در
کتابخانه
بازدید : 676748تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
فهرست مطالب
مقدمه
Expand حرف ححرف ح
Collapse حرف خحرف خ
خبّاب بن الارَتّ
خدمات متقابل اسلام و ایران- اوستاشناسی
خدمات اسلام به ایران- روح تمدن اسلامی
اسلام و ایران (خدمات متقابل)
اسلام و ایران- روح اسلامی در كالبد ایرانی
اسلام و ایران- زنادقه (خدمات متقابل)
اسلام و ایران- تمدن اسلامی (خدمات متقابل)
اسلام و ایران- نظام ازدواج در ایران (خدمات متقابل)
اسلام و ایران- ایرانیان عرب نژاد (خدمات متقابل)
خدمات متقابل اسلام و ایران- دانشمندان ایرانی عرب نژاد
خدمات متقابل اسلام و ایران- خدمات متصوفه ایرانی
خدمات متقابل اسلام و ایران- تمدن ایرانی
خدمات متقابل اسلام وایران- دانشمندان ایرانی عرب نژاد
خدمات متقابل اسلام و ایران- مذهب فقهی مالك در ایران
خدمات ایرانیان به اسلام- خطبا و وعاظ
خراج
خطابه و منبر
خسران
خفّت مؤونه
خلافت
خلوت و معاشرت
خلوت، ذكر خدا
خلوت و یاد خدا
خمس
خنده و گریه
خودآگاهی
خودآگاهی اسلامی- موضوع
خوارج- جفاة طغام و عبید اقزام
خوارج
نهج البلاغه و خوارج، شعار خوارج- خطبه 40
نهج البلاغه و خوارج- انتقاد مولی از افكار و عقاید خوارج
خوارج در نهج البلاغه
خوارج و عقیده امر به معروف و خروج و انقلاب
یادداشت خوارج یا مشكل بزرگ علی علیه السلام
خودكشی و تمدن
خودكشی
خودكشی و علل و توجیه اجتماعی آن
خواب
خوابها- رؤیاها
خواب
خواجه نصیرالدین طوسی
خودشناسی
خود واقعی و خود خیالی
خودیابی در عرفان
خوردن، شهوت بطن
پرخوری
خوردن
خیام و منطق بدبینی
خیام
خیام و وضع روحی او
خیام و بدبینی و نارضایتی
خیر و شر- مدارك
یادداشت خیر و شر
خیر و شر- اسرار خلقت
خیر و شر
خیرات و شرور
خیر و شر- فواید شرور
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. سنن [1] 2. موت، وابستگیهای رنج و لذت، زیبایی و زشتی، پستی و بلندی، ضعف و قوّت، سایه و روشن 3. فناها و نیستیها، فلسفه مرگ و علاقه به خلود، خلقت و تنوع 4. مصائب و سختیها 5. شاهكارها، هیجانها 6. اصل طبیعی و نوبت نقش تازه 7. تركیب پیاله ای كه در هم پیوست بشكستن آن روا نمی دارد مست
از رنج كشیدن آدمی حر گردد
قطره چو كشد حبس صدف دُر گردد
گر مال نماند سر بماناد بجای
پیمانه شود تهی دگر پر گردد
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب كسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان كایشان
به زان كه فروشند چه خواهند خرید
جلد سوم . ج3، ص: 428
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
8. در باب عدالت یك مطلب دیگر هم هست و آن وابستگی خوبی و بدی با یكدیگر است و آن اینكه اگر تفاوت نبود سعادت هم نبود، اگر زشتی نبود زیبایی هم نبود، اگر رنج نبود لذت هم نبود. ولی البته این مطلب به تنهایی كافی نیست اگر مسأله تبعیض و تفاوت حل نشود، زیرا این ایراد وارد است كه پس اصالت اجتماع بر اصالت فرد تقدم یافته و فرد فدای زیبایی جمع و جزء فدای نظام جُملی شده است. در كتاب «اخگر» تنها توجه به این مطلب بوده است*.

بلی، این مبحث برای این جهت خوب است كه این امور كه تفاوتهایشان ذاتی است و هیچ كدام وجود فی نفسه آنها شر نیست حتی شقاوت و آلام تا چه رسد به زشتیها و تشویهات، همه به وجود آمده اند [و این امر] دلیل بر كمال نظام است، نه اینكه یكی را كه می توانسته زیبا باشد زشت كرده و دیگری را كه می توانسته سفید باشد سیاه كرده؛ عمداً تبعیض كرده تا بتواند نظام كل را به وجود آورد آن طور كه در ساختمان یك ساعت از مجموع فلزهایی می توان گفت.

مطلب دیگر این است كه ممكن است ما از این جهت بحث كنیم كه اختلاف و تفاوت برای به وجود آمدن جمع و نظام كل لازم است [2]و ممكن است از این جهت بحث كنیم كه خود پست و بلندی ها وابسته به یكدیگرند به طوری كه اگر دیگری نبود او هم نبود،
جلد سوم . ج3، ص: 429
آنچنانكه در باب لذت و رنج چنین است.

آیه قرآن می فرماید: آن كه هرچه را آفرید نیك و زیبا آفرید. و هم می فرماید: پروردگار ما آن است كه به هر چیزی آفرینش خود او را به او داد، مثلاً زمان را آفرید نه اینكه اول یك قلمبه آفرید بعد كش داد تا زمان شد یا مثلاً دایره آفرید نه اینكه چیزی كه در ذات خود گرد نبود او را گرد كرد و شد دایره، نه. این است معنی جمله معروف بوعلی: ما جعل اللّه المشمش مشمشاً بل اوجدها.

اما [3]پیوستگی بعضی امور خودشان با یكدیگر، این بر دو قسم است. یكی اینكه یكی اگر نبود دیگری مقام و موقع خود را نداشت مثلاً اگر كودن نبود باهوش هم نبود، اگر همه مردم نابغه بودند نابغه ای نبود، اگر همه یوسف زیبا بودند یوسفی هم در دنیا جلوه نداشت، اگر همه باشخصیت و بااراده و عابد درجه اول بودند قهرمان وجود نمی داشت، همچنانكه اگر دره نبود كوه وجود نداشت یعنی كوه كوه نبود؛ یعنی هریك از زیبایی و نبوغ و قهرمانی و پهلوانی، خوشرنگی، آدم خوب و متقی، سلامت، آزادی، مساوات خواهی، فقط در مقارنه، جلوه و زیبایی و خوبی و جالب بودن خود را داراست. اگر مقارنه ای در كار نباشد، اینها كه انعكاس ذهنی ماست وجود نمی داشت [4] یكی دیگر این است كه اگر تفاوتها وجود نمی داشت خود آن دیگری وجود نداشت، نه اینكه آن دیگری جلوه اش ظاهر نمی شد.

رنج و لذت از این قبیل است، بلكه به طور كلی سعادت و مصیبت و سختی از این قبیل است.

مصائب و سختیها رابطه علت و معلولی دارند با تكمیلها و تقویتها و سعادتها، یعنی به وجود آورنده ی [اینها] هستند. اینكه می گویند پایان شب سیه سپید است یا با هر سختی سستی است، یعنی سفیدیها از سیاهیها می زایند همچنانكه سفیدیها نیز به نوبه خود
جلد سوم . ج3، ص: 430
در شرایط انحرافی منجر به سیاهیها می شوند*، ایلاج لیل در نهار و ایلاج نهار در لیل می شود. بس زیادتها كه اندر نقصهاست [5](آیه ابتلاء به خوف و جوع و نقص. . . ) . در مصائب، پوسته ها و قشرها شكسته می شود و تعین بهم می ریزد. هر موجودی به حسب مرحله ای كه دارد وضع محافظه كاری دارد كه با ترقی مخالف است.

داستان یوسف و زندان:
آمد از آفاق یار مهربان
یوسف صدّیق را شد میهمان
كآشنا بودند وقت كودكی
بر وساده ی آشنایی متكی
یاد دادش جور اخوان و حسد
گفت كان زنجیر بود و ما اسد
عار نبود شیر را از سلسله
ما نداریم از قضای حق گله
. . . گفت چون بودی تو در زندان و چاه
گفت همچون در محاق و كاست ماه
در محاق ار ماه نو گردد دوتا
نی در آخر بدر گردد بر سما
. . . گندمی را زیر خاك انداختند
پس ز خاكش خوشه ها برساختند
بار دیگر كوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد جانفزا
باز نان را زیر دندان كوفتند
گشت عقل و فهم و جان سودمند
جلد سوم . ج3، ص: 431
الا و ان الشجرة البرّیة. . . می گویند عامل اصلی سعادت بشر، مطلوب داشتن است و مطلوب داشتن ملازم است با فقدان:
همه عمر تلخی كشیده است سعدی
كه نامش برآمد به شیرین زبانی
تفاوت [6]جمادات با موجودات زنده در این جهت [است ] كه در شداید، نیروی باطنی آنها [یعنی موجودات زنده ] بیشتر ظهور می كند. حیات، گرایش به جهت مقاومت در مقابل عوامل مخالف است.

مصائب برای روح، ورزش است.
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم پخته شدم سوختم
ان اللّه یتعاهد العبد المؤمن كما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة.

ان اللّه اذا احب عبداً غته بالبلاء غتاً.
داستان بعضی مرغان و جوجه های آنها دو اكسیر قلبِ ماهیت كن: عشق، بلا
لولا اشتعال النار فی ما جاورت
ما كان یعرف طیب عرف العود
كوتاه دیدگان همه راحت طلب كنند
عارف، بلا كه راحت او در بلای اوست

[1] [از اینجا تا صفحه بعد، محل ستاره، مطالبی است كه در نسخه اصل دستنویس بر روی آنها یك خط طولی كشیده شده است. علت خط خورگی به احتمال زیاد مورد استفاده قرار گرفتن این مطالب در جای دیگری بوده است. نظر به اینكه به حذف این قسمت از یادداشتها از طرف استاد یقین نداشتیم، با بیان این توضیح به درج آن مبادرت ورزیدیم. ]
[2] اینجاست كه باید گفت: ابروی كج ار راست بُدی كج بودی، و باید گفت: از شیر حمله خوش بود از غزال رم، و باید گفت:

جهان چون خال و خط و چشم و ابروست
كه هر چیزی به جای خویش نیكوست
[3] [از اینجا تا صفحه بعد، محل ستاره، در نسخه اصل دستنویس یك خط طولی بر روی آن كشیده شده است. ]
[4] از این قبیل است گل و خار، الماس و زمرد و برلیان و سنگهای قیمتی دیگر.
[5] زیبایی توبه بعد از گناه است، ترقیات بشر مدیون جنگها و رقابتهاست، اگر اختناق نبود آزادیخواهی وجود نداشت، اگر ظلم نبود عدالتخواهی وجود نداشت.
[6] [از اینجا تا اول عنوان بعدی، در نسخه اصل دستنویس یك خط طولی بر روی آن كشیده شده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است