در قرآن كریم آمده:
ان الانسان لیطغی . أن ر اه استغنی .
ما در عمل، بسیاری از توانگران را می بینیم كه به واسطه ی پیدا
كردن پول همه چیز را از دست داده اند، شرافت و عفت و رحم و
انسانیت و ادب و وجدان و دیانت و عدالت و انصاف و مروّت و
كرامت نفس و اخلاق و همه چیز را از دست داده اند، به صورت یك
حیوان درنده درآمده اند، دیگران را غلام و كنیز و برده ی خود می دانند،
هیچ حقی برای كسی دیگر قائل نیستند، حاضرند برای كیف و لذت
یك شب خودشان یك دختر (و گاهی یك پسر) را برای همیشه
بدبخت كنند، در فكرشان طغیان است كه خودشان را برگزیده ی خدا
می دانند
(أ نطعم من لو یشاء اللّه اطعمه). بهترین نمونه همین وضعی
است كه امروز مالكین عمده در برابر رعایای بدبخت بیچاره ی خود
جلد هفتم . ج7، ص: 49
پیدا كرده اند، خیال می كنند دست رعایا باید تولید كند و دهان اینها
مصرف كند اما دهان خود آنها حق مصرف كردن ندارد، معتقدند دین
هم پشتوانه و پشتیبان آنهاست و خدا چنین خواسته و عالم را روی
این سنت آفریده، نمی دانند كه مَثَل آنها مثل میكروبی است كه در بدن
پیدا شده و وسیله ی انحراف مزاج از طبیعت اصلی می باشد و بلكه آنها
مانند كرمها و انگلهای معده و روده هستند كه معلول انحراف مزاجند،
بلكه آنها هم معلول انحراف مزاجند و مانند انگل می باشند و هم علت
انحرافند و به نوبه ی خود در حكم میكروب می باشند.
غالباً در عمل دیده می شود متنعّمین درجه ی اول بویی از انسانیت
ندارند، نه رحم می فهمند و نه وجدان دارند و نه برای علم و كمال
ارزش قائلند. طبیب مغروری دیده می شود كه نسخه ی مریض قلبی
مشرف به موت را پاره می كند، یا ملاّكی همچنان دیده می شود كه
روزی هزارتومان خرج مشروب و تریاك و هروئین دارد از مال فقرا
و بدبختها، و یا افسر ارشدی دیده می شود كه به ناموس زیردست
خود نظر دارد، و یا روحانی بزرگی دیده می شود كه خودش را اسلام
فرض می كند و با غیر خودش مثل كفار معامله می كند. در حقیقت آیه ی
قرآن می فرماید انسان به واسطه ی مال از انسانیت خارج می شود و پول
نباید به قیمت خروج از انسانیت تمام شود. در سوره ی مباركه ی «ن و
القلم» می فرماید:
و لا تطع كلّ حلاّف مهین. همّاز مشّاء بنمیم. منّاع للخیر معتد
أثیم. عتلّ بعد ذلك زنیم. ان كان ذا مال و بنین. اذا تتلی علیه
ایاتنا قال اساطیر الاولین. سنسمه علی الخرطوم. انا بلوناهم
كما بلونا اصحاب الجنة. . .
ظاهر این است كه صفات حلاّفی و مهانت و همّازی و. . . همه را
معلول مغرور شدن به مال و فرزندان می فرماید. به تفاسیر مراجعه
شود.
جلد هفتم . ج7، ص: 50
علی علیه السلام خطاب به عرب می فرماید:
ثم انكم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت فاتقوا سكرات
النعمة و بوائق النقمة. . . (ج 2، ص 111)
ایضاً می فرماید:
سیفتنون باموالهم. . . (ج 2، ص 127)
در این جمله ها مخصوصاً اعراب مخاطبند، زیرا فتنه ی بعد از
پیغمبر مانند نهضت زمان پیغمبر در میان خود اعراب بود، علتش عدم
تقسیم عادلانه ی ثروت به واسطه ی مطامع و مظالم و عدم وجود فكر
اقتصادی صحیح در دستگاه حكومت بود. ثروت بادآورده ی آنروز را
كه باید خرج مصالح عمومی اجتماعی بشود در اختیار افراد معدودی
قرار دادند. این عامل در زمان پیغمبر نبود: آیه ی
ان الانسان لیطغی . أن
ر اه استغنی شاید نظر به ثروتهای بادآورده دارد، یعنی مالی از راه كار
و فعالیت به دست نیامده و صاحب مال همّش فقط خرج كردن آن
مال است نه وسیله ی فعالیت و تولید و تثمیر قرار دادن؛ یعنی عامل
مفتی و بادآوردگی و عامل بیكاری و وسیله ی فعالیت قرار ندادن مال
نیز دخالت دارد در ایجاد طغیان به تعبیر قرآن و در ایجاد سُكر به
تعبیر علی علیه السلام.
سوره ی توبه، آیه ی 75- 77 می فرماید:
و منهم من عاهد اللّه لئن اتینا من فضله لنصدقنّ و لنكوننّ من
الصالحین. فلما اتیهم من فضله بخلوا به و تولّوا و هم معرضون.
فأعقبهم نفاقاً فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه و
بما كانوا یكذبون.
در تفسیر فی ظلال القرآن در ذیل این آیه داستان ثعلبة بن
حاطب را ذكر كرده است.