1. مسئولیت بر دو قسم است: شرعی و قانونی، و دیگر عقلی.
مسئولیت شرعی همان نفس تكلیف مولوی است و یا لازمه ی عقلی آن
كه صحت مؤاخذه است، ولی مسئولیت عقلی صرفاً لازمه ی عقلی یك
اعتقاد و یا یك حكم شرعی است نظیر مسئولیت برای مقدمات انجام
یك حكم و مثل لوازم خاص یك اعتقاد و یك جهان بینی.
2. اینكه در قرن بیستم مسئله ی علم مسئول، هنر مسئول، ادبیات
مسئول، فلسفه ی مسئول و حتی مذهب مسئول مطرح شده است و به
عبارت دیگر همه ی اینها برای انسان و نجات انسان و آزادی انسان و
رفاه انسان، دو ایراد اساسی دارد:
اول اینكه انسان را هدف قرار دادن كافی نیست. علاوه بر این،
باید هدف خود انسان روشن شود كه وابسته است به هدف خلقت.
دوم اینكه بعد از آنكه ملاكهای مسئولیت انسان یعنی خدا،
مذهب، ایمان را اروپاییها از بین بردند و انسان بی مسئولیت ساختند
و امروز آثار شومش را می بینند، به فكر ایجاد مسئولیت بدون ایمان و
مذهب افتادند و با ریسمان بازی می خواهند مسئولیت بسازند.
مضحك این است كه می گویند علم مسئول، ادب مسئول، شعر و هنر
مسئول. من نمی دانم چگونه ممكن است انسان غیر مسئول بتواند
علمش مسئول و یا شعر و هنرش مسئول باشد. اینها به جای ایمان كه
ملاك مسئولیت انسان و مسئول ساختن علم و هنر و شعر و. . . است
جلد هفتم . ج7، ص: 67
می خواهند با حرف، علم مسئول بسازند. علم و هنر و غیره آنگاه
متعهد و مسئول می شود كه عالم و هنرمند و شاعر و نقاش و غیره
مسئول بشود، یعنی مؤمن شود.