انسان در مورد لباس و غیره از یك حس مخصوص زیباپسندی
پیروی می كند، لهذا در قرآن می فرماید (در اوایل سوره ی اعراف) كه
جامه زینت است. پس باید ذوق انسان تحریك شود و انسان در
روشنایی نور ذوق طبیعی، زیباها و مظاهر زیبایی را انتخاب كند و آن
وقت است كه مطلوب و محبوب و كمال است ولی اگر به صورت مد
درآمد یعنی به صورت تبعیت از عرف و عادت اجتماعی،
همان طوری كه كانت و روسو درباره ی عادت فردی گفته اند: «عادت
كور است و نباید تابع این فرمانده نادان و نابینا بود» ، عادات
اجتماعی نیز كه از آنها به آداب اجتماعی و یا به عرف تعبیر می شود
همین طور است. تبعیت از ذوق، حركت در روشنایی است ولی
تبعیت از مد و عرف و عادت اجتماعی حركت در تاریكی است، و
البته تبعیت از مد غیر از تبعیت از ذوق اجتماع است. كسانی كه تابع
مد هستند مصداق تصنیف معروف هستند كه: آنچه تو خواهی
می خواهم. مثال بهتر این است كه اینها نظیر غلام فیروز نام هستند كه
گریه می كرد و اربابش بعد از سؤالات زیاد دانست كه عاشق است،
پرسید: عاشق كی هستی؟ گفت: عاشق آن كه شما صلاح بدانید! ! !