در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی)، شماره 39، شفایی، عبدالله ؛


هم اکنون روش های روزآمد کردن فقه را از دیدگاه استاد شهید برمی شمریم:

گفتار دوم: هنر اجتهاد

اجتهاد, از آن روی هنر است که درآن پیوند علم و عمل, فقه و زندگی به منصه ظهور می رسد و کارآیی آن فقط به جنبه علمی بستگی ندارد. برای نمونه: آن کسی که عالم تر است در اجتهاد موفق تر نیست. علم شرط لازم اجتهاد است, امّا بسنده نیست. اجتهاد به کار بردن یک سری ظرافت ها و دقت های عملی و در نظر گرفتن واقعیت های عینی جامعه است. در اجتهاد, اهمیت جنبه عملی آن کمتر از جنبه علمی آن نیست. این اجتهاد, قوّه محرّک و رمز بقای اسلام است. اگر اجتهاد قادر نباشد, قابلیت ها و ظرفیت های فقه را به اجرا درآورد, وجود و عدمش تفاوتی نمی کند. آن همه خصوصیت ها و مشخصه هایی که برای احکام شریعت برشمردیم, وقتی ثمر می بخشد که دستگاه اجتهاد خوب کار کند. بر این اساس, اجتهاد, هنر, فن و روش اجرا و تطبیق معانی آسمانی بر زمینی است.

...................... ص 99 ............................

کارکرد و اهمیت اجتهاد به این دلیل است که وظیفه انطباق احکام شرعی را با تحولات و مقتضیات زمان بر عهده دارد و از همه مهم تر این که اسلام خود این اهرم را در خودتعبیه کرده است و به تعبیر استاد شهید (اسلام یک نوع رمزی و یک دستگاه متحرکی در داخل خودش قرار داده که خودش از ناحیه خودش تغییر می کند, نه از ناحیه کس دیگر که مثلاً علما بیایند تغییر بدهند. علما فقط می توانند آن تغییرات را کشف کنند, نه این که تغییر بدهند.)76

ایشان در تعریف اجتهاد مورد نظر شیعه می فرماید:

(اجتهاد یعنی به کار بردن تدبّر و تعقل در فهم ادله شرعیه.)77

اجتهاد به این معنی, درطول منابع استنباط و روش استنباط احکام شرعی از منابع معتبر است, نه آن که در عرض منابع دیگر باشد; آن طور که اهل تسنن پنداشته اند.

الف. بایسته های استنباط:

مقدمات و شرایط لازم برای اجتهاد را به دو دسته می توان تقسیم کرد: مقدمات قریبه و دیگر مقدمات بعیده اجتهاد. البته این مقدمات و شرایط, غیر از احوال و اوصاف شخصی مجتهد, از قبیل عدالت و حلال زادگی است که در بحث ما نمی گسترد.

در درجه اوّل, مجتهد باید (اهلیت و تخصص فنی)78در علوم مقدماتی مانند ادبیات عرب, منطق علوم قرآن, حدیث, رجال, درایه و شناختن قواعد علم اصول و حتی آگاهی به مکتب های فقهی دیگر فرقه ها و… داشته باشد. دانستن این رشته ها شرط لازم است, هر چند برخی از فقیهان سنّتی بدان بسنده کرده اند اما در مقابل, فقیهان روشن نگر و محققانِ بسیاری چون امام

........................ ص 100 ........................

خمینی(ره), شهید مطهری و… مقدمات قریبه را بسنده نمی دانندو علاوه بر آن, جهان بینی, انسان شناسی, انتظارات, علایق, پیش فرض ها و درک زمان و مکان را نیز از لوازم استنباط احکام شرعی برمی شمرند.

طبیعی است که دست یابی به این همه و نیز کسب تقوی و عدالت, خود عمری تحقیق, مطالعه و تهذیب را می طلبد و پس از طی این مراحل است که فتوی و استنباط معتبر شناخته می شود. در آن صورت, چنین قرائتی از اعتبار لازم برای پیروی و تقلید دیگران برخوردار خواهد بود. عاقلانه نیست که نظریات بی اساس هر از مکتب گریخته ای را که چند صباحی در حوزه بوده یا متجددی را که با اصول و مبانی فرنگی, شریعت را مطالعه کرده و از مسائل اسلامی بی خبر است, قرائت قابل اعتمادی دانست. و سزاوار نیست که قرائت های بی پایه این افراد را هم پایه استنباط های عالمانه مجتهدان غوراندیش و پرهیزکار قرار دهیم.

اجتهاد در اندیشه شهید مطهری, مبتنی بر اصولی است که با توجه به آنها می توان به جایگاه آن پی برد. به نظر ایشان: فلسفه تشریع اجتهاد برمی گردد به بحث خاتمیت همان طور که قبلاً اشاره شد هدف از رسالت انبیای الهی دو چیز است: یکی تشریع و دیگری تبلیغ. در عصر خاتمیت, نبوت تشریعی پایان پذیرفته است و از سوی خداوند شریعتی دیگر نخواهد آمد, امّا نبوت تبلیغی ادامه دارد و مسئولیت آن به عهده علم و عقل نهاده شده است. دوره ظهور اسلام که آخرین دین الهی بر مردم عرض شده, دوره بلوغ بشر و دانش و فکر است که در این دوره, انسان می تواند حافظ و نگهبان میراث گران بهای شریعت گردد.

بنابر این, دین دیگری هرگز نخواهد آمد, چون آنچه برای هدایت و سعادت بشر لازم بود, در این دین آمده است. ایشان تصریح می کند:

(دانش, جانشین نبوّت تبلیغی می شود, یعنی کاری که آن

.................... ص 101 ...........................

سلسله از انبیا که فقط مُبلّغ شرایع دیگر و دعوت کننده به شرایع دیگر بودند, آن کار را امروز دانش می کند, علم و علما می کنند, چون آن دوره ها دوره جهالت و ظلمت بود. در دوره نوشتن و خواندن و علم و شاگردی و مدرسی و استادی و تدوین علوم دیگر احتیاجی به این نبوت های تبلیغی و نبوت های دعوتی نیست.)79

بدیهی است, در نظامی که علم و عقل به جای نبوت تبلیغی ایفای نقش می کنند, اسلام دستگاه اجتهاد را پیش بینی کرده است; علم و عقل, وظیفه تحول و تحرک فقه را در بستر زمان انجام می دهد.

بحث دیگری که شهید مطهری مطرح می کند و ما را در شناخت رسالت و غایت اجتهاد یاری می کند, بحث ثابت ها و متغیرهاست. بر این مبنی که نیازهای انسان به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم می شود.80بر این پایه, احکام و قوانین نیز ثابت و متغیر خواهد بود. برای نیازهای ثابت, قوانین ثابت وضع شده و برای نیازهای متغیر, قوانین متغیر; قوانین ثابت به منزله روح قوانین متغیر است.81

ایشان, تطبیق دستورهای کلی را با مسائل جدید و حوادث متغیر رمز اجتهاد می داند:

(اساساً رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلی با مسائل جدید و حوادث متغیر است, مجتهد واقعی آن است که این رمز را به دست آورده باشد; توجه داشته باشد که موضوعات چگونه تغییر می کند و بالتبع حکم آنها عوض می شود و الاّ تنها در مسائل کهنه و فکر شده فکر کردن و حدّاکثر یک علی الأقوی را تبدیل به علی الأحوط کردن و یا یک علی الأحوط را تبدیل به یک علی الأقوی کردن, هنر نیست و این همه جار و جنجال لازم ندارد.)82

........................ ص 102 ......................

به جز منابع و مقدمات نزدیک اجتهاد که بدانها اشاره رفت, چه مقدمات دیگری مورد نیاز است؟ برای آن که به جواب این سؤال برسیم, به طرح مقدمه ای می پردازیم: آیا فقه, علم است و در یک زمان به وجود می آید و در بستر تاریخ رشد می کند, یا آن که در تعریف علم نمی گنجد؟ چنان که معروف است, فقه را علم برمی شمرند و البته از علوم دینی که از وحی الهی سرچشمه می گیرد. اگر چنین باشد, باید به ارتباط دانش فقه با سایر دانش هانیز توجه کرد و مبانیِ دوردست آن, چون:مبانی فلسفی, کلامی, انسان شناسی, جامعه شناسی و روان شناسی را مدّ نظر گرفت, پیش فهم های نخستین و سلیقه ها و انتظارهای فقیه را درباره کتاب و سنت و دیگر منابع استنباط مورد دقت قرار داد و تأثیر زمان و مکان استنباط را نیز لحاظ کرد. خلاصه این عنوان ها که امروز زیر عنوان (دانش هرمنوتیک) و (فلسفه فقه) بحث می شود, تأثیر فراوانی را در نحوه استنباط مجتهد خواهد گذاشت.

به تعبیر برخی از استادان, آنچه فقیهان در باب خبر متواتر پیچیده به قرائن, اجماع کاشف, بنای عقلا یا سیره عقلا یا سیره متشرعه کاشف از رأی معصوم و ارتکاز متشرعه و مانند اینها پذیرفته اند, در واقع همگی به روش شناسیِ علوم تاریخی مربوط است. بنابر این, پیش فرض ها و دستاوردهای جدید روش شناسی و علوم تاریخی را نمی توان برنشمرد بلکه همواره باید از آنها متأثر شد.83

بر اساس دستاورهای علوم بشری گفته اند که اجتهاد عالمان دین اسلام نیز مشمول اصل کلی دانش(Hermenutic) یعنی مبتنی بودنِ فهم متون بر پیش فهم ها, علایق وانتظارات مجتهد بوده است و استثنایی در کار نیست.تنقیح تمام عیار پیش فهم ها, علایق و انتظارات مفسران و فقیهان در هر عصر, شرط اساسی و اصلی هر گونه تفسیر و افتای پذیرفتنی است و تکامل دانش دین بدون این بازنگری و تنقیح میسر نیست. برون شدن جهان اسلام از

......................... ص 103..............................

مشکلات نظری و عملی ای که تمدن پیچیده امروز به وجود آورده, تنها با این بازنگری و تنقیح ممکن می شود.84

بحث هایی چون (هرمنوتیک) و (فلسفه فقه) در زمان شهید مطهری مطرح نبود, امّا آیا از میان آثار و گفته های ایشان می توان موضع ایشان را تعیین کرد؟

برخی محققان در پاسخ بدین پرسش گفته اند: مرحوم مطهری معتقد به اجتهاد مستمر در فهم شریعت اسلامی بود و بر این اساس, پیوسته به معلومات و معقولات انسان امروز توجه می کرده و می کوشیده تا شریعت را با توجه به این معلومات و معقولات بفهمد و عرضه کند. این اجتهاد مستمر در شریعت, از کسانی برمی آید که خداشناسی و انسان شناسی شان, با نظر به همه نتایج علوم و معارف بشری, به قدر لازم منقّح شده باشد. اجتهاد مستمر در شریعت, بدون اجتهاد مستمر در خداشناسی و انسان شناسی میسر نیست و اجتهاد مستمر در این دو موضوع اساسی, بدون بهره گیری بی انقطاع از علوم و معارف بشری هر عصر میسر نمی شود.85

هرمنوتیک مقومات و مقدماتی دارد که عبارت است از:

1. پیش فهم یا پیش دانسته مفسر;

2. علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر;

............................ ص 104 ...........................

3. پرسش های وی از تاریخ;

4. تشخیص مرکز معنای متن و تفسیر متن به گونه یک واحد بر محور آن مرکز;

5. ترجمه متن در افق تاریخی مفسّر.

داوری درمیان تفسیرهای متفاوت از یک متن بدون داوری درباره مقدمات و مقومات آن تفسیرها کاری بی ثمر است.86

شهید مطهری هم بیش تر به تأثیر جهان بینی فقیه در فتوا هایش توجه کرده و می فرماید:

(فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است, امّا اطلاع و اِحاطه او به موضوعات و به اصطلاح طرز جهان بینی اش, در فتواهایش زیاد تأثیر دارد, فقیه باید احاطه کامل به موضوعاتی که برای آن موضوعات فتوی صادر می کند, داشته باشد… اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند, می بیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتوا هایش تأثیر داشته; به طوری که فتوای عرب, بوی عرب می دهد و فتوای عجم بوی عجم; فتوای دهاتی, بوی دهاتی می دهد و فتوای شهری, بوی شهری.)87

مهم ترین بیانی که از مرحوم مطهری بر ادعای پذیرش دستاورد علوم بشری و تعامل میان علوم بتوان ارائه داد, چنین است:

(چاره ای نیست, اگر مدّعی هستیم که فقه ما نیز یکی از علوم واقعی دنیا است,باید از اسلوب هایی که در سایر علوم پیروی می شود, پیروی کنیم. اگر پیروی نکنیم, معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.)88

........................ ص 105 .............................

گذشته بر این, لحاظ مقتضیات زمان, ثابت ها و متغیرها, و جایگاه عقل و علم در عصر خاتمیت, همگی حکایت از آن دارد که بنابر اندیشه ایشان, احیای فقه و نیز دین, به استفاده وسیع از علوم بشری برای شناخت موضوع, درک ضرورت و مصلحت و تطبیق کلیات بر جزئیات و فروع و… بستگی دارد. و اگر چشم بر واقعیات ببندیم, خویشتن را فریب داده ایم و به حکم آن حکیمی که گفت: هیچ چیز برای یک تمدن خطرناک تر و کشنده تر از این نیست که اولیا و زعمای آن برای سؤالات جدید, پاسخ های کهنه را تکرار کنند, به همان اندازه دین و فقه را از زندگی رانده ایم و فضا را برای اعتراض به فقه مهیا کرده ایم تا دوستان بی خبر از ساحت و منزلت فقه زبان به طعن بگشایند که باید قصور طبیعی فقه را در برابر مسائل مستحدثه پذیرفت.89 چنان که برخی فقه را دنباله رو علوم دیگر برمی شمرند و آن را دارای خصلت دنیوی و حیلت آموزی, ظاهربینی, مصرف کنندگی, اقلّی بودن و تکلیف مدار بودن یاد می کنند;90 یا دیگرانی که مدّعی مسدود شدن باب اجتهاد شده اند; 91و یا آن که جامه فقه بر تن جامعه تنگ شده و رفو کردن های متوالی رفع مشکل نمی کند;92 و یا آن که فقه پویا نیز کارآیی لازم را برای تأمین حقوق زنان ندارد.93 بسیاری از این تهمت ها حتی در دوره رکود فقه که در سده اخیر اتفاق افتاده, روا نیست و ناشی از برداشت های سطحی و شتاب زده از فقه است و گرنه به اعتراف بیگانگان و محققان مُنصِف ,حقوق اسلام هم چنان یکی از نظام های حقوقی جهان امروز است.94 دکتر صحبی محمصانی, حقوق دان معروف می گوید:

(… شریعت اسلام, به طوری که بعضی نادانان تصوّر کرده اند, دارای جمود نیست. این ادعا را از جهت تعصب دینی نمی کنم, بلکه از آن رو می گویم که انکار حقایق ثابته علمی جایز نیست…)95

اشکال عمده بر این افراد این است که تحولات زمان را وحی منزل

....................... ص 106 ............................

می شمارند و میان سره از ناسره آن تفکیک نمی کنند و دل به سراب بسته اند و پشت پا به هرچه هست و بوده, زده اند. به گفته نویسنده معاصر:

(امروز انسان می خواهد همه چیز را اصلاح کند, حتی نوامیس الهی را که خداوند برای اصلاح بشر فرستاده است. لیکن اصلاً علاقه مند نیست خود را اصلاح کند.)96

(عجبا, این جاهلان متمدن نما, گمان می کنند زمان معصوم است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر, به دست کسی دیگر ساخته می شود؟)97

البته تمام مزایا و توانایی های فقه دلیل این نمی شود که ما راه را بر نقد, احیا و اصلاح ببندیم و طرح ها و نظریات همدلانه محققان و مصلحانی چون شهید مطهری را نادیده انگاریم و از آنها جهت اصلاح بینش و روش خویش و همراه سازی فقه با زندگی بهره نگیریم بلکه همواره باید از تجربیات علوم بشری که همه از منبع علم فیاض مطلق سرچشمه گرفته, بهره برد.

در اسلام, تمام مسائل برای تطبیق فقه با زمان پیش بینی شده است. برای همین, به تعبیر شهید مطهری, ما در اسلام احکام منسوخ نداریم, زیرا هر چه را مقتضیات زمان تغییر بدهد, در اسلام پیش بینی شده و به تعبیر دیگر, راهکار تحرّک فقه را اسلام در خود تعبیه کرده است. شاید برای بعضی این سؤال مطرح باشد که استفاده فقه از تجربیات علوم بشری, به معنای پذیرفتن نقص در دستگاه قانون گذاری اسلام است, چرا که به زعم آنان حکم تمام جزئیات و فروع و موضوعات در اسلام پیش بینی شده و دیگر نیازی به استفاده و دخالت دیگر علوم نیست. در این تفکر, بین علم و دین دیوار بلندی وجود دارد که نباید با هم ارتباط و تعامل داشته باشند.

از ویژگی های اندیشه اصلاحی شهید مطهری, تخطئه این تلقّی ساده انگارانه از فقه و دین است. در اسلام اجتهادپذیری ای هست که با وجود استنباط, احکام

..................... ص 107 ...........................

شرع کشف می شود. اجتهاد خود نیز امری جدای از علم و عقل نیست.

به تعبیر برخی از حقوق دانان:

(با افزودن سعقل مستقلز بر منابع شرعی, عقل در استخدام شرع درآمده تا ابزار حرکت آن در تاریخ باشد. کمال شرع در این نیست که تمام راه حل ها را آماده داشته باشد و از پیروان خود تنها اطاعت بخواهد.)98

شهید مطهری می فرماید:

(اتفاقاً جامعیت اسلام اقتضا می کند که اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته باشد…)99

ییکی از مواردی که شهید مطهری از دستاورد علم برای ایجاد تحول و تحرک در اجتهاد بهره می برد, اصل تخصصی شدن علوم و تقسیم کار است که یکی از اسباب پیشرفت این علوم محسوب می شود.

ایشان با تکیه بر این اصل پیشنهادی, از آیةالله شیخ عبدالکریم حایری(ره) نقل می کند که تقسیم کار میان مجتهدان صورت گیرد و مردم در هر بخش از یک نفر تقلید کنند; بعضی در عبادات و بعضی در معاملات و بعضی در سیاسیات. همان طور که در طب این کار شده است.

(من اضافه می کنم که احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته های تخصصی در فقاهت, از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود یا باید فقهای این زمان جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند.)100

ایشان بر این مبنی, شورای فقهی را پیشنهاد می کند و از بی اعتباری فرد و عمل او در دنیای امروز سخن می گوید.

وی تک روی را کاری درست نمی داند و نشر فوری نظریات صحیح و

........................... ص 108 ..........................

برچیده شدن نظریات باطل را نتیجه تخصص گرایی عالمان و دانشمندان برمی شمرد.101

چرا این اصل عقلایی هنوز مورد توجه عالمان و مجتهدان عالم تشیع قرار نگرفته است؟ به این باره جوابی پذیرفتنی داده نشده, جز آن که پس از ربع قرن از روی کار آمدن جمهوری اسلامی و به میدان آمدن فقه, هنوز علت تأسف و تأثر شهید مطهری برچیده نشده است:

(متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصص پیدا شده, نه همکاری و نه همفکری. بدیهی است که با این وضع انتظار ترقّی و حلّ مشکلات, نمی توان داشت.)102

با عملی شدن پیشنهاد ایشان, خطری که به زعم برخی از حقوق دانان غربی, ممکن است در پی بازگشایی باب اجتهاد وحدت عالم اسلام را تهدید کند,103 پدید نخواهد آمد, زیرا با عمل به این فرض که شورای علمی در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر به طور کامل, جامه عمل بپوشد, گذشته از ترقّی و تکاملی که در فقه پیدا می شود, بسیاری از اختلاف فتواها نیز که باعث تفرقه جهان اسلام می شود, از بین می رود.104

شهید مطهری, افزون بر توجه به مبانی کلامی, فلسفی, دانش هرمنوتیک, عنصر زمان و مکان و دستاورد علوم بشری که فقه و زندگی را سازگار و هماهنگ با هم می سازد, به موارد دیگری اشاره می کند که در خود نظام فقه وجود دارد و مورد تردید و انکار هیچ فقیهی قرار نگرفته است, هرچند شاید بدان عمل نکنند.

این موارد عبارت است از:

1. باب تزاحم (اهمّ و مهم);

2. احکام حکومتی (اختیارات حاکم مسلمین);

3. قوانین کنترل کننده (قوانینی که حق وتو دارند);

......................... ص 109 ......................

4. ادراک ضرورت ها.105

باب تزاحم یا اهمّ و مهم, از مواردی است که در حلّ بسیاری از معضلات زندگی می تواند مؤثر باشد. شهید مطهری, مسئله باب تزاحم را برطرف کننده بسیاری از مشکلات برمی شمرد و از آن جا که اسلام قوانین خود را روی اصول و حیثیات و عناوین قرار داده, نه روی افراد و و آن گاه عناوین در یک جا با یکدیگر جمع می شوند و تزاحم پیدا می کنند و

(إذا اجتمعت حرمتان طرحت الصغری للکبری);

وقتی دو حرمت جمع شوند, از کوچک تر به دلیل وجود بزرگ تر باید چشم پوشید.

پس دراین صورت, نتیجه می گیرد که ممکن است تکلیف مردم در دو زمان فرق بکند; در یک زمان امری حرام باشد و در شرایط و زمانی دیگر حلال.

بنابراین, بر فقها و مجتهدان است که شرایط زمان خود را بشناسند.106

بسیاری از فقها, زمان یا مصالح را خوب تشخیص می دهند و می دانند که مصلحت کوچک تر باید در راه مصلحت بزرگ تر ترک شود, ولی در عمل جرئت اجرای آن را ندارند; هرچند هیچ فقیهی در اصل کبرای کلّی مذکور تردید نمی کند.107 به تعبیر دیگر, تشخیص اهمّ از مهم و ترجیح اهم در فتوی و عمل, یک راهکار درون فقهی است و آن طور که باید, از ظرفیت آن برای تطبیق فقه با شرایط زندگی بهره گرفته نمی شود.

برای مثال, فقیهان همگی قائل اند که نظر و لمس زن بر مرد نامحرم حرام است, امّا هنگام معالجه کردن و در خطر افتادن جان زن, اگر درمان متوقف بر لمس و نظر باشد, حرمت آن برداشته می شود. احکام حکومتی یا اختیارات حاکم شرع نیز از مواردی است که ایشان آنها را وسایل انطباق برمی شمرد و در تبیین ماهیت آن می فرماید:

.................... ص 110 ...........................

(این مثل آن است که قوه مقننه برخی اختیارات تقنین را به قوه مجریه بدهد… در مسائل اداره جامعه اسلامی غالباً چنین است, حتی کارهای پیغمبر نیز دو گونه است که برخی از آن طبق دستور وحی بوده و برخی دیگر بر مبنای اختیارات خودش. لذا مجتهد باید تشخیص دهد کدام کار پیغمبر به وحی بوده و کدام به موجب اختیار.)108

قواعد کنترل کننده یا قوانینی که (حق وتو) دارند, همانند (قاعده لاحرج و لاضرر), در زندگی اجتماعی و نظم و نسق آن نقش دارند.

اسلام به مالکیت خصوصی و آزادی افراد احترام می گذارد. اگر زمانی کسی آزادی خویش را در کسب مال, وسیله اضرار دیگران قرار دهد, حرمت مالکیت او از بین می رود و بر این پایه است که فقها فرموده اند:

(دفع المفسدة أولی من جلب المنفعة.)

ادراک ضرورت ها: شهید مطهری در این باره می گوید:

(ما در فقه مواردی داریم که فقها به طور جزم به لزوم و وجوب چیزی فتوی داده اند فقط به دلیل درک ضرورت و اهمیت موضوع, یعنی با این که دلیل نقلی از آیه و حدیث به طور صریح و کافی نداریم و اجماع معتبری هم نیست, فقها از اصل چهارم استنباط یعنی دلیل مستقل عقلی استفاده کرده اند. فقها در این گونه موارد از نظر آشنایی به روح اسلام و اهمیت موضوع, موضوعات مهم را بلاتکلیف نمی گذارند; جزم می کنند که حکم الهی در این مورد باید چنین باشد, مثل آنچه در مسئله ولایت حاکم و متفرعات آن فتوی داده اند. حال اگر به اهمیت موضوع پی نبرده بودند, آن فتوی پیدا نشده بود…)109

.................... ص 111 .................................

البته بایسته های دیگر برای اجتهاد و قانون گذاری فقهی وجود دارد110 که فقط به یکی از آنها اشاره می کنیم: شناخت دقیق موضوعات و مصادیق احکام شرعی. اگر ربا حرام است, در پول با تورم یا بدون تورم چگونه حکمی خواهد بود؟ آیا ربای قرضی فقط در قرض استهلاکی است یا آن که در قرض استنتاجی نیز وجود دارد؟111 روش شهید مطهری این است که قبل از بررسی احکام درباره چیزی, دقیقاً موضوع آن را کالبدشکافی و ریشه یابی می کند. این بررسی ماهوی برای رسیدن به حکم صحیح, بسیار کمک خواهد کرد:

(فقهای عصر, از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدثه بحث می کنند, ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه, خود سرمایه داری است تا موضع خویش را در قبال موضوع سرمایه داری مشخص ننمایند, نمی توانند درک صحیحی از فروعات آن نظیر بانک, بیمه و چک داشته باشند.112

ب. آسیب شناسی اجتهاد:

به بسیاری از نارسایی ها و کاستی ها در ضمن مقاله اشاره شد. نیز بایسته هایی برای اجتهاد یاد آوردیم که فقدان هر یک از آنها آسیب به حساب می آید.

افزون بر آن, به موارد دیگرنیز در آثار شهید مطهری برمی خوریم که درخور توجه و دقت است که به برخی از آنها خواهیم پرداخت:

1. تبدیل شدن دانشگاه دین به دانشکده فقه113 علوم و معارف اسلامی گستره بسیار وسیعی دارد که فقه بخشی از آن است. تا قبل از انقلاب اکثر رشته های علوم که روزگاری عالَم اسلامی مهد آن بود و حتی علوم اسلامی که

.............................. ص 112 ...........................

لازمه زندگی مسلمانان شمرده می شد, از قبیل علم کلام, فلسفه, اخلاق و تفسیر و… در حوزه های علمیه به ندرت یافت می شد. همچنان که نقص عضو, عیب است, رشد نامتعادل بعضی اندام هم عیب شمرده می شود. بنابراین, حوزه های علمیه و فقیهان و فقه خوانان, بقیه علوم اسلامی را به حاشیه رانده اند که این امر باعث صدمات جبران ناپذیری به پیکره اسلام شده است.

این نقص باعث شده که برخی منتقدان ادعا کنند:

(تمدن یونان, فیلسوف پرور, تمدن غرب عالِم پرور, تکنولوژیِ تمدن اسلامی فقیه پرور بوده است.)114

محقق مذکور پا را از این فراتر نهاده و مدعی شده است:

(من دریافتم که قصه افول اخلاق در میان ما دلایلی داشته… اوّل این که در دوره ای علم فقه غلبه خاص یافت… زیستن فقهی ما زیستن اخلاقی ما را به مخاطره افکنده است.)115

در نقد این گفته, دو نکته یادآور شویم:

الف. فقه و اخلاق دو رشته از رشته های علوم اسلامی هستند که به رغم مشخصات, قلمرو و ضمانت اجراهای مختلف, در بسیاری از موارد همزیستی داشته اند. برای نمونه: کم نیست قواعد فقهی که سرچشمه اخلاقی دارد یا احکام فقهی که چنان است. بنابراین, ترویج یکی هیچ گاه به معنای نفی دیگری نیست. دیگر صوفی مسلکی و عارف نمایی رنگ باخته و ناقص تر از آن است تا اخلاق را در برابر فقه بنهد. تاریخ گواه است که فقهای نامدار از با اخلاق ترین علمای اسلامی بوده اند و هرگز ظاهریان و اشعریان از آنان مقیّدتر به حفظ موازین اسلامی نبوده اند. بسیاری از فقها, از جمله شیخ الطائفه, احیاگر بلند آوازه فقه, دارای تألیفات در زمینه اخلاق نیز بوده اند که امروزه کتاب (اخلاق ناصری) یکی از منابع مهم اخلاق شمرده می شود.

ب. علامه طباطبایی مدت ها قبل در این باره فرموده بود که احکام و

............................. ص 113 ..........................

دستورهای اسلامی بر مبنای مستحکم توحید و اخلاق استوار شده است و این امر ایجاب می کند که در جامعه اسلامی, ضمن ارائه دستورهای عملی براساس فقه اسلام, اخلاق کریمه نیز ترویج گردد.116

شهید مطهری در این باره می فرماید:

(رشته های تحصیلی علوم دینیه اخیراً بسیار به محدودیت گراییده و همه رشته ها در فقاهت هضم شده و خود رشته فقه هم در مجرایی افتاده که از صد سال پیش به این طرف از تکامل باز ایستاده است.)117

پس انحصارگرایی در حوزه علوم اسلامی و محدود کردن آن توجه افراطی به مباحث فقهی و اصولی نه تنها کمکی به پیشرفت این علم نمی کند بلکه خود مانع از تحرک و پویایی آن می گردد, همان طور که فقدان یک بخش از علوم اسلامی نقص به حساب می آید, رشد بیش از حدّ و تورّم یک عضو آن نیز نقص محسوب می گردد.

2 . مشغول شدن علما به کارهای فرعی: به دلایل مختلف بسیاری از علما و نیروهای پیش برنده علوم اسلامی, از کار اصلی و وظیفه اسلامی خود باز مانده اند و به کارهای فرعی و چه بسا غیر علمی مشغول شده اند. کارهای فرعی چون روضه خوانی, استخاره, امام جماعت شدن و در این اواخر تصدّی پست های اداری و سیاسی و کارمندی و… باعث تحلیل رفتن نیروها و گم شدن اهداف شده است.

ایشان, وظیفه اصلی علما را دو چیز برمی شمرد:

الف. جانشینی انبیا و حفظ و نگهداری مواریث آنان;

ب. انطباق جزئیات بر کلیات و برگردان فروع به اصول که بدان اجتهاد گویند.118

بنابراین, شغل های مزاحم وظایف اصلی علما, کنار باید گذاشته شود;

........................... ص 114 ................................

روضه خوانی را افراد عادی نیز می توانند انجام دهند و چنان که بنابر اصل, استخاره گرفتن تنها برای خود ممکن است و شرط امام جماعت شدن نیز عالم و معمّم بودن نیست. و تصدی سمت های اداری و سیاسی نیز هرگز وجهی ندارد, مگر آن که ضرورتی به هم رسد.

3. فرسودگی ساختار حوزه های علمیه: حوزه های علمیه, محل رشد و بالندگی علوم اسلامی در طول تاریخ و نیز خاستگاه مجتهدان و مراجع عالی قدر بوده, از اهمیت صد چندان برخوردار است. به این دلیل که شهید مطهری, آغاز اصلاحات اساسی را از اساس می دانسته, مشکلات و نقص های حوزه علمیه را درافکنده و در پی چاره جویی آنها برآمده است. ایشان, حوزه های علمیه را جایی برای برآورده شدن آرزوهای خویش می دانست. وی سرّ تقلید از مجتهد زنده را چنین می داند:

(گذشته از ادله فقهی آن, فائده اوّل این فکر این است که وسیله ای است برای بقای حوزه های علمی دین که ادامه پیدا کند و علوم اسلامی محفوظ بماند. نه تنها محفوظ بماند بلکه روز به روز پیش برود و تکامل پیدا کند و مشکلات حل نشده حل شود. این طور نیست که همه مشکلات ما در قدیم به وسیله علما حل شده و دیگر اشکالی و کاری نداریم, ما هزاران معمّا و مشکل در کلام و تفسیر و فقه و سایر علوم اسلامی داریم که بسیاری از آنها به وسیله علمای بزرگ در گذشته حلّ شده و بسیاری باقی مانده, وظیفه آیندگان است که حل کنند. این قافله, نباید در سیر خود توقف کند. پس تقلید مردم از مجتهدین زنده و توجه به آنها یک وسیله ای است برای ابقا و تکامل علوم اسلامی.)119

مع الأسف, نهاد حوزه علمیه از نظر ساختاری دچار فرسودگی شده و در

........................... ص 115 ..............................

نتیجه از نظر محتوایی نیز از قافله زمان و پاسخگویی به نیازها عقب افتاده است. محدودیت رشته های علوم دینی, افراط در مباحثه و شیوع علم اصول, دوری از واقع بینی اجتماعی و رونق روش فکری جدلی و رواج (مسئله سازی)120 همه از عوامل عقب افتادگی حوزه به شمار می آیند. با این حال, شهید مطهری عامل اصلی و مهم ترین نقص دستگاه علوم دینی را مسئله بودجه و معاش و نظام مالی و طرز ارتزاق روحانیان برمی شمرد که مفاسد بسیاری از جمله عوام زدگی بر آن بار می شود, جلوی تحرک های اصلاحی روحانیان را می گیرد و به حرّیّت روحانیان خدشه می زند. شهید مطهری از عوام زدگی چنین یاد می کند:

(…افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه کاملاً روشن می شد که اسلام در هر عصر و زمانی واقعاً تازه است: سلایفنی عجائبه ولاینقضی غرائبهز معلوم می شد که حتی عمیق ترین سیستم های اجتماعی قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده رقابت کند.)121

در پایان این نوشته را با بیان شیوا و دردمندانه استاد شهید پایان می برم:

(امروز, این ملت تشنه اصلاحات و نابسامانی هاست و فردا تشنه تر خواهد شد, ملتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب افتادگی می کند و عجله دارد به آنها برسد. از طرفی, مدعیان اصلاح طلبی که بسیاری از آنها علاقه ای به دیانت ندارند, زیادند و در کمین احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت, به حاجت ها و خواسته ها و احساسات بلند این ملت پاسخ مثبت ندهند, به سوی آن قبله های نوظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند, موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟)122

مقالات مرتبط:

فقه و زندگی بخش اول

پی نوشت ها:

75.اسلام و مقتضیات زمان,ج1 / 109.

76.اسلام و مقتضیات زمان,ج2 / 14.

77.ده گفتار/ 80

78.همان/ 82.

79.خاتمیت/ 38و39.

80.نظام حقوق زن در اسلام / 108.

81.انتظار بشر از دین/ 143, عبدالله نصری, مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر1378.

82.ده گفتار/ 99.

83.راهی به رهایی/ 454.

84.هرمنوتیک کتاب و سنت/ 8, محمد مجتهد شبستری, طرح نو, تهران, 1375 .

85.همان/ 93.

86.همان/ 17و33.

87.ده گفتار/ ص101.

88.همان/ 106.

89.فلسفه حقوق, ج2 / 410, دکتر ناصر کاتوزیان.

90.فقه در ترازو, دکتر عبدالکریم سروش, مجله کیان ش46, فروردین و اردیبهشت1378 .

91.باب مسدود اجتهاد, عادل سعیدپور, کیان ش47, مهر و آذر1378.

92. نامه فرهنگ, دکتر عبدالکریم سروش / 13, ش3, بهار1370 .

93.بازگشت به جاده خاکی, شادی صدری, مجله زنان, ش105 آذر و دی1382.

94.نظام های بزرگ حقوق معاصر, رنه داوید/ 55, ترجمه دکتر حسین صفایی, محمد آشوری, عزت الله عراقی, مرکز نشر دانشگاهی, تهران1378 .

95.قوانین فقه اسلامی در التزامات و عقود,صبحی محمصانی, ج1 / 68, ترجمه جمال الدین جمالی, تهران, چاپ موسوی,1339 .

96.معارف اسلامی در جهان معاصر, سید حسین نصر/ 264 .

97.نظام حقوق زن در اسلام/ 120.

98.فلسفه حقوق, ج2 / 412.

99.اسلام و مقتضیات زمان, ج1 / 292.

100.ده گفتار/ 103.

101.همان/ 104 (با تلخیص)

102.همان/ 105.

103.نظام های بزرگ حقوقی معاصر/ 460.

104.ده گفتار/ 106.

105.همان/ 101و اسلام و مقتضیات زمان,ج2 / 82 و نظام حقوق زن در اسلام/ 135.

106.اسلام و مقتضیات زمان, ج2 / 2226. (با تلخیص)

107.ده گفتار/ 82.

108.اسلام و مقتضیات زمان, ج2 / 91.

109.همان / 101 .

110.فقه و قانونگذاری, ابراهیم شفیعی سروستانی/ 218240 81,طه.

111.ربا,بانک بیمه/ 45.

112.همان/ 112.

113. ده گفتار/ 260 .

114.کیان,ش49, عبدالکریم سروش/ 9, مهر و آذر1378 .

115.روزنامه ایران, ش2689, 16دی1382 (مصاحبه با دکتر سروش).

116.المیزان, ج4 / 111و ج11 / 157.

117.ده گفتار/ 249.

118.خاتمیت/107

119.ده گفتار/97.

120 .مسئله سازی: به معنی ساختن فرض های تخیّلی برای احکام فقه و علم اصول که ممکن است هیچ جنبه عملی نداشته باشد و یک بار هم در عالم خارج اتفاق نیفتد.ر.ک:مجموعه آثار,ج20 / 151.

121.ده گفتار/260.

122.همان/274.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است