1. شهید در مسالك می گوید: عدم ولایت پدر یا جد بر بیوه مورد
اتفاق و اجماع است، همچنان كه استقلال باكره نسبت به اموال خود
نیز اجماع و اتفاق است، اما باكره در نكاح محل خلاف است و اقوالی
هست، از آن جمله استقلال مطلق است و این عقیده ی شیخ در تبیان و
سید مرتضی و ابن الجنید و مفید در كتاب النساء و ابن ادریس و جمیع
متأخرین است.
قول دوم عدم رأی باكره و استقلال پدر یا جد است و این عقیده ی
جلد پنجم . ج5، ص: 26
شیخ در نهایه و صدوق و جماعتی است.
قول سوم تشریك است و این عقیده ی ابی الصلاح، و مفید در مقنعه
(علی اضطراب فی عبارته) است.
قول چهارم به فصل میان متعه و غیرمتعه كه در اول استقلال دارد به
خلاف دوم و این عقیده ی شیخ است در تهذیب و استبصار.
دو قول ضعیف دیگر نیز هست.
2. شهید این روایت عامی را نقل می كند
[1]:
ان جاریة بكراً جائت الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: ان ابی زوجنی من ابن
اخ له لیرفع به حسنة
[2]و انا له كارهة. فقال صلی الله علیه و آله لها: اجیزی ما
صنع ابوك. فقالت: لارغبة لی فی ما صنع ابی. قال: فاذهبی
فانكحی من شئت. فقالت: لا رغبة لی فی غیر ما صنع ابی ولكن
اردت ان اعلم النساء ان لیس للاباء فی امور بناتهم شی ء.
3. چون این مسئله از مسلّمات فقه نیست ما بحثی نداریم ولی
یك مطلب هست كه قانون مدنی و هركس گفته است كه دختر باكره
استقلال ندارد، نخواسته است مقام زن را پایین آورد، زیرا استقلال
زن را در اقتصادیات حفظ كرده است و معذلك در ازدواج مشورت با
پدر را لازم شمرده است. این ناشی از نوعی سوء ظن به طبیعت مرد و
ناشی از ساده دلی و خوشباوری یك دختر تجربه نكرده است.
خانمی كه در سر دوراهی است (مجله ی زن روز، شماره ی. . .
صفحه ی. . . ) می گوید: هر چند من جواد را دوست نداشتم اما خود را به
اظهار عشق او نیازمند می دیدم. پروفسور ریك آمریكایی می گوید
(مجله ی زن روز، شماره ی. . . ) :
جلد پنجم . ج5، ص: 27
چرا می خواهید برای پسران شكار درست كنید؟ آیا حوادث
تلخی نظیر حوادث زهره و بیوك و عادل و نسرین كافی نیست
كه دختران را به فریبكاری مردان آگاه كنیم و به آنها بگوییم
بدون مشورت پدر، نه مادر كه او هم فریب می خورد، كار نكند؟
پدر رئیس خانواده است، رئیس دولت است. بعلاوه، مگر
می توان تصور كرد كه پدری با فرزند خود دشمنی داشته باشد؟
بعلاوه اگر پدر بخواهد استبداد بورزد، ولایتش ساقط می شود.
محقق در شرایع می گوید:
اما اذا عضلها الولی و هو ان لایزوجها من كفو مع رغبتها فانه
یجوز لها ان تزوّج نفسها ولو كرهاً اجماعاً.
4. در صحیح بخاری، جلد 7، صفحه ی 23 و صحیح مسلم، جلد 4،
صفحه ی 140 این حدیث را نقل می كند:
لاتنكح الایم حتی تستأمر و لاتنكح البكر حتی تستأذن.
این روایت با فرق میان استیمار و استیذان می تواند میان
روایات مختلف شیعه جمع كند.
ایضاً صحیح بخاری:
عن خنساء بنت بنت خِذام الانصاریة ان اباها زوجها و هی
ثیب، فكرهت ذلك فاتت رسول اللّه فرد نكاحها.
5. طرز استیذان رسول اكرم از حضرت زهرا- صحیح بخاری،
جلد 7، صفحه. . .
6. اسلام در [عین ] اینكه به زن حریت داده است، او را به تمرد و
جلد پنجم . ج5، ص: 28
عصیان پدر یا شوهر دعوت نكرده است. اسلام با حق ولایت،
دختر را حمایت كرده است. نتیجه ی عصیان و تمرد، خراب شدن
مقدسترین كانونها و بدبختی مرد خانه دار و خود زن است. فقط
شكارچیان مرد از این جریان استفاده می كنند.
7. نهی از نكاح شِغار نوعی جلوگیری از ولایت مطلقه ی پدران
است.
8. در جاهلیت نه تنها پدران، برادران و حتی اعمام نیز در نبودن
پدران ولایت داشتند.
9. رجوع شود به جامع ترمذی، صفحه ی 176- 178 و سنن
ابوداود، جلد 1، صفحه ی 481- 484.
10. در سنن ابوداود، جلد 1، صفحه ی 485، داستانی نقل می كند
كه پدران دختران را قبل از آنكه متولد شوند تزویج می كرده اند، و این
عجیب تر است.
11. پروفسور ریك، روان شناس آمریكایی، از جمله سخنانی
كه گفته است این است:
بهترین جمله ای كه یك مرد می تواند به زنی بگوید اصطلاح
«عزیزم تو را دوست دارم» است.
هم او می گوید:
خوشبختی برای یك زن یعنی به دست آوردن قلب یك مرد و
نگاهداری او برای تمام عمر. (مجله ی زن روز، شماره ی 90،
صفحه ی 9)
ایضاً مجله ی زن روز، شماره ی 89، صفحه ی 17، داستان زنی به نام
افسر تحت عنوان «زنی بر سر دوراهی زندگی» راجع به آن جوان
شكارچی به نام جواد می نویسد:
جلد پنجم . ج5، ص: 29
اگرچه با او حرف نمی زدم اما دلم می خواست هر روز و هر
ساعت او را ببینم. عاشقش نشده بودم، اما به عشقی كه ابراز
می داشت نیاز روحی داشتم. همه ی زنها همین طورند، قبل از
آنكه عشق را دوست داشته باشند عاشق را دوست دارند.
همیشه برای دختران و زنان پس از پیدا شدن عاشق، عشق به
وجود می آید و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم.
12. مرد دیوانه ی شهوت است و زن اسیر محبت. بزرگترین نقطه ی
ضعف زن شنیدن نغمه ی محبت است. مسلماً تا وقتی كه هنوز صابون
مرد به جامه اش نخورده، در عالمی از رؤیا قرار دارد كه با دنیای
واقعی خیلی تفاوت دارد. وقتی كه نغمه ی محبت را از زبان مردی شنید،
پاهایش سست می شود.
[1] در
سنن ابی داوداین روایت به طور اختصار آمده است (ج 1، ص 483) .