1. در كتاب حلاج تألیف علی میرفطروس، صفحه 12، این اصل
را می پذیرد:
گسترش و دوام هر مقوله فكری در یك جامعه با شرایط
جلد سوم . ج3، ص: 304
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن جامعه بستگی مستقیم
دارد و شناخت واقعی مقوله های فكری و فرهنگی هر قوم، تنها
در پرتو شناسایی و بررسی علمی شرایط تاریخی و اقتصادی و
اجتماعی آن قوم میسر می گردد.
در صفحه 115 می گوید:
شخصیت ثمره تكامل تاریخی- اجتماعی و شخصی و بروز
ارزشهای اجتماعی انسان است. شخصیت محصولی است از
یك روند تاریخی اجتماعی كه در جریان پراتیك و درك
ارزشهای اجتماعی حادث می شود، شكل می گیرد، قوام
می یابد و چنانكه گفته ایم برای پاسخ دادن به یك ضرورت
عینی و تاریخی به میدان كشیده می شود.
از طرف دیگر در صفحات 152- 154 می گوید:
اشعاری كه اندیشه های مترقی حلاج را بازگو می كردند، اگرچه
به طور كلی سوزانده شدند اما تعدادی از آثار و اشعار موجود
او دارای ذخایری از اندیشه های الحادی و دیالكتیكی
می باشد. این آثار بر وحدت و پیوستگی متقابل اشیاء، تبدیل و
تحول اشیاء به یكدیگر، بر پیدایی و ناپیدایی آنها تأكید
می نمایند. . .
ایضاً صفحه 107:
ساحت اندیشه ها و چگونگی عقاید می رساند كه پیدایش،
جلد سوم . ج3، ص: 305
گسترش و زوال محتوا و شكل اندیشه ها مفهومی تاریخی
دارد كه براساس ضرورتهای عینی مطرح می شود.
اما اینها قابل جمع است.
2. در صفحه 16- 17 تصوف را به سه دوره تقسیم می كند:
تصوف توكل و تسلیم كه مربوط به دوره اموی است و تصوف عصیان
و طغیان دوره عباسی و تصوف تقیه دوره مغول، و آنگاه غزالی و
سعدی و شمس تبریزی را نماینده این تصوف می داند- غزالی در
سال 505 درگذشته است.
صفحه 19: مستشرقین از قبیل ماسینیون، ارنالدز، ماكس
هورتن، لویی كارده را مغرض می شمارد و در صفحه 18 محققین به
اصطلاح ایده آلیست را كه او را عالم ربانی دانسته اند تخطئه می كند.
صفحه 20: از پطروشفسكی به عنوان یك محقق پیشرو تعجب
می كند كه چرا دچار اشتباه شده درباره حلاج.
صفحه 22: تناقض با صفحه 20 راجع به مذهب نداشتن حلاج.
در صفحه 22 آثار حلاج را عبارت می داند از اشعار عربی،
طاسین الازل، دیوان فارسی.
صفحه 23: اشعار حلاج را (عربی) به سه دوره تقسیم می كند:
الف. دوره عرفان
ب. دوره تردید
ج. دوره طغیان و الحاد
اما به چه دلیل و مدركی؟ به هیچ دلیل.
صفحه 46: قیام زنج (و صفحه 40 قیام مقنّع)
صفحه 51: نهضت قرمطیان
صفحه 54: اخوان الصفا را قرمطی می خواند.
صفحه 58: به پطروشفسكی حمله می كند كه نهضت قرمطی را از
جلد سوم . ج3، ص: 306
غلات شیعه دانسته است (كاسه از آش گرمتر) .
صفحه 67: پس از ظهور اسلام كه محصول یك روند اقتصادی-
اجتماعی مترقی تر بود. . .
مثل اینكه كلمه «روند» همه مشكلات را حل می كند!
صفحه 77: معتزله قرآن را حادث می دانستند و بدین ترتیب
نزول وحی را سخت متزلزل ساختند.
مثل اینكه اگر بگوییم پیغمبر حادث است نزول وحی را سخت
متزلزل كرده ایم!
صفحه 78: معتزله و عقاید مادی- رجوع شود.
صفحه 112:
در جهان بینی انسان سالاری یا انسان خدایی، انسان هدف
انسان است و هیچ غایتی برتر و بالاتر از او وجود ندارد. دراین
جهان بینی یگانه راه تأمین سعادت بشر و نخستین شرط تحقق
عدالت اجتماعی و شكوفاندن نیروهای خلاق آدمی در آن
است كه انسان را از انقیاد خرافات مذهبی و اسارت پالهنگهای
ملكوتی رها كنند. پرومته در زنجیر به همان اندازه كه راز
پیروزی خود را یافته است از بند نیز رسته خواهد شد،
جراحاتش درمان خواهد یافت و نیروی خدایی خود را دوباره
به دست خواهد آورد، زیرا آگاهی سرآغاز آزادی و رهایی
است.
صفحه 133: شاگردی حلاج نزد سهل تستری
صفحه 134: شاگردی حلاج نزد عمرو مكی
صفحه 134:
افكار و عقاید تستری در خصوص مكی در اندیشه های این
جلد سوم . ج3، ص: 307
دوره حلاج تأثیر داشت و این تأثیر را می توان در اشعار او
نیز مشاهده كرد. . .
این دو نفر سخت مذهبی بودند. پس حلاج در آن وقت تحت
تأثیر عقاید مذهبی بود. پس چرا در صفحه 20 گفته شد كه حلاج تا
50 سالگی هیچ مذهب نگرفته بود؟
صفحه 140: این مضمون را از اشعار حلاج نقل می كند و دلیل از
خود بیگانگی حلاج (از خود بیگانگی فویرباخی) در دوره تصوف و
عرفان او نقل می كند، بدون آنكه دلیلی بیاورد این اشعار مال چه
دوره ای بوده است. عبارت این است:
عنایت و یاری او كه مانند رمزی به نظر می رسد- چونان برقی
- ناگهان از افق رحمت خدایی جستن می كند و مانند برق همه
را روشن می دارد. . . همه چیز گواهی می دهند كه هرچه هست
اوست و من نیز بر این عقیده ام و در حقیقت هرچه هست
اوست.
اما مفهوم این جمله ها با «اناالحق» متفاوت است.
صفحه 145: دزدی عبارت ماركس و ماركسیسم.
صفحه 146: سفر حلاج به هند و عقیده ماسینیون كه سفر او
اسلامی و برای تبلیغ بوده است و انكار بی دلیل مؤلف كه خیر، هدف
سیاسی و ایدئولوژیكی داشته است.
صفحه 148: به عقیده مؤلف حلاج دنبال جادو و معجزه بود. آیا
جز برای جلب عقیده مردم بود و آیا اینچنین عقیده ای با انكار خدا
می سازد؟ او معجزه برای خود درست می كرد كه دلیل بر انكار خدا
قرار دهد! ! !
جلد سوم . ج3، ص: 308
صفحه 154 و 155: دزدی از كتاب ماركس و ماركسیسم راجع به
اندیشه دیالكتیكی حلاج.
صفحه 155: در اخلاق عرفانی- مذهبی برای رسیدن به حق
باید نفس و قلب را كشت.
صفحه 157: دزدی از كتاب ماركس و ماركسیسم.
شك ندارد كه قسمتی از تعبیرات موهم حلاج همان تعبیرات
عرفانی است كه هر عارف قشری متعصب هم دارد، نظیر آنچه شیخ
بهایی و خواجه عبداللّه هم دارند رجوع شود به ورقه های «عرفان» .
صفحه 164: علت رواج عقیده حلاج را عقیده مشبّهه می داند.
سبحان اللّه! گیرم مشبّهه خدا را جسم تصور كنند كه در قیامت
دیده می شود، آیا سبب می شود كه افكار او را در دنیا قبول كنند؟
صفحه 175: خود نقل می كند كه حلاج در یك نامه نوشته است:
«من الهو هو رب الارباب المتصور فی كل صورة الی فلان. »
این كه دلیل وحدت وجود یا حلول است نه دلیل ماتریالیسم.
صفحه 177: خلیفه فرمود او را به زندان بردند. . . خلق می رفتند
و مسایل می پرسیدند (نقل از تذكرة الاولیاء) .
لابد به عقیده مؤلف خلق می رفتند و مسائل ماتریالیسم
دیالكتیك را می پرسیدند!
صفحه 182 (پاورقی) : كشف المحجوب و تذكرة الاولیاء به دو
حسین حلاج قائلند كه یكی عارف و دیگری رفیق ابوسعید جنابی
قرمطی و ساحر [بوده است. ]
صفحه 184: ایضاً دزدی ظاهراً از كتاب ماركس و ماركسیسم.