نكاتی درباره اعلامیه جهانی حقوق بشر یا منشور سازمان ملل:
1. این اعلامیه در 10 دسامبر 1948 مطابق 19 آذر 1327
شمسی در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسیده است.
متن این اعلامیه مطابق متنی كه در جزوه «اسلام و اعلامیه
جهانی حقوق بشر» نقل كرده است، چندان منتظم و عالمانه نیست،
زیرا اولاً بعضی مطالب در بعضی مواد مكرر شده است و یا لااقل ذكر
یك مطلب در یك ماده مغنی از ذكر محتویات ماده دیگر است و ثانیاً
بعضی مواد قابل تجزیه به مواد مختلف است.
مجموع مطالبی كه از مقدمه و متن اعلامیه استفاده می شود از
این قرار است:
در مقدمه می گوید
[1]:
جلد سوم . ج3، ص: 223
اساس آزادی و عدالت و صلح جهانی شناسایی حیثیت
ذاتی
[2]كلیه اعضای خانواده بشری است.
این قسمت در حقیقت شامل سه نكته است: یكی اینكه بشر یك
نوع حیثیت ذاتی دارد، دیگر اینكه این شخصیت قابل احترام كلی و
عمومی است و شامل همه افراد عضو خانواده بشری است و اساساً
بشر مجموعاً یك خانواده را تشكیل می دهند و همان طوری كه در
یك خانواده احدی بر دیگری نمی تواند ادعای شرف ذاتی بكند در
مجموعه عائله بشر نیز مطلب از همین قرار است. سوم اینكه اساس
آزادی و عدالت و صلح جهانی مبتنی بر این است كه شخصیت و
حیثیت ذاتی بشر به رسمیت شناخته شود. و البته از نظر ما دو مطلب
اول صحیح است و مطلب سوم صحیح نیست.
ایضاً در مقدمه می گوید:
عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشری منتهی به اعمال
وحشیانه ای گردیده است كه روح بشریت را به عصیان واداشته
است.
می خواهد بگوید جنگ و زدوخوردهای عجیبی كه صلح
جهانی و امنیت و آزادی جهانی را بر هم زده است معلول همین عدم
شناسایی است
[3]، معلول این است كه قومی یا فردی برای خود از
نظر
جلد سوم . ج3، ص: 224
نژاد یا مذهب یا ملیت امتیازی قائل است و در نتیجه به حقوق
دیگران تجاوز می كند و در آنها نیز میل به عصیان و طغیان و انتقام
پیدا می شود و در نتیجه جنگ و خونریزی و ناامنی پیدا می شود و
صلح و سلامت از بین می رود.
ایضاً در مقدمه می گوید:
ظهور دنیایی كه در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و ازترس و
فقر فارغ باشند
[4]به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده
است.
یعنی باید محیط زندگی به نحوی باشد كه اولاً هركسی از لحاظ عقیده
و بیان آن آزاد باشد و عقاید در صحنه تنازع آزادانه بقا جای خود را
به یكدیگر بدهند، و دیگر اینكه ترس و بیمی افراد بشر از یكدیگر
نداشته باشند، ترس فقط از قانون و تخلفات و جرایم باشد، یا طبیعت
و عالَم. سوم اینكه فقر ریشه كن شود. این هرسه نكته قابل توجه
است، حتی در مورد آزادی عقیده و آزادی بیان آن.
ایضاً در مقدمه می گوید:
اساساً حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت كرد تا بشر
به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور
نگردد.
یعنی باید قوانینی بر مبنای حقوق واقعی و حیثیت ذاتی همه افراد
وضع و اجرا شود و آن قوانین از حقوق بشر حمایت كنند والاّ عدالت
و آزادی به خطر خواهد افتاد. وقتی كه عدالت و آزادی از میان رفت
و ظلم و اختناق جای آنها را گرفت، صلح جهانی به خطر خواهد افتاد
جلد سوم . ج3، ص: 225
و به عنوان آخرین علاج و آخرالدواء بشر دست به قیام خونین
خواهد زد.
ایضاً در مقدمه می گوید:
لازم است توسعه روابط دوستانه بین ملل را مورد تشویق قرار
داد.
ایضاً می گوید:
مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و
ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجدداً در منشور
اعلام كرده اند.
ایضاً می گوید:
دول عضو متعهد شده اند كه احترام جهانی و رعایت واقعی
حقوق بشر و آزادیهای اساسی را با همكاری سازمان ملل
تأمین كنند.
می گوید:
حسن تفاهم مشتركی نسبت به این حقوق وآزادیها برای
اجرای كامل این تعهد، كمال اهمیت را دارد.
ایضاً در مقدمه می گوید:
جلد سوم . ج3، ص: 226
مجمع عمومی، این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان
مشتركی برای تمام مردم و كلیه ملل اعلام می كند تا جمیع
افراد و همه اركان اجتماع این اعلامیه را در مدنظر داشته باشند
و مجاهدت كنند كه به وسیله تعلیم و تربیت احترام این حقوق
و آزادیها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بین المللی
شناسایی و اجرای واقعی و حیاتی آنها چه در میان خود ملل
عضو و چه در بین كشورهایی كه در قلمرو آنها می باشند تأمین
گردد.
منظور این است كه مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان یك
هدف و ایده آل عمومی شناخته شود و از راه تعلیم و تربیت و از راه
تدابیر تدریجی سیاسی در افكار واذهان، هر چند برخلاف معتقدات
ملی و یا نژادی و یا مذهبی آنها باشد، رسوخ پیدا كند.
مقدمه اینجا تمام می شود و مواد آغاز می گردد.
2. این اعلامیه بر این اساس تنظیم شده كه غیر انسانیت یعنی
نژاد، مذهب، زبان، منطقه جغرافیایی، رنگ، جنس (زن و مردی) ،
عقیده و مسلك سیاسی و هر عقیده دیگر، ملیت، وضع اجتماعی،
ثروت و طبقه اجتماعی، ولادت (! ) نمی تواند ملاك صلح و عدالت و
آزادی و وحدت واقع شود، یعنی دارای دو جنبه منفی و مثبت
می باشد در عین اینكه عده ای را به یكدیگر پیوند محكم می دهد، آنها
را نسبت به عده دیگر جدا و بیگانه و منفصل می كند، زیرا همه دارای
یك نژاد، یك مذهب، یك زبان نیستند، اما انسانیت چیزی است كه
ملاك وحدت همه انسانها می تواند واقع شود و فقط دارای جنبه مثبت
است، دارای جنبه منفی نیست.
جلد سوم . ج3، ص: 227
از این رو می توان اعلامیه حقوق بشر را دین انسانیت نامید
[5]
به همین دلیل برخی می توانند ادعا كنند كه اعلامیه حقوق بشر فوق
ادیان است، زیرا در ادیان فقط به پیروان آنها اهمیت داده شده و همه
ارزشها و حقوقها مخصوص پیروان است و لااقل میان پیرو و غیر
پیرو تبعیض و تفاوت است ولی در دین انسانیت هیچ تبعیض و
تفاوتی میان افراد بشر قائل نیست، و البته مساوات و عدم تبعیض از
تبعیض بالاتر است.
ولی این ایراد جواب دارد، زیرا هر تبعیضی محكوم و مردود
نیست. آنجا كه پای حقوق اكتسابی به میان می آید، چاره ای از
تبعیض نیست. باید دید در ادیان از آن جهت تبعیض شده كه در
حقوق اكتسابی و از آن جمله ایمان تبعیض قائل شده اند یا تبعیض
بی جهت است.
حقیقت این است كه بحث، صغروی است نه كبروی. اینها كه این
سخنان را می گویند نمی خواهند برای ایمان و عقیده صحیح ارزش
قائل شوند، حتی از نظر حقوق اكتسابی.
3. این اعلامیه دو مقدمه تاریخی دارد. یكی اینكه از نظر سیر
حقوق و تاریخ حقوق چه مقدماتی پیش آمد تا منتهی شد به صدور
این اعلامیه. ما در ورقه های «مبانی حقوق زن از نظر اسلام» این
تاریخچه را به طور اختصار بیان كرده ایم. دیگر اینكه از نظر سیاسی
چه چیز سبب شد كه این اعلامیه را كمیسیون حقوق بشر در سازمان
ملل تهیه و صادر كند. این جهت در كتاب اسلام و حقوق بشر، تألیف
آقای غفوری، از صفحه 17 تا صفحه 33 ذكر شده است.
4. در كتاب اسلام و حقوق بشر، ص 2 می گوید: امروزه در حدود
صد و ده دولت آن را مورد تصویب قرار داده اند.
جلد سوم . ج3، ص: 228
5. ایضاً همان كتاب، ص 4 از جنبه اینكه این بحث یك بحث
دینی است بحث می كند و این را یك بحث غیر دینی نباید به شمار
آورد، و می گوید: در دانشگاه جامع ازهر این اعلامیه تدریس
می شود (و لابد از نظر انطباق و عدم انطباق آن با اسلام بحث
می شود) .
از این جهت این بحثها دینی است كه به عقیده بعضی با وجود
چنین اعلامیه های عالی و انسانی سخن از دستورات اجتماعی ادیان
فایده ندارد. ولی ما می خواهیم بگوییم فایده دارد. نه تنها می خواهیم
بگوییم اسلام در گذشته اینها را گفته است و فقط دفع دخل و ایرادی
از اسلام كرده باشیم، بلكه با كمال صراحت خواهیم گفت كه اسلام با
بعضی از این مواد مخالف است و منطق اسلام برتری دارد.
6. در آن كتاب، ص 8 می گوید: در سال 1338 یك كرسی در
دانشسرای عالی برای آن در نظر گرفته شد. . . ص 9: و در خرداد سال
1327 جمعیتی به نام طرفداران سازمان ملل تشكیل شد.
7. چنانكه می دانیم الآن یونسكو در ایران شعبه دارد و اینها یعنی
یونسكو و یونیسف و غیر اینها هدفشان تنها فعالیت فرهنگی و
بهداشتی نیست، بلكه می خواهند مواد این اعلامیه را نیز تبلیغ كنند،
همان طوری كه در مقدمه این اعلامیه گفته شده، و قهراً تصادم میان
آثار آنها و دستورهای دینی در بعضی قسمتها واقع می شود.
8. كتاب علی و حقوق الانسان در همین زمینه هاست.
9. در كتاب اسلام و حقوق بشر، ص 14 می گوید:
به هر حال این اقدام یعنی اجتماع بین المللی و نقشه های
همكاری گرچه ناقص هم باشد از این نظر كه فكر وحدت و
صلح و صفا را كه از هدفهای اسلام است پیشنهاد می كند، قابل
توجه است.
جلد سوم . ج3، ص: 229
این مطلب قابل مطالعه است كه آیا اسلام این اندازه وحدت و
صلح و صفا را (یعنی حتی با مشرك) می پذیرد یا نه؟ به عبارت
دیگر، آیا اسلام همزیستی مسالمت آمیز را با مشركین می پذیرد یا
نمی پذیرد؟ همچنان كه امروز نیز برای اردوی معروف كمونیزم دو
طرز فكر در این باب وجود دارد.
10. مطلبی كه از نظر نقطه ضعف اعلامیه حقوق بشر باید گفت
این است كه این اعلامیه ضمانت اجرایی ندارد، زیرا حداكثر این
است كه ما موفق شویم مردم را به حیثیت انسانی آشنا كنیم و بر این
اساس تربیت كنیم، اما این تربیت و تلقین چه اندازه می تواند با
خودخواهی بشر مبارزه كند و جلو تعصبات را بگیرد؟
نقطه ضعف دیگر این است كه این اعلامیه از حیثیت ذاتی
انسانی دم زده بدون اینكه انسان را تفسیر كند. ما در مقاله 12 از
مقالات «زن در حقوق اسلامی» در مجله زن روز (شماره صد) گفتیم
كه غرب از طرفی انسان را تا حد یك ماشین، تا حد پست ترین
حیوان تنزل می دهد، از طرف دیگر برایش اعلامیه بالابلند صادر
می كند.
به عقیده ما تا فكر مادی گری فلسفی و مادی گری اخلاقی از
میان نرود و پای معنویات مذهبی به میان نیاید، برادری و صمیمیت و
وحدت و احترام به حقوق، وجود خارجی پیدا نخواهد كرد.
این اعلامیه برای جلوگیری از جنگ است، اما مسابقه
تسلیحاتی در میان امضاء كنندگان روز به روز متزاید است. این خود
دلیل شكست این اعلامیه است.
11. ص 19: پس از جنگ بین الملل اول و تلف شدن 20 میلیون
انسان و وحشت از تكرار آن كه با پیشرفت علم صورت
وحشتناكتری پیدا می كند، به فكر یك مجمع بین المللی افتادند و در
مقدمه صلحنامه ورسای به عنوان مرام مشترك دول ذی نفع چیزهایی
جلد سوم . ج3، ص: 230
نوشتند.
در ص 20 می گوید: مقدمه صلحنامه ورسای شامل 14 ماده بود
و در آن قید شده بود كه دول قوی را باید تقویت كرد و دول
شكست خورده را باید تحت كنترل قرار داد، از آن جمله عثمانی كه
قطعه قطعه شد. اما آن مجمع بین المللی بی اثر شد، دول قوی به آن
اعتنا نكردند و لهذا نتوانست جلو جنگ جهانی دوم را بگیرد.
در ص 27 می نویسد: در سال 1941 (دوسال بعد از شروع
جنگ) . . .
[6]
[1] رجوع شود به ورقه های «آزادی» .
[2] ارزش واقعی و كرامت و احترام ذاتی و احترام به شخصیت انسانی
[3] یعنی با تحقق این شناسایی به وسیله تعلیم و تربیت عمیقی ریشه جنگ و
استثمار بركنده می شود. به نظر می رسد كه این توجیه یك تزویر عالمانه است و
یك نیرنگ استعماری است. خود تنظیم كنندگان می دانند كه هرگز تعلیم و تربیت و
تلقین قادر نیست چنین آرزویی را برآورد، داستان گربه تربیت شده و پادشاه و
وزیر است. عملاً تربیت شدگان اروپایی نشان دادند كه این فرضیه یك فرضیه ایدئالیستی
است.
[4] استثمار چطور؟ ممكن است استثمار باشد بدون ترس و فقر.
[5] به عقیده بعضی این اعلامیه نقشه وحدت جهانی است و بهترین نقشه است. این
اعلامیه نمی گوید مؤمنان برادرند یا هموطنان برادرند، می گوید انسانها برادرند.
[6] [در اصل نسخه دستنویس به همین صورت مطلب ناتمام مانده است. ]