1. فرض ایزد بگذاریم و به كس بد نكنیم
وانچه گویند روا نیست نگوییم رواست
(ص 16)
2. دلا دلالت خیرت كنم به راه نجات
مكن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
(در دو بیت قبل از این بیت مباهات به باده خواری هست. )
3. ای كه دائم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد
كه به عقل عقیله مشهوری
جلد سوم . ج3، ص: 43
مستی عشق نیست در سر تو
رو كه تو مست آب انگوری
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلب كه مخموری
4. ای كه بر تربت ما می گذری همت خواه
كه زیارتگه رندان جهان خواهد بود
5. عشقت رسد به فریادگر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت
6. ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطایف حكمی با نكات قرآنی
7. ز چنگ زهره شنیدم كه صبحدم می گفت
فدای حافظ خوش لهجه خوش آوازم
8. حاش للّه كه نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست كه گه گه قدحی می نوشم
9. من اگر باده خورم ورنه چه كارم با كس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
10. در شأن من به دُردكشی ظن بد مبر
كآلوده گشت خرقه ولی پاكدامنم
11. دیده بدبین بپوشان ای كریم عیب پوش
زین دلیریها كه من در كنج خلوت می كنم
حافظم در مجلسی، دُردی كشم در محفلی
بنگر این شوخی كه چون با خلق صنعت می كنم
12. من ار چه حافظ شهرم جوی نمی ارزم
مگر تو از كرم خویش یار من باشی
13. خدا داند كه حافظ را غرض چیست
و علم اللّه حسبی من سؤالی