در مجله ی زن روز، شماره ی 126، صفحه ی 79 بحثی درباره ی زن و
نمایندگی مجلس شده و نشان داده می شود كه چرا در اروپا از این كار
استقبال نشده و تدریجاً رو به كاهش رفته است. رجوع شود، مقاله ی
مفیدی است.
در التنبیه و الاشراف مسعودی، صفحه ی 90، به سلطنت پوران
دختر پرویز اشاره می كند و می گوید:
ملكت سنة وستة اشهر و كان ملكها فی السنة الثانیة من الهجرة و
فیها قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله حین بلغه تملیك الفرس ایاها و ما بینهم
من التخرب و الفتن: لا یفلح قوم یدبر امرهم امرأة.
در دو سطر پایین به پادشاهی آزرمی دخت، دختر پرویز اشاره
می كند و می گوید:
و كان فرخ هرمز الآذری اصبهبد خراسان و هو ابورستم
صاحب القادسیة بالحضرة فطمع فیها و راسلها فی الاجتماع
معها فواعدته لیلاً و امرت صاحب الحرس بالفتك به ففعل
ذلك و كان رستم یخلف ایاه بخراسان و قیل باذربیجان و
ارمنیة فلما بلغه قتلها لابیه سار الیها فقتلها به و ذلك فی السنة
العاشرة من الهجرة.
و همین رستم بود كه از طرف یزدجرد مأمور مبارزه با اعراب
مسلمان شد. در واقع عمه ی یزدجرد قاتل پدرش بود و او خود قاتل
عمه ی یزدجرد بود و این خود در از هم پاشیدگی ملك مؤثر بود، و در
حقیقت صدق سخن صاحب رسالت صلی الله علیه و آله روشن شد
جلد پنجم . ج5، ص: 289
1. آیه ی
الرجال قوامون علی النساء.
2. آیه ی
اذا جائك المؤمنات یبایعنك.
3. بیعت زنان با حضرت امیر
4. اگر زن بتواند فقیه باشد و بالاخص اگر بتواند مفتی باشد، چرا
نتواند در امور حسبیه دخالت كند مثل تصرف در وجوهات، اوقاف،
مال صغیر، مجهول المالك و غیره.
5. یك وقت بحث در این است كه آیا زن كار خارج خانه
می تواند بكند یا نه؟ كه البته این فی حد ذاته اشكال ندارد. یك وقت
بحث در كار اجتماعی به طور كلی است. یك وقت بحث در این است
كه اگر كار جنبه ی دولتی داشته باشد و كارمندی باشد، چطور؟ این هم
فی حد ذاته فرقی میان زن و مرد نیست، مثلاً فرقی میان آموزگاری
مرد و آموزگاری زن نیست.
یك وقت بحث در ولایت و سرپرستی زن است. این هم بر دو
قسم است: سرپرستی و ولایت خاص از قبیل ولایت بر صغار یا
اموال، تولّی وقف. و یك وقت ولایت عامه
[1]است از قبیل ولایت
در قانونگذاری، ولایت در فصل خصومات، ولایت در اجرای
قوانین، ریاست بر متصدیان امور، ولایت بر امور حسبیه. این قسم
اخیر است كه نام حكومت و امارت می گیرد.
در این امور هم از دو جهت می شود بحث كرد: یكی از جنبه ی
اینكه فی حد ذاته آیا ممنوع است یا نه؟ دیگر اینكه آیا مستلزم
محرمی هست یا نه؟
و مقصود از سیاست عبارت است از ولایت عامه و حق تسلط
امر و نهی برای اداره ی جامعه ی اسلامی كه این كار در گذشته به دست
حاكم صورت می گرفت و تقریباً جنبه ی استبداد داشت
[2](البته با اهل
جلد پنجم . ج5، ص: 290
حل و عقد مشورت می شد) ولی امروز این كار تقسیم شده میان
مجلس و دولت، و مجلس را باید مردم و دولت را مجلس انتخاب
كند.
6. ادله ی ممنوعیت ولایت عامه و زعامت:
الف. سیره
ب. حدیث:
لن یفلح قوم ولّوا امرهم امرأة.
ج. حدیث: جابر جعفی عن ابی جعفر علیه السلام
:
لیس علی النساء اذان و لا اقامة و لا جمعة و لا جماعة. . . و لا
تولّی المرأة القضاء و لاتولّی الامارة و لاتستشار.
د. چه ضرورتی از نظر كلی و قحط الرجال موجود است؟
هـ. كارهای فرهنگی و بهداشتی آنقدر زیاد است كه اگر زنان
طالب مداخله در امور اجتماعی باشند، می توانند از آنها استفاده كنند.
و.
و قرن فی بیوتكن.
ز. اختلال در امور خانوادگی
ح.
الرجال قوامون علی النساء.
ط.
یا جند المرأة و اتباع البهیمة [3]
7. ادله ی كسانی كه جایز می دانند:
الف. اصل عدالت و تساوی زن و مرد در انسانیت
ب. بیعت در اسلام با شركت زنها بوده.
ج. قرآن داستان ملكه ی سبا را نقل كرده با تجلیل از ملكه و بیان
نكته هایی از زبان او، بدون آنكه كوچكترین اشاره ی انتقادی داشته
باشد.
د. هر طبقه ای باید از خود در دستگاه اداری مملكت نماینده
جلد پنجم . ج5، ص: 291
داشته باشند تا مدافع حقوق آنها باشد. زنان نیز باید طبقه ای از
خودشان كه واقف به دردهای آنهاست مدافع داشته باشند.
هـ. آمدن حضرت زهرا به مسجد و خطبه در حضور جمع
خواندن. همچنین خطابه ی حضرت زینب دلیل بر جواز است.
8. سه وظیفه ی اصلی زن: شوهرداری، خانه داری، مادری. چهار
وظیفه ی فرعی زن: حمل، وضع حمل، شیر دادن فرزند، تربیت فرزندان.
9. عمده این است كه نقش خانواده و اهمیت عجیب تأثیر زن به
طور غیر مستقیم در اجتماع، مورد غفلت واقع شده است.
10. باید روشن شود كه تحمل امور سیاسی آیا حق است یا
تكلیف. رأی دادن البته حق است و وكیل شدن معلوم نیست حق
باشد، بلكه تكلیف است.
11. در باب رأی دادن و شركت زن در انتخابات به عنوان رأی
دادن، این مطلب باید بحث شود كه حقیقت رأی دادن چیست. آیا
رأی دادن نایب گرفتن در حكومت است، همان طوری كه می گویند
دموكراسی حكومت مردم بر مردم است، پس كسانی حق دارند رأی
بدهند كه حق دارند حكومت كنند و این حق خود را به دیگری
واگذار می كنند، اما كسانی كه حق حكومت كردن ندارند مثل اطفال
حق انتخاب كردن هم ندارند، زیرا انتخاب كردن یعنی حق حكومت
خود را به دیگری تفویض می كنند؟ در این صورت فرقی میان رأی
دادن و وكیل شدن نیست.
ممكن است كسی بگوید این طور نیست؛ معنی رأی دادن
تفویض حق حكومت خود به غیر نیست بلكه توكیل است. توكیل
یعنی كسی در مورد اموری كه به زندگی او مربوط است از قبیل
مالیات دادن و غیره [دیگری را وكیل خود قرار می دهد] و این كارها
باید با نظر اولیای این كارها صورت بگیرد، یعنی دور هم بنشینند و
تصمیم بگیرند؛ عیناً نظیر سهامداران یك شركت و هیئت مدیره ی
شركت. هیئت مدیره وكلای سهامداران اند كه در آنچه مربوط به این
مؤسسه ی مالی است تصمیم بگیرند. در اینجا هركس كه حق دارد
جلد پنجم . ج5، ص: 292
سهامدار باشد و هركس كه حق دارد خودش در اداره ی مال خودش
شركت داشته باشد، حق دارد عضو هیئت مدیره هم بشود. صغیر یا
مجنون به دلیل اینكه محجورند از تصرف در اموال خود، محجور هم
هستند از انتخاب وكیل برای اموال خودشان. ولی زنان سهامدار چون
محجور از تصرف نیستند، محجور از انتخاب عضو در هیئت مدیره
نیز نیستند. از این قبیل است انتخاب عضو در اتاق بازرگانی یا
چیزهایی شبیه به آن. اگر مثلاً اتاق ملاّكین داشته باشیم، همین طور
است.
حقیقت این است كه حكومت به مفهوم دموكراسی با حكومت به
مفهوم اسلامی متفاوت است. حكومت اسلامی واقعاً ولایت و
سرپرستی است و در این ولایت رأی و اراده ی مردم دخالت ندارد؛ نه از
قبیل تفویض حق حكومت از طرف مردم است و نه از قبیل توكیل
است، بلكه سلطه ای است الهی و واقعاً ولایت و سرپرستی و قیمومت
است و موضوع یك سلسله احكام شرعیه نیز هست.
12. در مسئله ی زن و سیاست دو بحث است: یكی اینكه آیا زن
مانند مرد شایستگی برای حكومت و مدیریت اجتماع دارد یا ندارد؟
قطعاً نمی توان گفت امروز ثابت شده كه زنان عیناً مانند مردان
صلاحیت و شایستگی دارند، زیرا عملاً با اینكه در بسیاری از
كشورهای دنیا این مانع از جلو زن برداشته شده (مثل شوروی و
آمریكا) زن نتوانسته یا طبعاً و فطرتاً نخواسته دوش به دوش مرد
حركت كند، و اینكه علت این جهت این است كه زن قرنها محروم
بوده و قرنها باید بگذرد تا استعدادهایش پرورش پیدا كند به شوخی
شبیه تر است، زیرا ما مكرر گفته ایم كه مسئله ی وراثت به این شكل
نیست كه زن صفات مكتسبه ی خود را به دختر و مرد صفات مكتسبه ی
خود را به پسر منتقل كنند.
اگر زن مانند مرد استعداد می داشت باید همان طوری كه مردانی
كه قرنها از حكومت محروم بودند و حكومت منحصر بود به
خاندانهای مخصوصی و به صرف اینكه رفع مانع شد در طی یك نسل
جلد پنجم . ج5، ص: 293
صلاحیت خود را نشان دادند، زنها هم در طی یك نسل صلاحیت
خود را نشان می دادند، بلكه همیشه در این گونه موارد طبقه ی حاكمه به
خاطر داشتن حكومت ممتد فاسد می شوند و طبقه ی تازه نفس خیلی
بهتر از عهده برمی آیند. علیهذا از نظر وضع طبیعی زن، قطعاً زن مانند
مرد شایستگی حكومت ندارد. زنان استثنایی جهان از قبیل
نخست وزیر هند و نخست وزیر سیلان هنوز به تبع پدر یا شوهر خود
حكومت می كنند و زنانی كه در اروپا ملكه اند یك مقام تشریفاتی را
حیازت كرده اند
[4]
بحث دیگر این است كه آیا منع شرعی در این زمینه رسیده یا
نرسیده است؟ ممكن است بعضی امور با اینكه مصلحت نیست، منع
شرعی نداشته باشد، زیرا منع شرعی فرع بر دو جهت است: یكی
اینكه سنتی ممنوع، خلاف مصلحت باشد و دارای مفسده بوده باشد و
دیگر اینكه مردم به حسب طبع، داعی آن كار را داشته باشند و با منع
آن باید جلو آن را گرفت. اما كاری كه طبع كار، خودش مانع است
احتیاج به منع ندارد بلكه خود منع بیشتر ایجاد ناراحتی می كند. مثل
اینكه شما دو فرزند دارید كه یكی برای یك كار بخصوص صلاحیت
دارد و دیگری صلاحیت ندارد. اگر شما آن را كه صلاحیت ندارد به
دلیل عدم صلاحیتش منع بكنید ایجاد ناراحتی می كند، مثل اینكه او
را از مسابقه در كشتی منع بكنید. ولی اگر او را به حال خود بگذارید،
عملاً بدون منع خودداری می كند. نتیجه ی منع را شما برده اید و زیانهای
آن را متحمل نشده اید.
بیعت زنان با علی علیه السلام:
نهج البلاغه، خطبه ی 227:
جلد پنجم . ج5، ص: 294
و بسطتم یدی فكففتها و مددتموها فقبضتها ثم تداككتم علیّ
تداك الابل الهیم علی حیاضها یوم ورودها حتی انقطعت النعل و
سقط الرداء و وطئ الضعیف و بلغ من سرور الناس ببیعتهم
ایای ان ابتهج بها الصغیر و هدج الیها الكبیر و تحامل
[5]
نحوها العلیل وحسرت الیها الكعاب.
[1] ولایت عامه را این طور تفسیر كرده اند: سلطنت الزام آور در یكی از شئون
جماعت.
[2] بلكه باید تفكیك كرد میان سلطنت الزام آور من جانب اللّه و من جانب الرسول و
الامام و آن چیزی كه امروز در دنیا وجود دارد كه از نوع تفویض خود مردم است
حكومت را به اشخاص.
[3] [
نهج البلاغه، خطبه ی 13 با این عبارت:
كنتم جند المرأة و اتباع البهیمة. ]
[4] و اما آنچه در مثل كشور ما می گذرد دلیل بر هیچ چیزی نیست، زیرا هنوز كار
سیاسی مهمی كه به زن «سپرده» شده باشد و زن گرداننده ی واقعی آن باشد دیده نشده.
آنچه دیده شده این است كه یك لایحه ی رسوایی را [كه ] به دست یك عده شیادان
پشت پرده [تهیه شده ] به دست یك زن به مجلس سنا بدهند.
[5] تحامل: تكلف المشی علی مشقة- ابن ابی الحدید.