راجع به اینكه ما دو نوع موجبات سعادت داریم: موجبات
سعادتی كه با پول قابل خریدن است و موجباتی كه قابل خریدن با
پول نیست، یا طبیعی و ارثی است و یا اكتسابی است، رجوع شود به
ورقه های ماده و معنی.
در كتاب مبانی فلسفه سعادت را این طور تعریف می كند:
حالت عمومی نسبتاً بادوام سلامت نفس كه منشأ تمام
خوشیهای جزئی و گذران است.
در این تعریف مبهم، سلامت نفس دارای حالت عمومی و بادوام
فرض شده و ثانیاً آن حالت منشأ خوشیهای جزئی فرض شده و هیچ
كدام درست نیست.
می گویند: سعادت كامل وجود ندارد، زیرا ارضای تمام تمایلات
و انجام تمام آرزوها برای هیچ كس میسر نیست.
جواب این است: ولی نیل به كمالی كه با رسیدن به او همه ی
كمالات و آرزوها ارزش خود را بكلی از دست می دهند، برای بشر
میسر است.
می گوید: سعادت مطلق وجود ندارد، سعادتْ نسبی و اضافی
است، زیرا یك چیز سبب سعادت یك شخص و سبب بدبختی
شخص دیگر می گردد (مانند بردن مسابقه به وسیله ی یك قهرمان كه
مستلزم مغلوبیت دیگری است) . پس هركس به تناسب استعدادهای
ذهنی و هویت معنوی و تمایلات و عاداتی كه دارد، برای خود
سعادتی می سازد و می پردازد