1. به دلیل اینكه زن و مرد برای یكدیگر آفریده شده اند یعنی
برای اینكه جفت و متحد با یكدیگر باشند، پس عواطف آنها باید به
هم اختصاص داده شود، بیگانگان در عواطف جنسی آنها شریك
نباشند. قوانین و مقررات باید بر این اساس باشد. در اسلام به عنوان
حجاب و حرمت نظر التذاذی، تدابیری برای این جهت اتخاذ شده و
این جهت مقدمه استحكام بنیان خانواده است. استحكام بنیان
خانوادگی سبب می شود كه اولاً نسل، پاك و بی شبهه بماند. پاكی و
جلد سوم . ج3، ص: 189
اطمینان به نسل یكی از حوایج طبیعی بشر است. ثانیاً خود مرد و
زن هرچند حداكثر استفاده شهوی را نمی برند اما از حداكثر عواطف
صمیمانه نسبت به یكدیگر بهره مند خواهند شد. ثالثاً در اثر صمیمت
زن و شوهر فرزندان با پدران و مادران و با یكدیگر صمیمی خواهند
شد.
2. زندگی خانوادگی در اسلام تأسیس بنیان اتحاد است و در
فرنگی تأسیس یك دفتر شركت.
3. قانون و عدالت براساس بیگانگی است و عواطف كه
قانون بردار نیست براساس یگانگی است. دیگر اینكه در اجتماع
بزرگ قانون و عدالت ركن است، در اجتماع منزلی وحدت و
صمیمیت. در زندگی فرنگی عواطف زن و شوهر از قبیل عواطف دو
شریك است. اسلام بزرگترین توفیقها را در اتحاد خانوادگی پیدا
كرده
[1]
4. پاره ای مشكلات است كه قانون قادر به حل آنها نیست:
شود آسان به عشق كاری چند
كه بود نزد عقل بس دشوار
منطقه عدالت قانونی غیر از منطقه عواطف است. منطقه عقل غیر از
منطقه عشق و محبت است. از محبت تلخها شیرین شود.
مشكلات خانوادگی را قانون نمی تواند حل كند، وحدت و
صمیمیت فقط می تواند حل كند برخلاف مشكلات اجتماع بزرگ.
شكستن حصار خانوادگی در غرب و غربی مآبی، احترامات
دیپلماسی در غرب میان زن و شوهر مثل سفره دهاتی و سفره شهری،
ژست محبت در زندگی غربی، قصه سرهنگی كه نامه به زنش نوشت،
قصه نریمان و فاروق.
گر پرخط و خالت شد دلم عیبم مكن. . . [خانه در زندگی غربی ] ،
مركز رفع خستگی و دفتر شركت اقتصادی نه روحی.
جلد سوم . ج3، ص: 190
چرا ما منازل وسیع می سازیم آنها باغ ملی وسیع، چرا ما بیشتر
در خانه غذا می خوریم آنها در كافه، چرا ما مهمانخانه و وسایل
پذیرایی داریم آنها ندارند، چرا اتاقهای [آنها] لخت و صاف است؟
اسلام لعنت كرده زنی را كه خود را برای غیر بیاراید.
5. در اروپا این یگانگی تبدیل به بیگانگی شده.
6. آثار یگانگی زن و شوهر در یگانگی فرزندان و سپس در
یگانگی اجتماع و مفهوم برادری كه برومندترین كلمه عاطفه انگیز
است.
به عقیده ما عواطف اجتماعی مرهون عواطف خانوادگی است،
عواطف خانوادگی مرهون عواطف زن و شوهری است، عواطف زن و
شوهری مرهون این است كه تدابیری كه اسلام به كار برده عملی شود.
از این گذشته، مسأله نسل و علاقه به نسل است. از این گذشته،
صفای زندگی است.
[1] وضع حقوق متساوی و متشابه نمی تواند این وحدت را تأمین كند، [اسلام به ]
تدابیر قانونی بر اصول فطری قائل است.