در دین از حرص منع شده و مورد توبیخ است. نقطه ی مقابل
حرص ممكن است لاقیدی و درویشی تلقی شود، ولی حقیقت این
است كه در حرص عنصری هست كه اگر آن را بگیریم دیگر نام علاقه
به مال، حرص نیست و آن عنصر جنبه ی شخصی است كه آدمی مال را
برای پر كردن شكم و عیاشی و بیكاری بخواهد و یا آنكه پول را به
خاطر خود پول و اندوخته كردن و ذخیره كردن بخواهد و بالاخره
مال را برای شخص خود و منافع مادی خود بخواهد، به عبارت دیگر
مال را برای این بخواهد كه بر خود بیفزاید و برای تعلق و انباشتن
بخواهد نه برای وسیله. علم و اخلاق و ایمان را می توان برای تعلق و
افزودن شخصیت خواست نه مال را. در حقیقت در اینجا علاقه به مال
توأم شده با دنائت و پست فطرتی و هواپرستی و در حقیقت پول شدن
و اتحاد با پول كه هیچ گونه شرافت و معنویتی وجود ندارد. در نقطه ی
مقابل این است كه انسان مال را به عنوان وسیله ی فعالیت و عمل و
تسهیل و تولید و بارور كردن زندگی عمومی بخواهد. در اینجا علاقه
به مال توأم شده با شخصیت روحی و معنوی. مال را برای پیشرفت و
جلد هفتم . ج7، ص: 48
ترقی و توسعه ی زندگی عمومی خواستن حرص نیست. حرص،
توقف روی پول و جنبه های پست و حیوانی است. حرص، استخدام
نیروی ابتكار و قدرت زائدالوصف بشر است در خدمت تمایلات
شخصی و حیوانی، و اما مال را و خود را فدا كردن برای آسایش و
سعادت بشر نام حرص ندارد.
پس در حقیقت حرص دنبال مال رفتن نیست كه نقطه ی مقابلش
دست كشیدن باشد. حرص وسیله قرار دادن مال است برای شهوات
پست و یا مال را برای خود مال دوست داشتن، و اما مال و اقتصاد را
به عنوان وسیله برای محكم كردن زندگی قرار دادن حرص نیست.
پس رهایی از حرص به این است كه انسان شخصیت و هدف عالی
پیدا كند و به قول مولوی مال را برای دینْ حمول باشد.
رجوع شود به ورقه ی دنیا از نظر دین و اینكه دنیا را برای خود
خواستن یك مطلب است و مسئولیت را در امور دنیوی داشتن مطلب
دیگری است.