در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه » مرداد و شهریور 1385 - شماره 59 ، فغفورمغربی، حمید ؛


ابعاد احیاگری و اصلاح گری استاد مطهری

از ویژگی های آثار ایشان جامع نگری است. این جامعیت فقط در مطالعه ی

(صفحه 169)

گسترده و آثار متنوع ایشان نیست، بلکه در نگرش منظم و پیوسته ای است که به مطالب داشته و به صورت یک منظومه ی کامل درآمده است، معمولاً کسانی که کارشان گسترده و در زمینه های گوناگون است، عمق مطالب آنها کم می شود، ولی آثار ایشان با توجه به مطالعات سیستماتیک و منظم و پرکاری خاص خود، به دلیل داشتن یک نگرش جامع عقلی و فلسفی، از انسجام ویژه ای برخوردار است؛ به گونه ای که مطالعه ی مجموعه ی آثار ایشان تصویری گویا از سیمای اسلام ترسیم می نماید.

در یک نگاه کلی، می توان گفت اصلاح گری استاد دارای مؤلفه های زیر می باشد:

1)رسالت دفاع از دین

اساساً استاد عمده ترین نیروی خود را صرف دفاع از دین نمود، آن هم در شرایطی که هجوم همه جانبه به هرچیزی که رنگ دین داشت، صورت می گرفت و متأسفانه بسیاری در این میدانِ دفاع کوتاهی نمودند. در این شرایطِ تنهایی بود که او به میدان آمد و مردانه درخشید.

دکتر باهنر از یاران همراه او چنین می گوید:

کتابی منتشر شده بود که مطالبی علیه اسلام در آن وجود داشت. ایشان به دنبال آن بود. نسخه ای از آن را پیدا کردم و در دو نسخه کپی گرفتم و یک نسخه را به استاد دادم و نسخه ای را پیش خود نگه داشتم. شاید بیش از بیست روز نگذشته بود که ایشان از من سؤال کرد: با آن کتاب چه کردی؟ گفتم: من هنوز مطالعه نکرده ام، اما دیدم ایشان فصل به فصل کتاب را خوانده است و نقطه ضعف های آن را در 350 محور مشخص کرده و نوشته بود و... .

گویی تمام نگرانی و غم و غصه اش این بود که چرا اسلام را واژگونه تفسیر کرده اند و چرا علیه اسلام قلم فرسایی کرده اند.5

او از اینکه چرا بعضی، با محافظه کاری، از بیان و روشن کردن حقایق کنار

(صفحه 170)

می کشند و عمل خود را توجیه می کنند، خط مشی خود را جدا می کند و می نویسد:

آنچه به عنوان مصلحت اندیشی عنوان می شود که می گویند مصلحت نیست گفته شود، هرچند حقیقت باشد، عقیده ی من بر خلاف این مصلحت اندیشی است، من مصلحت را در گفتن حقیقت می دانم. (مطهری، بی تا، 254)

تفاوتی نداشت که حوزه ی دفاع از دین برای استاد داستان راستان باشد و یا تماشاگه راز، اگرچه این تنوع، نشانه ی روح لطیف و زیباشناس وی بود. استاد، خود تصریح می کند که: «این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه ی نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام، حل مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه ی مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است» (مطهری، 1357 ، 8) و در ادامه می فرماید: «اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گرفته است. بدین سبب این بنده وظیفه ی خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید.» (مطهری، 1357 ، 9)

انگیزه ی این دفاع، که موجب احساس مسؤولیت جدی شده است، علاوه بر عطش آموختن و آموزاندن، جلوگیری از انحطاط مسلمین در عصر حاضر بوده است، که عامل اصلی دوری از حقیقت اسلام است. «باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست، بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به صورت مسخ شده موجود است. توحید ما توحید مسخ شده است، نبوت ... ولایت ما مسخ شده است ...، صبر ...، زهد ...، تقوا ...، تمام این ها بدون استثنا به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است.» (مطهری، 1356 ، 151)

استاد در این دفاع، چه با نگاه درون دینی یا برون دینی، به شیوه ی عقلانی و فلسفی پاسخ می دهد و اصولاً رسالت علم کلام همین است و مطهری یک متکلم محسوب می شد. وی در این خصوص می نویسد:

(صفحه 171)

کلام علمی است که دو وظیفه دارد. یکی دفع و رد شبهات و ایرادات به اصول و فروع اسلام و دیگری بیان یک سلسله تأییدات برای اصول و فروع اسلام. (مطهری، 1361 ، 48)

اصطلاح کلام جدید را اولین بار مطهری به کار برد، که منظور از آن مسائل جدید کلامی است. حضور ایشان در دانشگاه و ارتباط علمی با روشنفکران مسلمان و آشنایی با جو فکری دانشجویان، او را به افق های جدیدی رهنمون نمود، به طوری که دکتر مفتح از قول ایشان نقل می کند که گفته بود: «اگر من به دانشگاه نیامده بودم، خیلی از این آثار را نداشتم.» (همان)

در کار استاد انگیزه ای درونی برای دفاع از دین وجود داشت، اگرچه عوامل بیرونی نیز در آن هنگامه به این دفاع افزوده شده بود. استاد خود چنین می گوید:

موضع انسان در این مسأله اثبات یا انکار خدا در تمام ابعاد اندیشه اش و در جهان بینی او و ارزیابی هایش از مسائل و در جهت گیری های اخلاقی و اجتماعی اش تأثیر و نقش تعیین کننده دارد. گمان نمی رود هیچ اندیشه ای به اندازه ی این اندیشه «دغدغه آور» باشد ... تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم، از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسش ها ... یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد. ... مقدمات ... را از آن جهت می آموختم که به تدریج آماده ی بررسی اندیشه ی فیلسوفان بزرگ در این مسأله شوم. (مطهری، 1357 ، 39 بی بعد)

2) فطرت، سنگ بنای احیا و اصلاح دینی

از دیدگاه استاد، نظریه ی فطرت، اصلی ترین موضوع اسلام و انسان و جامعه است. این دیدگاه نه تنها در نگرش های انسان شناسانه و جامعه شناسانه، بلکه در برداشت از توحید و معاد، اهمیت خود را نشان می دهد. و، خود در این خصوص می فرماید:

(صفحه 172)

اصل فطرت اصلی است که در معارف اسلامی ام المسائل شمرده می شود. بنا بر اصل فطرت، روان شناسی انسان بر جامعه شناسی آن تقدم دارد. جامعه شناسی انسان از روان شناسی وی مایه می گیرد. (مطهری، بی تا، 160)

ایشان فطرت را ویژگی خاص انسان می داند، برخلاف طبیعت که برای جمادات و غریزه که عمدتاً برای حیوانات به کار می رود، و می فرماید:

در مورد انسان ها، فطرت به کار برده می شود و فطرت نیز مانند غریزه و طبیعت یک امر تکوینی است، یعنی جزء سرشت انسان است و اکتسابی نیست ... فطریات مربوط می شوند به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی می نامیم، مسائل ماورای حیوانی. (مطهری، 1362 ، 23)

کاربرد این مفهوم تا جایی است که اساساً دین همان فطرت است. به عبارت دیگر دین فطرتی است با کلمات تدوین یافته و بین این کتاب تشریعی با آن کتاب تکوین تفاوتی نیست.

قرآن به ادیان قایل نیست، بلکه به دین قائل است ... چون دین فطرت است، دین راه است، دین حقیقتی در سرشت انسان است. (مطهری، 1362 ، 17)

از دیدگاه استاد، فطرت نه تنها اصل دین را، بلکه راز جاودانگی دین و اصول اخلاقی و اصول تکامل اجتماعی را تبیین می نماید، و به ویژه در بحث از خود بیگانگی هیچ تحلیلی نمی تواند جز بر مبنای فطرت، آن را به درستی روشن نماید.

تا فطرتی نباشد، ازخودبیگانگی وجود ندارد، آخر خود چیست که از خود بیگانه شود ... مسأله ی مسخی که در معارف اسلامی هست، همین مسأله ی از خود بیگانگی است ... تا ما برای انسان یک واقعیتی، یک فطرتی، یک ماهیتی قائل نباشیم (از خود بیگانگی معنی ندارد). (مطهری، 1370 ، ج 1 ، 164)

استاد مباحث تعلیم و تربیت را نیز همچنان در ارتباط با اصل فطرت بررسی نموده است. وی نه تنها هدف تربیت را شکوفایی فطرت می داند، بلکه در اصل مفهوم تربیت همان پرورش استعدادهای فطری است و می نویسد:

(صفحه 173)

هدف از تربیت شکوفایی و به بر نشاندن ارزش های انسانی و تعالی است، در وجود او؛ چه این که انسان در پرتو ایمان و تحت تأثیر عوامل صحیح آموزش و پرورش، انسانیت خویش را، که بالقوه و بالفطره دارد، بازمی یابد. (مطهری، 1379، 42)

و نیز می فرماید:

با پذیرش فطرت، انسانیت، تربیت و تکامل انسانیت، معنی پیدا می کند. (-، 1374 ، ج 3 ، 539)

ملاحظه می کنیم وی اصل فطرت را بر طبق متون مأثور، همان دین دانسته و راز جاودانگی اخلاق، مفهوم تربیت و تکامل را بدون توجه به آن غیرممکن می داند و تصریح می نماید که روان شناسی انسان بر جامعه شناسی او تقدم دارد، ولی با توجه به آثار ایشان در بحث جامعه، که به نوعی اصالت فرد و اصالت اجتماع را می پذیرد، یعنی جایگاه روان شناسی و جامعه شناسی هر دو اصیل و مستقل است. در این مورد می نویسد:

نظریه ی سومی در اینجا می توان ابراز کرد و نظریه ی حق هم همین است ... ترکیب جامعه از افراد، نوع سومی از ترکیب است؛ نه مانند ترکیب عناصر است و نه از نوع ترکیب های صددرصد اعتباری است ... نظر سوم این است که در عین این که جامعه واقعاً مرکب است، ولی ... این چنین نیست که شخصیت فرد به کلی نابود شده باشد ... در عین این که جامعه یک شی ء مرکب هست، عناصر تشکیل دهنده ی جامعه از نوعی شخصیت و آزادی و استقلال بهره مندند که این می شود اصالت فرد. در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد. (مطهری، 1370 ، 142-141)

بنابراین اصالت جامعه شناسی و اصالت روان شناسی انسان مطرح است که می توان با مثالی توضیح داد. چه بسا جامعه ای مرده است، ولی برخی از انسان ها در آن جامعه حیات واقعی دارند و، به عکس، چه بسا جامعه ای حیات واقعی دارد ولی بعضی انسان ها در آن جامعه فاقد حیات واقعی بوده و مرده اند.

(صفحه 174)

در هر حال اگر تقدم روان شناسی فرد بر جامعه شناسی، تقدم طبیعی و تکوینی باشد، جمع بین دو دیدگاه کاملاً قابل قبول می باشد.

3) رویکرد اعتدال گرایانه در دین

اصلاح و احیای دین، مسأله ی بسیار مهمی است و افراط و تفریط در آن آسیب های جدی ایجاد می نماید و اصلاح گران، اغلب، از این آسیب در امان نبوده اند. استاد با استناد به آیه ی «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» (بقره، 143) می نویسد:

یکی از خاصیت های بزرگ دین مقدس اسلام، اعتدال و میانه روی است. خودِ قرآن کریم امت اسلام را به نام امت وسط نامیده است. (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 69)

استاد با بررسی دو طرف اعتدال، یعنی جریان افراط و تفریط، به تفصیل به مبانی فکری و نقش تاریخی دو جریان پرداخته چنین می نویسد:

در مسأله ی انطباق با مقتضیات زمان، دو جریان مخالف، که هر دو غلط بوده است، در تاریخ اسلام همیشه وجود داشته است. یک جریان افراطی، یعنی دخل و تصرف های بی جا در دستورهای دینی، به واسطه ی یک خیالات و یک ملاحظات کوچک که ما اسم آنها را جهالت گذاشتیم، جریان دیگر توقف و جمود بی جایی است که برخلاف منظور و روح اسلام است. این جمود از ناحیه ی دوستان محتاط بوده است، ولی احتیاط هایی که صددرصد به ضرر اسلام تمام شده است ... البته یک جریان معتدل هم همیشه وجود داشته است. (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 69)

استاد سپس اشاره می کند، فقط در روش های فقهی فروع دین، افراط و تفریط سرایت نکرده است، بلکه در اصول دین هم این دو جریان دیده می شود.

مسلک معتزلی مظهر افراط کاری و نحله ی اشعری مظهر جمود فوق العاده است. (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 114)

(صفحه 175)

استاد از جریان هایی چون خوارج و اخباریون به عنوان جمود یاد کرده و به تحلیل مبانی فکری و عملکرد آنها می پردازد.

وی از بعضی منبری ها و مداحان، که در مورد امام حسین علیه السلام نوعی افراط و تحریف نموده اند، انتقاد می نماید.

استاد به همین دلیل از یک طرف به خرافه زدایی از دین پرداخته است (به عنوان نمونه بررسی تحریفات عاشورا) و از طرف دیگر با تندروی ها و انطباق اسلام با علم و التقاط با مکتب های دیگر موضع گیری می نماید.

ایشان در مسأله ی تعلیم و تربیت نیز آخرت گرایی را تأثیر مسیحیت در دین اسلام دانسته و در سلوک فردی و اجتماعی تعادل را مورد توجه قرار می دهد.

روش کسانی که تمام اسلام را در مفاتیح جستجو می کنند و در دعا، غلط است و روش کسانی که به کلی از دعا و عبادات و نافله و فریضه به یکباره استعفا داده اند و فقط می خواهند در مسائل اجتماعی اسلام بیندیشند، غلط است. (مطهری، 1361 ، 58)

استاد از دو جریان افراط و تفریط به عنوان بیماری خطرناک یاد کرده و رسالت خود را، آسیب شناسانه و دردمندانه در نگاه اعتدال گرایانه می انگارد و گویی شور و هیجان بیشتر برای معرفی این گونه ی اسلام احساس می کند و می نویسد:

دو بیماری خطرناک، که همواره آدمی را در این زمینه تهدید می کند، بیماری جمود و بیماری جهالت است. نتیجه ی بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیش روی و توسعه است و نتیجه ی بیماری دوم سقوط و انحراف است. جامد از هرچه نو است، متنفر است و جز با کهنه خو نمی گیرد و جاهل هر پدیده ی نوظهوری را، به نام مقتضیات زمان و به نام تجدد و ترقی، موجه می شمارد. جامد هر تازه ای را فساد و انحراف می خواند و جاهل همه را یک جا به حساب تمدن و توسعه ی علم و دانش می گذارد ...

جامد میان هسته و پوسته، وسیله و هدف فرق نمی گذارد ... جمود دسته ی

(صفحه 176)

اول و بی خبری دسته ی دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را به وجود آورد ... جمود جامدها به جاهل ها میدان تاخت و تاز می دهد و جهالت جاهل ها، جامدها را در عقاید خشکشان متعصب تر می کند. (مطهری، 1357 ، 144)

نمونه های اعتدال گرایی استاد در موضوع حقوق زن و مسأله ی حجاب می باشد که دو دیدگاه افراط و تفریط پاسخ گوی نیاز زن مسلمان امروز نیست.

او در بحث مسأله ی حجاب با انتقادهای تند متحجران روبرو شد، زیرا آنان حجاب را خانه نشینی زن می دانستند. استاد حجاب را پوشش مناسب زن، بلکه نوعی پوشش و رفتار مناسب می داند که خواسته ای فطری است و تاریخچه ی آن به تاریخ پیدایش بشر برمی گردد. استاد فلسفه ی حجاب را یکی در حفظ ارزش و احترام خودِ زنان می داند تا دیگران در آنها طمع نکنند، دیگر حفظ و تأمین آرامش روانی جامعه از کشش های غریزی و سوم، این که وجود آن عامل استحکام نهاد خانواده می باشد.6

شهید مطهری در بحث حقوق زن در اسلام، اصل اساسی را در تساوی این حقوق می داند و چنین می نویسد:

اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است. (مطهری، 1357 ، 144)

و علت آن را در اشتراک حیثیت انسانی می داند. ایشان تساوی را غیر از تشابه دانسته، تساوی را برابری و تشابه را یکنواختی تعبیر می کند. استاد، با توجه به این مبانی، تفاوت های طبیعی زن و مرد را منشأ تغییر و تفاوت حقوق آنها می شناسد.

به عبارت دیگر وی مبانی طبیعی حقوق خانوادگی و حقوق واقعی انسان ها را کتاب آفرینش و ساختار وجود آنها می داند و هر استعداد طبیعی را مبنای یک حق طبیعی می شمارد. استاد حتی در بررسی و نقد نهاد روحانیت، نگاه اعتدال گرایانه دارد و ضمن برشمردن ویژگی های مثبت این نهاد، به معایب آن نیز می پردازد و در این خصوص می گوید:

محیط حوزه های علوم دینی، محیط صفا و صمیمیت و اخلاص و معنویت

(صفحه 177)

است ... جز امتیاز علمی و تقوایی نیست ... محیط زهد و قناعت است ... روابط استاد و شاگرد در میان طلاب صمیمی و احترام آمیز است ... درس خود را مطالعه می کنند... و مباحثه می کنند ... هدف طلاب تحصیل دانشنامه نیست.

و نواقص آن را نیز برمی شمارد:

طلاب علوم دینیه کنکور ورودی ندارند و لذا ممکن است کسی که صلاحیت ندارد، وارد شود ... طلاب استعدادیابی نمی شوند ... آزادی بی حد و حصر لباس روحانیت است ... بسیار دیده می شود که افرادی که نه علم دارند و نه ایمان، به منظور استفاده از مزایای این لباس به این صورت درمی آیند ... ادبیات عربی خوانده می شود، اما با متد غلطی ... افراط در مباحثه و شیوع علم اصول، درعین این که یک نوع قدرت و هوشیاری در اندیشه ی طلاب ایجاد می کند، یک نقص دارد و آن، این است که طرز تفکر طلاب را از واقع بینی در مسائل اجتماعی دور می کند. مهم ترین نقصی که در دستگاه رهبری دینی ما فعلاً به وجود آمده مربوط به بودجه و معاش و نظام مالی ... است. (مطهری، 1356 ، 286-284)

در مورد نظام مالی حوزه می نویسد:

سهم امام به طرزی که الآن جاری و معمول است، محاسنی دارد و معایبی؛ حسنش در این است که پشتوانه اش فقط ایمان و عقیده ی مردم است ... (روحانیت) استقلالشان در برابر دولت ها محفوظ است ... نقطه ی ضعف روحانیت شیعه همین است ... ناگزیرند سلیقه و عقیده ی عوام را رعایت کنند ... آفتی که جامعه ی روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است، عوام زدگی است ... روحانیت عوام زده ی ما چاره ای ندارد از این که همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرک ... ترجیح دهد ... مشکل دیگر روحانی نمایانی است که در حوزه هستند. (مطهری، 1356 ، 289-288)

استاد، ضمن ارائه ی راه حل هایی برای موضوع، در نهایت تز اسلام منهای

(صفحه 178)

روحانیت را تز استعماری می داند و نیز تز اسلام به اضافه ی روحانیت را نادرست می داند، بلکه تز اسلام به اضافه ی روحانیت متعهد را درست می داند و می فرماید:

روحانیت ما درخت اصیل و باارزش و زنده ی آفت زده است که خودش را باید حفظ کرد و با آفاتش مبارزه نمود. نظریه ی افرادی که آن را درخت خشک و پوسیده ای می دانند که باید ریشه کن شود، صددرصد مردود و زیانبار می دانم. تز اسلام منهای روحانیت را همواره یک تز استعماری دانسته و می دانم و معتقدم هیچ چیز نمی تواند جانشین روحانیت ما بشود. حاملان فرهنگ اصیل و عمیق و ذی قیمت اسلامی تنها در میان این گروه یافت می شوند. (مطهری، 1356، 295 به بعد)

استاد حتی در بحث عبادت نیز افراط را خروج از اعتدال می داند و می نویسد:

غالباً خیال می کنند که چون عبادت خوب است، پس هرچه بیشتر، بهتر، فکر نمی کنند که عبادت آنگاه اثر خودرا می بخشدکه جذب روح شود... همان طور که معنی استفاده از غذای خوب این نیست که هرچه بیشتر، بهتر، معنی استفاده از عبادت نیز آن نیست، عبادت باید با نشاط روح توأم باشد. (مطهری، 1356 ، 314)

4) رویکرد اجتماعی به دین

از ابعاد جامع نگری استاد، نگاه جدی به قلمرو اجتماعی دین و محدودنکردن دین به امور فردی و معنوی و عبادی می باشد. او در این مورد چنین می نویسد:

اسلام ... مکتبی است جامع و واقع گرا ... در اسلام به همه ی جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است. (مطهری، بی تا، 127)

استاد در جای دیگر تصریح می کند که قلمرو دین در تعلیمات پیامبران صاحب شریعت از آغاز دارای همین جامعیت بوده است و می نویسد:

(صفحه 179)

از زمان نوح علیه السلام ، هر پیغمبری که آمده است و نظم مذهبی موجود را به هم ریخته، به نظم اجتماعی هم توجه داشته و در پی اصلاح آن بوده است، به خصوص قرآن در این زمینه تأکید می کند که «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا ...»؛ یعنی بر هم زدن یک نظم فاسد موجود و استقرار یک نظم عادلانه ی مطلوب، هدف همه ی رسالت ها و نبوت ها بوده است، منتها این امر در اسلام ختمیه محرزتر و مشخص تر است. (بی نا، 1374 ، ج 2 ، 63)

ایشان در جای دیگر، از اسلام به عنوان دین زندگی گرا یاد کرده چنین می نویسد:

اسلام یک دین زندگی گراست، نه زندگی گریز، لهذا با رهبانیت به شدت مبارزه کرده است؛ لا رهبانیة فی الاسلام. در جامعه های کهن، همیشه یکی از دو چیز وجود داشت؛ یا آخرت گرایی و زندگی گریزی [یعنی] رهبانیت، و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی [یعنی]تمدن و توسعه . اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد. از نظر اسلام راه آخرت از متن زندگی و مسؤولیت های زندگی دنیایی می گذرد. (مطهری، 1372 ، 128)

دیدگاه جامع گرایانه ی استاد در برابر دو دیدگاه دنیاگرایانه و آخرت گرایانه از دین است.

دیدگاه دنیاگرایانه در آثار فیلسوفان متقدم ما همچون ابن سینا دیده می شود که وی آن را نادرست می داند:

آنچه از بیان شیخ بوعلی سینا استفاده می شود، این است که دعوت به معرفة الله و تذکار حق و قیامت و حتی تشریع عبادات، همه به منظور تأمین زندگی عادلانه ی اجتماعی است ... که اگر لزوم زندگی عادلانه ی اجتماعی نمی بود، بعث رسل و انزال کتب نمی شد (-، 1374 ، ج 2 ، 241)

و دیدگاه آخرت گرایانه، که برخی از عرفا و علما و روشنفکران دینی بدان باور دارند که پیامبر صلی الله علیه و آله فقط برای معنویت، اخلاق و آخرت مبعوث

(صفحه 180)

شده است. (مطهری، 1373 ، ج 13 ، 159)

استاد، به طور مشخص و روشن، اسلام را در عرصه ی زندگی و عینیت جامعه می نمایاند و یکی از دلایل نفوذ و جاذبه ی آثار ایشان، به ویژه در میان نسل جوان و دانشگاهی، کاربردی بودن آنها، به ویژه در زندگی اجتماعی است. به علاوه، اثبات توانایی اسلام، که ارائه ی راهکارهای زندگی و نظام اجتماعی توجه به همین جنبه بود. با نگاهی به عناوین و موضوعات بررسی شده در آثار ایشان، همچون جامعه و تاریخ، حقوق زن در اسلام، تعلیم و تربیت در اسلام، اسلام و مقتضیات زمان، امدادهای غیبی در زندگی بشر، انسان و سرنوشت، علل گرایش به مادی گری، نظری به نظام اقتصادی اسلام و ده ها عنوان دیگر، جهت گیری کار استاد را به خوبی می توان در طریق رویکردهای اجتماعی دین شاهد بود.

از این جهت ایشان تحت تأثیر علامه طباطبایی می باشد. این گرایش به دلیل همان طرح کلی که در زمینه ی علل عقب ماندگی مسلمانان شکل گرفته بود و نیز روبرو شدن با نسل جوان دانشگاهی، که با انبوه شبهات و سؤالات مواجه بودند، حاصل شد.

استاد در باب جامعه مهم ترین اصل را عدالت اجتماعی دانسته و برمبنای کلام شیعه در حسن و قبح عقلی، عدل را مقیاس دین می دانست، و نه دین را مقیاس عدل (بازرگان، 1377) خود در این خصوص می نویسد:

اصل عدالت از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله ی علل احکام است، نه در سلسله ی معلولات، نه این است که آنچه دین گفت، عدل است، بلکه آنچه عدل است، دین می گوید. این معنی مقیاس بودن عدالت است برای دین.7

استاد اصل عدل و در نتیجه عدالت اجتماعی را محک و ناظر بر همه ی ابواب فقه دانسته و می نویسد:

انکار اصل عدل و تأثیر این انکار کم و بیش در افکار مانع شد که فلسفه ی اجتماعی اسلام رشد کند ... و راهنمای فقه قرار بگیرد، فقهی به وجود آمد

(صفحه 181)

غیرمتناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول و مبانی و بدون فلسفه ی اجتماعی. اگر حریت و آزادی فکر باقی بود و موضوع تفوق اصحاب سنت بر اهل عدل پیش نمی آمد و بر شیعه هم مصیبت اخباری گری نرسیده بود، ما حالا فلسفه ی اجتماعی مدونی داشتیم و فقه ما بر این اصل بنا شده بود و دچار تضادها و بن بست های کنونی نبودیم. (مطهری، 1358 ، 14)

ابعاد رویکرد اجتماعی به دین در آثار استاد بسیار متنوع است. یکی از دغدغه های مهم وی چگونگی انطباق اسلام با نیازهای امروزین جوامع اسلامی بود. او در این موضوع ابتدا به انسان و تغییر و تحولات زمان می پردازد، که عامل تغییر و تحولات در ویژگی و ساختار خودِ انسان نهفته است و می نویسد:

زندگی اجتماعی انسان دائماً دستخوش تغییر و تحول است. هر قرنی برای انسان دنیا عوض می شود. راز اشرف مخلوقات بودن انسان هم در همین جاست. (مطهری، 1358 ، 170)

سپس به این پرسش پاسخ می دهد که: «آیا با هر تغییر و تحول محیط باید هماهنگی کرد؟». تغییر و تحول های زمان، ممکن است، گاه افراطی و یا تفریطی باشد، بنابراین بین تطابق با زمان و هماهنگی با محیط فرق است.

استاد در بررسی سیره ی پیشوایان معصوم علیهم السلام دلیل تغییر سبک و عملکرد آنها را به واسطه ی تغییر شرایط زمانی می داند.

ایشان به اصول و ضوابطی برای انطباق با شرایط زمان پرداخته و می نویسد:

حاجت های اصلی بشر تغییر نمی کند و حاجت های فرعی است که تغییر می کند ... از خصوصیات دین مقدس اسلام، این است که همیشه روی حاجت های ثابت انسان مهر ثابت زده است اما حاجت های متغیر انسان را تابع حاجت های ثابت قرار داده است و این به عقیده ی شخص من اعجازی است که در ساختمان این دین به کار رفته است. (مطهری، 1357 ، 116)

استاد سپس از قول اقبال لاهوری می گوید:

اجتهاد، قوه ی محرکه ی اسلام است. یعنی مجتهد باید چگونگی ارتباط

(صفحه 182)

نیازهای متغیر با نیازهای ثابت را تبیین نماید.

و از قول ابن سینا می نویسد:

در هر عصر و زمانی باید افراد متخصص و کارشناس واقعی باشند که اصول اسلامی را با مسائل متغیری که در زمان پیش می آید، تطبیق بکنند. (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 218)

استاد سپس به اصل و قاعده ی ملازمه ی عقل و شرع، به عنوان یکی از ملاک ها، می پردازد و می گوید: منظور از این ملازمه آن است که بتوانیم در جایی که در قرآن و یا سنت در مورد موضوعی مطلبی نیامده است، ولی به حکم عقل، مصلحت یا مفسده ی مهمی را به طور قطع می یابیم و شرع هم دریافت عقل را تأیید می نماید، به اجتهاد بپردازیم. اصل دیگر از نظر ایشان موضوع اهم و مهم است که هرگاه مصالح گوناگون مطرح می شود، با بررسی کارشناسانه و تعیین درجه ی اهمیت آنها، مصلحت مهم تر را انتخاب کنند.

اصل دیگری که ضامن تطبیق اسلام با نیازهای واقعی هر زمان است، وجود قوانینی است که، به قول استاد، حق وتو دارند، یعنی حاکم بر قوانین دیگر هستند، مانند قاعده ی لاضرر و در نهایت، استاد، اختیارات حاکم، یعنی اختیاراتی که اسلام به حکومت صالح اسلامی تفویض کرده است تا مصالح و نیازهای واقعی جامعه ی مسلمان را تأمین نماید برمی شمارد و آنها را مفصلاً توضیح می دهد. (مطهری، 1362 ، ج 1 ، 232)

به طور خلاصه ایشان حوادث واقعه را همان مسائل جدید می داند که هر دوره و قرن و سالی پیش می آید و می فرماید:

اساساً رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلی با مسائل جدید و حوادث متغیر است، مجتهد واقعی آن است که این رمز را به دست آورده باشد، توجه داشته باشد که موضوعات چگونه تغییر می کند و بالتبع حکم آنها عوض می شود.8

و در جای دیگر در تکمیل همین مطلب فرموده:

(صفحه 183)

بدیهی است که مشکلات جامعه ی بشری نو می شود و مشکلات نو راه حل نو می خواهد. الحوادث الواقعه چیزی جز پدیده های نوظهور نیست که حل آن بر عهده ی حاملان معارف اسلامی است ... اگر مجتهدی به مسائل و مشکلات روز توجه نکند، او را باید در صف مردگان به شمار آورد. (مطهری، 1356 ، 120)

رویکرد اجتماعی استاد به سیره ی پیامبر و ائمه علیهم السلام ویژگی خاص دیگری دارد که به نظر می رسد هیچ سابقه ای در میان احیاگران دوره های اسلامی نداشته باشد. کتاب های سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام یا به صورت نقلی و سیری نوشته شده و گاه گاه عبرت هایی برای خوانندگان خود دارد و یا به صورت تحلیلی و عقلی است که دلایل رفتارهای آنها را بیان کرده اند؛ ولی ایشان علاوه بر دو کار قبلی، حرکت سومی انجام داده و آن اینکه کوشش نموده است از سیره ی آنها قوانین کلی استخراج نماید که این قوانین، مانند همه ی قوانین علوم دیگر، در هر زمان و مکان و هر جامعه ای قابل استفاده است و به نوعی جاودانگی دین و سیره ی اولیای آن را اثبات می کند. در این مورد می نویسد:

رفتار پیامبر ما آن قدر عمیق است که از جزئی ترین کار پیغمبر می شود قوانین استخراج کرد، یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است، یک شعله است، یک نورافکن است برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می دهد. (مطهری، بی تا، 90)

نتیجه

در این نوشتار، سخن در ابعاد نقش احیاگری و اصلاح گری دینی استاد سخنی شتاب زده و گذرا بود که امید است محققان و ژرف اندیشان با نگاهی عمیق تر و در آینده ای نزدیک به آن به صورتی جامع و کامل بپردازند.

بی شک انقلاب اسلامی محصول تفکر پیشگامان و اصلاحگران اندیشه ی دین و حرکت فرهیختگان و اندیشمندان بزرگ است، که بدون تردید مطهری

(صفحه 184)

یکی از آنهاست.

خوشبختانه هنوز آثار استاد، با آن قلم روان و شیرین، نه تنها الگویی برای نسل جوان حوزوی است، بلکه منظومه ای عقیدتی است که قرائت غالب اندیشه ی دینی برای حوزویان و روشنفکران مذهبی و نسل جوان دانشگاهی است.

مقالات مرتبط:

مطهری احیاگر و اصلاح گری جامع نگر بخش اول

پی نوشت ها:

5) جاوید موسوی، حمید (1371)، سیمای استاد در آیینه ی نگاه یاران، تهران، انتشارات صدرا.

6) ر. ک مطهری، مرتضی (بی تا)، مسأله ی حجاب، قم، انتشارات صدرا.

7) ر. ک مطهری، مرتضی (1357)، عدل الهی، قم، انتشارات صدرا.

8) ر. ک مطهری، مرتضی (1362)، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، ج 1 و مطهری، مرتضی (1357)، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا.

منابع و مآخذ

1)قرآن کریم.

2) بازرگان، مهدی (1377)، آخرت و خدا هدف رسالت انبیا، تهران، مؤسسه ی خدمات فرهنگی رسا.

3) رحیمی، فهیمه (1370)، تاوان عشق، تهران، نشر چکاوک.

4) شورای نویسندگان (بی تا)، سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، مؤسسه ی نشر و تحقیقات ذکر، ج 1.

5) غفاری، حسین (1368)، نقد نظریه شریعت صامت، (بررسی مقالات قبض و بسط شریعت از دکتر سروش)، تهران، انتشارات حکمت.

6) فلسفی، محمد تقی (1376)، خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

7) - (1374)، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ج 3 .

8) - (1374)، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ج 2 .

9)- (1373)، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ج 3 .

10) مطهری، مرتضی (1362)، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، انتشارات صدرا، ج 1.

11) مطهری، مرتضی (1361)، اسلام و نیازهای جهان امروزی، تهران، حزب جمهوری اسلامی.

12) مطهری، مرتضی (1358)، انسان و سرنوشت، قم، انتشارات صدرا.

13) مطهری، مرتضی (1358)، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، انتشارات حکمت.

14) مطهری، مرتضی (بی تا)، امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه ی چهار مقاله ی دیگر، قم، انتشارات صدرا.

15) مطهری، مرتضی (بی تا)، بررسی اجمالی از نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر، قم، انتشارات صدرا.

16) مطهری، مرتضی (بی تا)، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه.

17) مطهری، مرتضی (بی تا)، مسأله ی حجاب، قم، انتشارات صدرا.

18) مطهری، مرتضی (1379)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا.

19) مطهری، مرتضی (1361)، حق و باطل، تهران، انتشارات صدرا.

20) مطهری، مرتضی (1356)، ده گفتار، قم، انتشارات صدرا.

21) مطهری، مرتضی (1357)، شیخ شهید، تهران، انتشارات صدرا.

22) مطهری، مرتضی (1357)، عدل الهی، قم، انتشارات صدرا.

23) مطهری، مرتضی (1357)، علل گرایش به مادی گری، قم، انتشارات صدرا.

24) مطهری، مرتضی (1370)، فلسفه ی تاریخ، تهران، انتشارات صدرا.

25) مطهری، مرتضی (1361)، گفتارهای معنوی، تهران، انتشارات صدرا.

26) مطهری، مرتضی (1357)، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا.

27) مطهری، مرتضی (1362)، فطرت، تهران، انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ی عمران .

پایان مقاله

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است