در
کتابخانه
بازدید : 675901تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
فهرست مطالب
مقدمه
Collapse حرف ححرف ح
حافظ- مقدمه شاملو
حافظ- معاد، انسان بعدالدنیا (و قبل الدنیا)
حافظ- دم عرفانی- وقت
شك و تحیر حافظ
حافظ- عبادت، عشق، شرایع و تكالیف
حافظ، معرفة النفس
حافظ- مفهوم رندی
حافظ، رندی و تفسیر آن
حافظ- اشعار تفسیركننده و اینكه زبان او زبان خاص است
حافظ و مفهوم عشق
حافظ، عشق (تفسیر)
حافظ و طرز بیان سمبولیك یا متشابه
حافظ- شعر برای شعر
حافظ و موسیقیدانی
حافظ- عبادات
حافظ و شعر یزید
حافظ و می پرستی و اقتباس از یزید
حافظ- مدارك
حافظ، زهد و ریا
عرفان- ملامتیه
حافظ و روش ملامتیه
حافظ، رضا و یا شكایت
حافظ، نیاز به مرشد و مربی
حافظ و صوفی
حافظ و صوفی و ترك آداب تصوف
حافظ- شباهت آهنگهای غزلها با آهنگهای سوره ها
حافظ- عرفان، سختی راه
اشعار صریح در عرفان و سلوك
اشعاری كه قرینه در داخل غزل است
حافظ- عرفان نظری، جهان بینی عرفانی
حافظ- معرفی خود و اشعار خود
حافظ، اشراق و الهام و تجلیات
حافظ، اشراقات و الهامات
حافظ- تهذیب نفس
حافظ، منازل سلوك- طلب و اشتیاق
حافظ، منازل سلوك- تزكیه نفس
حافظ و بوعلی
حافظ، رندی و ترك عادات و تظاهر به ضدّ عامه
حافظ، عشق، درد عرفانی
عرفان حافظ
تناقضهای ظاهری در حافظ
حافظشناسی- تناقضات حافظ
حافظشناسی- میخوارگی
حافظ شناسی- میخوارگی جوانی و توجه پیری
حافظ و شب زنده داری
حبّ
حبّ و بغض
دین حب
حبط
حج- فلسفه حج
اسرار حج
تأثیر حج در چین
حج- حج عاشقانه
حج- احرام و فلسفه آن
حج
كسانی كه از صدر اسلام تا سال 335 به نقل مسعودی امارت حجاج را به عهده داشته اند
حج از جنبه اجتماع مسلمانان
حج، كعبه
حج و تأثیر آن در ممالك اسلامی
فواید حج- از نظر ویل دورانت
حجاب- خروج المرأة لحاجتها- او الی العیدین او الی المسجد
حجاب- خشونت عمر
حجاب
حجاب- خروج زن
حجاب- شأن نزول آیات سوره نور
حجاب- لباس شخصی یا لباس همگانی
آثار بی حجابی امروز
حجاب- فتاوی
عبارت «جواهر» در نكاح
حجاب
حجاب- غض و غمض
حجاب- غض
حجاب- مسأله جنس زن، تمایل طبیعی مرد به زن و زن به مرد
حجاب- نظر
حجاب- احتجاب از ابن ام مكتوم
حجاب، وجه وكفین
تأسیس حجاب اسلامی
آیه حجاب در اصطلاح اهل حدیث و تفسیر
حجاب- النظر
زن- حجاب
حجاب، ترتیب نزول آیات
حجاب- عیادت از زن مریض
حجاب- مسأله ریاضت- نهی از تبتّل و اختصاء
حجاب- سوار شدن زن پشت سر مرد
حجاب- لباس زن و مرد- منع تشبه زن و مرد در لباس
حجاب- النظر لمن اراد التزویج
فلسفه حجاب- بالا بردن ارزش
احكام حجاب- مدارك
تاریخ حجاب
تاریخ حجاب، حجاب زنها، غلام بارگی در میان ایرانیان
تاریخچه حجاب- حجاب در ایران قدیم
حجاب- نظر چارلی چاپلین راجع به عریانی ها
حجاب
حجاب- وجه و كفین
حجاب- جواز نظر به وجه و كفین
حجاب- مسأله لزوم و عدم لزوم تستر وجه و كفین
حجاب- نساء اهل الذمة و اهل البوادی
حجاب- زن امروز در خانه و خارج خانه
حجاب- صوت اجنبیه، مصافحه اجنبیه
حجاب- نظر
حجاب
حجاب- عفاف
فلسفه حجاب، سخنان آلفرد هیچكاك
زن، فلسفه حجاب- خانواده تأسیس یك بنیان اتحاد است نه یك دفتر شركت
حجاب و حریم- قدرت عظیم غریزه جنسی
حجاب و حریم- روایات وجوب تستر و یا حرمت نظر
حركت و سكون در اجتماع
حركتها و جنبشهای جدید دینی
حریت در عبادت
حریت و منت احسان، حریت و قرض
حریت و خدمت و كمك به نوع
حریت و تقوا
(حریت) آزادمنشی و مناعت طبع، عزلت و انزوا
حریت و آزادگی
حریت، مادر خصایل نیك
حریت و صبر
حریت
حسد
حسادت
حسن و قبح عقلی
حسین وارث آدم
حقد
حق و باطل در قرآن و غلبه حق
حق و باطل و آمیزش آنها با یكدیگر
اعلامیه جهانی حقوق بشر
حقوق و حدود
تاریخ حقوق بشر
تاریخ حقوق
ریشه حقوق- آیا اراده ملاك حقوق است؟
تاریخچه حقوق طبیعی
حقوق
حقیقت
مسائل مربوط به حقیقت
نظریه حكومت در اهل تسنن
حكومت- آیا حكومت به منزله صورت جامعه است؟
یادداشت حكومت اسلامی
حكومت در اسلام
حكومت اسلامی
حكومت در اسلام
حكومت
حكومت واحد جهانی
حكومت و اختیارات حاكم
حماسه
حلاّج
حلاج- اناالحق
حیات جمادات
حیات اجتماع
حیات معنوی و روحانی
حیات روحی و اجتماعی
حیات اجتماعی و انسانی
Expand حرف خحرف خ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
می صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی كوش و گریه سحری
مرا در این ظلمات آن كه رهنمایی كرد
دعای نیم شبی بود و گریه سحری
مرو به خواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیم شب و آه صبحگاه رسید
مرغ شبخوان را بشارت باد كاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
سرمكش حافظ ز آه نیم شب
تا چو صبحت آینه رخشان كند
دعای صبح و آه شب كلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو كه با دلدار پیوندی
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
بو كه سیری نكند آن مه ناكاسته ام [1].
پیر حقیقت، شك و تحیر:

1. محرم راز دل شیدای خود
كس نمی بینم ز خاص و عام را
جلد سوم . ج3، ص: 103
2. راز درون پرده ز رندان مست پرس
كاین حال نیست زاهد عالی مقام را
3. ما در پیاله عكس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
4. دلا طمع مبُر از لطف بی نهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابك و چست
5. دراین رباط دو در چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
6. می بده تا دهمت آگهی از سرّ قضا
كه به روی كه شدم عاشق و از بوی كه مست
7. شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور كجا موعد دیدار كجاست
آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكته ها هست بسی محرم اسرار كجاست
8. مست بگذشتی و از خلوتیان ملكوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
9. خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون كوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است
10. گدای كوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است
11. فرق است از آب خضر كه ظلمات جای اوست
با آب ما كه منبعش اللّه اكبر است
12. مرغ خوشخوان را بشارت باد كاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
جلد سوم . ج3، ص: 104
از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش
كاندر این دیر كهن كار سبكباران خوش است
13. به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین كه حافظ ما مست باده ازل است.
دل انسان:

14. مرو به خانه ارباب بی مروت دهر
كه گنج عافیتت در سرای خویشتن است.
فقر و گدایی عرفانی:

15. دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین كجا مرتبه چشم جهان بین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
كاین كرامت سبب حشمت و تمكین من است.
بی نیازی و استغنا:

16. ز پادشاه و گدا فارغم بحمداللّه
گدای خاك در دوست پادشاه من است
17. سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
كه هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر
نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست
18. حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زانكه بخشایش بس روح مكرّم با اوست
19. روی تو كس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به كوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
20. لطیفه ای است نهانی كه عشق از او خیزد
كه نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن كس كه از هنر عاری است
21. او را به چشم پاك توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماهپاره نیست
جلد سوم . ج3، ص: 105
22. دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی كه كند خصم رها نتوان كرد
23. سالها دل طلب جام جم از ما می كرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می كرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می كرد
24. جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد
25. تا كی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی كه شود عاشق زشتی
26. كسی كه حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است كه او حاصل بصر دارد
چو خامه در ره فرمان او سر طاعت
نهاده ایم مگر او به تیغ بردارد
27. فرض ایزد بگذاریم و به كس بد نكنیم
وآنچه گویند روا نیست نگوییم رواست
28. من این حروف نوشتم چنان كه غیر ندانست
تو هم ز روی كرامت چنان بخوان كه تو دانی
29. گدای میكده ام لیك وقت مستی بین
كه ناز بر فلك و حكم بر ستاره كنم.
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور. . . :

30. طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
31. از طعنه رقیب نگردد عیار من
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
32. صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی كه شعر حافظ از بر می كنند
33. گر خمر بهشت است بریزید كه بی دوست
هر شربت عذبم كه دهی عین عذاب است
جلد سوم . ج3، ص: 106
34. بیا ساقی آن می كه حال آورد
كرامت فزاید كمال آورد
به من ده كه بس بیدل افتاده ام
وزین هر دو بی حاصل افتاده ام
بده ساقی آن می كز او جام جم
زند لاف بینایی اندر عدم
به من ده كه گردم به تأیید جام
چو جسم آگه از سرّ عالم تمام
من آنم كه چون جام گیرم به دست
ببینم در آن آینه هرچه هست
بده ساقی آن می كه شاهی دهد
به پاكی او دل گواهی دهد
میم ده مگر گردم از عیب پاك
برآرم به عشرت سری زین مغاك
به من ده كه در كیش رندان مست
چه آتش پرست و چه دنیا پرست
چو شد باغ روحانیان مسكنم
در اینجا چرا تخته بند تنم
35. خوشوقت رند مست كه دنیا و آخرت
برباد داد و هیچ غم بیش و كم نداشت.
فنا:

36. سایه ای بر دل ریشم فكن ای گنج مراد
كه من این خانه به سودای تو ویران كردم.
طریقت:

37. خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی.
وصول:

38. بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش
كه به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
ساقیا عمر دراز و قدحت پر می باد
كه به سعی توام اندوه خمار آخر شد
جلد سوم . ج3، ص: 107
39. كرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
كه علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
40. چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم كه زبونی كشم از چرخ فلك
1. گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید
كه خدمتش چو نسیم سحر توانی كرد
2. به صدق كوش كه خورشید زاید از نفست
كه از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
3. زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
4. ساقی به بی نیازی رندان كه می بده
تا بشنوی ز صوت مغنّی هوالغنی
5. سوزدل، اشك روان، ناله شب، آه سحر
این همه از نظر لطف شما می بینم
6. در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم
لطف آنچه تو اندیشی حكم آنچه تو فرمایی
فكر خود و رأی خود در عالم رندی نیست
كفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی.
پیر و مرشد:

7. حافظ از دست مده صحبت آن كشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت.
توحید در عبادت:

8. فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
كه حیف باشد از او غیر او تمنایی
9. سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست كه دامن ز جهان درچینم
10. غبار راه طلب كیمیای بهره وری است
غلام دولت آن خاك عنبرین بویم
جلد سوم . ج3، ص: 108
فنا:

11. چنان پر شد فضای سینه از دوست
كه فكر خویش گم شد در ضمیرم.
انسان:

12. تانفخت فیه من روحیشنیدم شد یقین
برمن این معنی كه ما زان وی و او زان ماست.
فنا:

13. بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
كه با وجود تو كس نشنود زمن كه منم.
گدایی عرفانی:

14. من كه دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
كی طمع در گردش گردون دون پرور كنم.
گدایی عرفانی:

15. به خرمن دو جهان سر فرو نمی آرند
دماغ و كبر گدایان و خوشه چینان بین
16. اگرت سلطنت فقر ببخشندای دل
كمترین مُلك تو از ماه بود تا ماهی
17. من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان كردم
18. خمها همه در جوش و خروشند زمستی
وان می كه در آنجاست حقیقت نه مجاز است
19. به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین كه حافظ ما مست باده ازل است
20. زیر بارند درختان كه تعلق دارند
ای خوشا سرو كه از قید غم آزاد آمد
21. من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
كه گاه گاه بر او دست اهرمن باشد.
عمل و سلوك:

22. چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
كه خدمتی بسزا بر نیامد از دستم.
توحید در عبادت:

23. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروری داند
منازل سلوك:

24. این راه را نهایت صورت كجا توان بست
كش صد هزار منزل بیش است در بدایت
جلد سوم . ج3، ص: 109
25. بر آستانه میخانه هركه یافت رهی
ز فیض جام جم اسرار خانقه دانست
هر آن كه راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاك ره دانست
26. كدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاكان و پاك دینان بین
27. زیر شمشیر غمش رقص كنان باید رفت
كان كه شد كشته او نیك سرانجام افتاد.
وقت و فرصت:

28. قدر وقت ار نشناسد دل و كاری نكند
بس خجالت كه از این حاصل اوقات بریم
29. خواب و خورت ز مرتبه خویش دور كرد
آنگه رسی به خویش كه بی خواب و خور شوی.
قرآن كریم:

30. صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
31. دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

[1] [چنین بیتی در هیچ یك از نسخه های قزوینی و انجوی موجود نمی باشد. آنچه كه هست بدین صورت است: پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب/تا درین پرده جز اندیشه او نگذارم. ضمناً اشعار بعدی تا عنوان «حب» در اصل دستنویس به خط استاد نیست و تنها حواشی آن از ایشان است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است