در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: حوزه: فروردین و اردیبهشت 1378، شماره 91، رضوی، سیدعباس ؛


 

شایستگان پاسخ گویی به شبهه ها

پاسخ به پرسشهای دینی و از میان بردن شبهه ها و بداندیشیها, نیازمند آگاهیها و مقدماتی است که بدون فراهم آمدن آن شایسته نیست کس بر آن جایگاه تکیه زند. کسی توانایی دارد به نقد افکار و رد و قبول اندیشه ها بنشیند که نقّاد سخن باشد. آن که بی ساز و برگ, به جنگ می رود شکست می خورد و زیان نیمه عالم, بیش از سود اوست.

کسی که خود اسلام را نمی شناسد, به جای آن که آن را به دیگران بشناساند و تیرگیها را از ذهنها بزداید, مردم را گمراه تر خواهد ساخت.

استاد مطهری که در پاسخ گویی به شبهه ها و پرسشهای جوانان در زوایای گوناگون اسلام و مسائل روز, کامیباب بود و همیشه پیرامونش از تشنگان حقیقت موج می زد, شرایط پاسخ گویی را دارا بود و خود را پیشاپیش برای ورود به این صحنه آماده ساخته بود.

استاد, پیش از گام نهادن به صحنه تبلیغ و دفاع از دین, معلومات خود را عمیق و ریشه دار کرد و ابزار علمی لازم را برای رو به رو شدن با پرسشهای نسل جوان و اهل دانش و مطالعه, فراهم آورده و در فقه و کلام و تفسیر مایه های علمی فراوانی کسب کرد و از محضر استادانی بزرگ, چون: امام امت و علامه طباطبائی و… دانشها آموخت.

شهید مطهری, درگاه رو به رو شدن با یک مسأله علمی و یک مشکل, بی مطالعه پاسخ نمی گفت. چه بسا برای پاسخ به مسأله ای, ساعتها و گاه هفته ها وقت صرف می کرد و در پیرامون آن می اندیشید و از هر جا و هر کس و هر نوشته نکته ای فرا می گرفت.44

از این روی, استاد, از کسانی که که بدون خبرگی درباورها و ارزشها و آگاهی بر فقه و کلام اسلام, بر سکوی پاسخ گویی به پرسشها و مشکلات فکری جوانان بالا می روند و با دفاع ناشیانه از دین به آن زیان می رسانند و نا خود آگاه, آب به آسیاب دشمن می ریزند, شکوه می کند و به سکانداران کشتی دین اندرز می دهد:

(مربیان دینی اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دین شناس شوند و به نام دین, مفاهیم و معانی نامعقول در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول, منشأ حرکتهای ضدّ دینی می شوند.)45

استاد, یکی از انگیزه های دین گریزی جوانان را ضعف منطق و اظهار نظر نابخردانه کسانی می شمرد که بدون داشتن سرمایه های علمی لازم, قلم به دست گرفته و به تحلیل پرسشها دست می زنند. این افراد, بدون آگاهی از مبانی عمیق در فلسفه و عرفان دینی و آگاهی از فرهنگها و سیر تحول شبهه ها در حکمت الهی و قضا و قدر و سرشت و سرنوشت و جامعه و تاریخ و حقوق انسان و… اظهار نظر کرده و کسانی که سخن آنان را می خوانند چنین می پندارند که آنچه این بی خبران و ناشیان گفته اند, عین مذهب است و چون نمی توانند درک معقول و خردمندانه ای از دین داشته باشند و مفسران راستین مذهب را نمی شناسند, از دین زده شده و به مادیت گرایش پیدا می کنند:

(چقدر مصیبت است برای اهل معرفت که افرادی که نه با مکتب الاهیون آشنا هستند و نه با مکتب مادیون, از هرج ومرج و بی نظمی که در سیستم تبلیغات دینی, خصوصاً جامعه تشیع, وجود دارد, استفاده می کنند. در ردّ مادیون کتاب می نویسند و لاطائلاتی را به هم می بافند که اسباب تمسخر و استهزاست. بدیهی است که چنین تبلیغاتی به سود مادی گری است.)46

استاد, در ادامه شکوه می کند که چرا می باید در مسائل چون بهداشت و سلامتی جسم به پزشک و داروساز مراجعه کرد و برای اظهار نظر در این زمینه ها, سالها جور استاد کشید, ولی در موضوعات دینی, بویژه در بخشهای معرفتی که از حساس ترین و ظریف ترین مسائل علمی است, هر کس به خود حق دهد پندارهای خود را به نام دین بگستراند و کسانی بدون فراهم کردن مایه های علمی, خود را اسلام شناس و جامعه شناس دینی بخوانند و پیشداوریهای خود را بر دین تحمیل کنند.

امروز نیز, متأسفانه نمونه های این هرج ومرج فرهنگی و علمی را در جامعه می بینیم. افراد بی مایه, با از بر کردن چند اصطلاح دینی, در همه امور دینی: عقاید, اقتصاد, سیاست, تاریخ و… برای خود حق داوری و اظهار نظر قائل هستند اینان با بخشهایی از احکام و کلام اسلامی همراهی نشان می دهند و با بخشهایی که با هدفها و خواسته های آن ناسازگاری دارد, تحریف گرایانه برخورد می کنند و هنگامی که با اعتراض خبرگان و اسلام شناسان رو به رو می شوند و بدعتهایشان آشکار می گردد, کار خود را قرائتی نو از دین می خوانند و با پناه بردن به این باروی زیبا و به ظاهر نفوذناپذیر, علاوه بر بستن هرگونه راه انتقاد و مناقشه, منتقدان خود را با حربه تحجر و بنیادگرائی و آزادی ستیزی, به گمان خود از دور خارج می کند.

شهید مطهری, پیش از انقلاب اسلامی, در غوغای گفت وگوهای مذهبی و سیاسی و تلاش گروهها برای یارگیری به نام اسلام, دربرخورد با کسان و گروههایی که به خود حق می دادند بدون فراگیری مقدمات لازم, قرآن را تفسیر کنند و فلسفه نخوانده فیلسوفی کنند, روش آنان را به نقد کشید و آن را غیر علمی و غیرمنطقی خواند و بدانان اندرز داد: این درست نیست که افرادی که (هیچ گونه اطلاعی از قرآن و سنت ندارند و با متون اسلامی و سیره علما و سخنان فقها آشنا نیستند, مقوله های دینی را به بحث بگذارند و رد و اثبات کنند.)47

استاد, دلسوزانه به اینان هشدار می داد: باطل همیشه با روشنی و شفافیت رخ نمی نماید و چه بسیار کسانی کژاندیش و دارای هدفهای نادرست, برای پیشبرد خود در کنار حق جای می گیرند و در پوشش حقیقت, افراد را به شبهه و خطا می اندازند48 و جدا کردن اینها از یکدیگر در صلاحیت هرکس نیست.

به نظر استاد, مبلغان دین و دین گستران, باید افزون بر آموزش دانشهای عمومی دین در بخشی از آنها کارشناسی شود و با توجه به علاقه و نیاز جامعه, رشته ای را برگزینند و در آن خبره گردند. آن کس که همه توان و نیروی خود را در یک بخش به کار می گیرد کامیاب تر از آن کسی است که اندکی از نیروهای خود را بدان ویژه کرده است.

خبره شدن در هر بخش نیز, نیازمند تلاش شبان و روزان وسختیهای بسیار است.

(اجتهاد, به مفهوم واقعی کلمه; یعنی تخصص و کارشناسی فنی در مسائل اسلامی, چیزی نیست که از هر مکتب گریخته ای به بهانه این که چند صباحی در یکی از حوزه های علمیه به سر برده است, بتواند ادعا کند. قطعا برای تخصص در مسائل اسلامی و صلاحیت اظهار نظر, یک عمر اگر کم نباشد, زیاد نیست, آن هم به شرط این که شخص از ذوق و استعداد نیرومندی برخوردار و توفیقا الهی شامل حالش بوده باشد.)49

در سخنان و سیره امامان, بر اهمیت کارشناسی در دانش تأکید شده است شاگردان امام صادق(ع) با توجه به استعداد و علاقه, در تفسیر و کلام و فقه و… صاحب نظر می شدند و در برخورد با ارباب مذاهب و مکاتب به فراخور دانش خود, مناظره و بحث می کردند و چون در آن رشته کارشناس و متخصص بودند, در بحث پیروز می گردیدند.

هشام بن حکم, در کلام و دفاع از باورهای اسلامی و شیعی نامور بود و در میان یاران امام صادق(ع) جایگاه ویژه ای داشت. در میان متکلمان دیگر فرق نیز, زبانزد بود و در گشودن گره های کلامی در برابر غیر مسلمانان از او استفاده می شد, کاری که از فقها و ادیبان ساخته نبود. گزارش زیر در اهمیت تخصص در دانش, خواندنی است:

(یکی از پادشاهان روزگار هارون الرشید خلیفه عباسی, برای او نامه نوشت و از وی درخواست کرد تا کسی را که بتواند دیانت اسلام را به وی درآموزد, به دربار او گسیل کند.

رشید یحی بن خالد برمکی(190) وزیر خویش را فراخواند و نامه را به او نشان داد.

ییحی گفت: برای این کار در این درگاه جز دو تن قیام نتوانند کرد: هشام بن حکم و ضرار بن عمرو.

رشید گفت: هرگز; زیرا آن دو مبتدع اند و اگر بروند به آن قوم فساد عقیده تلقین می کنند و آنان را بر مسلمین می شورانند برای این کار جز اصحاب حدیث یا حدیث شناسان سزاوار نیستند.

ییحیی گفت: از اصحاب حدیث این کار به خوبی بر نیاید, چه اهل سغد, مانوی و ثنوی اند. ابو یوسف از این کار مانع شد و یکی از اصحاب حدیث را برای سغدیان فرستاد. چون این محدث به سغد رسید, اهل سغد با حجتها و دلیلهای خود او را از میدان به در کردند.

پادشاه سعد گفت: دین شما چه مایه ضعیف و دلائل شما تا چه پایه ناتوان است.

محدث خندید. پادشاه گفت: برای چه می خندی؟

گفت: ما اصحاب دلیل نیستیم. ما مقلد هستیم. ولی نزد ما نیز کسانی هستند که اصحاب جدل و خداوند حجت و دلیل اند و کسی از عهده بحث با آنان برنیاید. یکی از درباریان به خلیفه ما اشاره کرد که مرا به جای یکی از آنها بفرستد و او را در اشتباه انداخت.)50

محمد بن سنان از یاران امام صادق(ع) در جمع یاران در مسجد کوفه می گفت:

(هر کس که در جست وجوی دانش فقه و حلال و حرام است, به سراغ صفوان یحیی برود و هرکس در پی گشوده شدن پرسشها و گره های بزرگ فکری است, نزد من بیاید.)51

بسیاری از علماء به اهمیّت تخصص آگاه بودند و در بخشهای گوناگون مسائل مردم را به خبرگان فن توجه می دادند. در دوره شیخ جعفر کاشف الغطاء, در راستای نظم و حفظ مصالح عمومی و استفاده از صاحبان فن, سید بحرالعلوم تدریس می کرد و حوزه را سامان می داد, کاشف الغطاء, مرجع تقلید و فتوا بود و به پرسشهای فقهی پاسخ می گفت و شیخ, فرزند محیی الدین, داوری می کرد و در سایه استفاده از کارشناسان و همدلی علماء, امور مسلمانان و حوزه سامان یافته بود.52

سید ابوالحسن اصفهانی, در بسیاری از مسائل مهم علمی از شیخ عبدالکریم جزائری استفاده می کرد.53 در این راستا, شهید مطهری از پیشنهاد شیخ عبدالکریم حائری, در تخصصی کردن درسهای عالی حوزه جانبداری می کرد و در سخنان خود, ضرورت این کار را می نمود:

(احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته های تخصصی در فقاهت, از صد سال پیش به این طرف, ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود یا باید فقهاء این زمان جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند.)54

آگاهی از دیگر مکاتب و مذاهب: اسلام به عنوان مکتبی که در بسیاری از ارزشها و برنامه های فردی و اجتماعی با دیگر مکتبها, در اساس راه جداگانه ای دارد, رقیبان و دشمنان بسیاری نیز دارد و افزون بر استوار سازی خود, برای از میدان به در بردن اسلام و نابودی آن هم تلاش می ورزند. بی گمان برای زمین گیر کردن چنین دشمنان پر تلاش و پرتکاپو و در راه باطل خود پایدار و مقاوم, باید طرح و برنامه داشت. بر طرف کردن شبهه ها و ردّ دستاویزهای اینان, بدون آگاهی از اندیشه هایی که دارند و می گسترانند و روی آنها پا می فشرند, ممکن نیست. متکلم اسلامی, بدون اطلاع از تورات و انجیل و مانند مکتبهای مادی و… نمی تواند آنها را نقد کند. در دوره صفویان کتابهای تورات و انجیل به پارسی برگردانده شد و در دسترس حوزه ها قرار گرفت55 و علماء با مطالعه و بررسی آنها, به آگاهیهایی دست پیدا کردند این خود, آنان را در گفت وگوهای گوناگونی که در دوران صفوی و یا بعدها در دوره قاجاریان با مبلغان بیگانه رخ می داد, در جایگاهی والا قرار داده بود.

علاّمه بلاغی, از آن رو توانست کتاب مهم و مفید خود: (الهدی الی دین المصطفی) را در نقد اندیشه های یهودیان و مسیحیان بنویسد, که در منابع کلامی آنان پژوهش بسیار داشت و آنها را مو به مو مطالعه کرده بود. میرحامد حسین و علامه امینی بدان جهت در دفاع از مکتب اهل بیت و پاسخ شبهه های مخالفان, توانا بودند که از زیر و بم همه متنهای کلامی و فقهی دیگر مذاهب, آگاهی دقیق و ژرف داشتند.

امروز, پی بردن به فلسفه و مکتبهای نوین مغرب زمین, که خود را بر همه عرصه های فرهنگ و ادب جهانیان بار کرده اند; بسیار بسیار ضروری است; زیرا افزون بر آن که اساس و پایه تمدن غرب بر آن اندیشه ها استوار است, گفت و گوهای کلامی و فرهنگی بین غرب و شرق نیز, بر محور آن اندیشه ها می چرخد; از این روی, سزاوار است سخنگویان مکتب و مرزبانان دین, سیر تحول فلسفه غرب و مسائل نوپیدا در دنیای جدید را دنبال کنند و از راه نوشته ها و سفرهای علمی آن را بشناسند, در عرصه گفت وگو و پاسخ به پرسشها, از روی آگاهی سخن بگویند و میدان داری کنند.

شهید مطهری, این احساس را داشت و در هر جا مناسب می دید, سخن از این مقوله بر زبان می راند. او بر این عقیده بود: حوزه برای رسیدن به کمال و پیروزی در عرصه تفکر و در انجام دقیق تکلیف و پاسخ به پرسشها, باید تاریخ ادیان و مکتبهای الحادی را دقیق و از روی اجتهاد بشناسد.

او, آشنایی با فلسفه های غرب و شرق, تمدنها و فرهنگها را یک نیاز جدی عالمان دین و حوزویان می دانست و ورود حوزه و علمای دین را در مقوله های فلسفی, کلامی, سیاسی و اجتماعی و… بدون درنظر گرفتن مکتبهایی که در آن مقوله ها سخن دارند, ناروا می شمرد.56

ییکی از کسانی که توفیق درک محضر استاد را داشته است می گوید: استاد بر این عقیده بود:

(باید کسانی از حوزه و دانشگاه چنان پرورش یابند که قطع نظر از صلاحیتهای اخلاقی و ایمانی, در عرصه نظر, سه خصلت را همراه هم کسب کنند:

ییکی آن که: با معارف اسلامی آشنایی عمیق داشته باشند.دیگر آن که: در حوزه های کار با فرهنگها و فلسفه های غربی به نحو جدّی آشنا باشند.

و بالاخره, اهل اجتهاد و تحلیل و استنباط باشند, تحصیل فلسفه علم در واقع بخشی از توصیه علمی استاد است.)57

استاد خود, جامع بود. وی, افزون بر آشنایی و برخورداری از تخصصهای دقیق قرآنی, فلسفی, کلامی و فقهی… با متون کلامی و استدلالی دیگر مکتبها نیز آشنا بود. بویژه در فلسفه غرب, پژوهش درخور داشت. او, کتابهای فلسفی نویسندگان مادی گرای خارجی و داخلی را مطالعه می کرد . نوشته های دکتر ارانی را بارها مطالعه کرده و بر آنها حاشیه نوشته بود. استاد برخی از نوشته های مهم فلسفی و کلامی را به بحث می گذاشت و پس از رایزنیها و نقد گروهی, درباره آن نوشتار سخن می گفت و یا نقد خود را عرضه می کرد. در درس فلسفه تاریخ, در سالهای 1355 الی 57 بر این روش بود. کتابهایی در موضوعی معرفی می شد و دانشجویان درباره مباحث کتاب بحث می کردند و ایشان نکته نظرهای خود را باز می گفت.58 این تلاشهای علمی, فلسفی و کلامی مقارن, در شکستن صولت و تبلیغات دیگر مکتبها, در مراکز علمی کشور, نقش بسیار داشت و دیگر مکتبها نتوانستند در برابر فلسفه و اندیشه های کلامی اسلام, کوچک ترین موفقیّتی کسب کنند.

آشنایی با دانشهای روز: دانشهای جدید, زبان و گفت وگو و دیالوگهای مذهبی و فرهنگی جامعه های بشری است. بیش ترین شبهه افکنیها درباره اسلام و فرهنگ اسلامی, در حوزه دانشهایی چون: جامعه شناسی, اقتصاد, حقوق, سیاست و… صورت می گیرند.

کسی که آشنایی بیش تری با دستاوردهای علمی بشر در این زمینه ها دارد, بهتر می تواند از اسلام و فرهنگ و ارزشهای اسلامی به دفاع برخیزد و شبهه ها را بزداید و اصالت و جایگاه والای فرهنگ اسلامی را بنمایاند.

از این روی, استاد به کانونی که اگر بجنبد, از آن این کار بر می آید, سفارش می کند و بر آن پای می فشارد که در برنامه آموزشی خود, روان شناسی, جامعه شناسی, جغرافیای جهانی, تاریخ جهان و… را بگنجاند.59

متأسفانه این سفارشها, جامه عمل نپوشند, حتی پس از انقلاب اسلامی که انتظار می رفت حوزه, به این عرصه وارد شود و طلابی را با این انگیزه آموزش دهد, تربیت کند و زمینه تلاش آنان در محافل و مراکز علمی را فراهَم آورد این انتظار برآورده نشد و حوزه در این میدان وارد نشد و اکنون پس از بیست سال که از انقلاب اسلامی می گذرد. دست حوزه خالی است و یا دست کم به گونه ای نیست که بشود, دست به کاری بزند و از روی اطمینان و با قوت وارد این میدان شود و بی هراس به دفاع جانانه بر خیزد و آثار درخوری عرضه کند و نقدهای عالمانه و آبرومندانه بنگارد.

چون این نیاز برآورده نشده که پس از بیست سال رهبر معظم انقلاب, همان سخن شهید مطهری را در جمع فرهیختگان حوزه باز می گوید و یادآور می شود برای دفاع, ناگزیر باید با دانشهای روز آشنا بود:

(حوزه باید در متن حوادث علمی باشد. امروز شما بدانید و در جریان باشید که مثلاً در مقوله جامعه شناسی در دنیا چه نظرات و چه ایده هایی هست و چه فکرهایی می جوشد. گاهی در این فکرها, عناصر مطلوبی هست که آن را جذب کنید, عناصر نامطلوبی هست, قبل از آن که بیاید, دفاع مناسبش را آماده کنید و ذهنیت جامعه را واکسینه کنید.)60

استاد مطهری, باید الگو قرار بگیرد; زیرا وی چنین بود. از این که در دنیا چه ایده هایی هست و چه فکرهایی می جوشد, آگاهی داشت. پیش از آن که آن فکر به سوی سرزمین اسلامی, راه پیدا کند, راه بر آن می بست و ابزار دفاع مناسب را آماده می ساخت و ذهنیت جامعه را واکسینه می کرد.

شهید مطهری آرزو داشت حوزه نیز در همین سمت و سو سیر کند و طالب علمان, با اندیشه ها, ایده ها آشنا شوند و کم کم گام به مرحله کمال بگذارند و سره از ناسره شناس قوی و چیره دست گردند و پس از اشنایی ژرف با مبانی فکری غرب که بیش تر شبهه و هجومها از آن سوی به اسلام و دین می شود, به نقد شبهه ها و این مبانی, براساس اصل نوشته ها و از روی زبان اصلی بپردازند و زبان اصلی را محور کار خود قرار دهند, نه ترجمه ها را.

حوزه و عالمان دینی وقتی به این مرحله رسیدند و توانستند به گونه مستقیم از کتابهای فلسفی, کلامی, جامعه شناسی و… استفاده برند زودتر می توانند خود را برای دفاع آماده کنند و پیش از آن که شبهه فضای جامعه را در بر بگیرد و ذهن و فکرها در تسخیر خود در بیاورد, این گروههای فکری حوزوی که با اندیشه ها آشنایند و سرچشمه را می شناسند و انگیزه را می دانند, به پا می خیزند و پاسخ می دهند و شبهه زدائی می کنند.

این مهم را نمی شود با استفاده از زباندان به سامان رساند. زباندانان تنها بخشی از نیازها را بر می آورند و در همه جا و به موقع کارایی ندارند. افزون بر این, که بسیاری از مترجمان, بویژه زباندانان زبانها غربی, توانایی انتقال فرهنگ و یا ویژگیهای مکتبها و مذهبها را ندارند و از مبادله درست پیامها کم بهره اند. چه بسا مترجمان که با اندیشه های اسلامی همراهی ندرد, به تحریف گفته های دیگران دست زده و تصویری دلبخواه از اندیشه های دیگران ارائه کنند و یا آن که اندیشه های بیگانگان را در قالب تفکر ملّی و یا اسلامی, بدون اشاره به خاستگاه سخن به جامعه عرضه کنند, آن چنان که کم وبیش, نمونه هایی از این تحریف علمی و سرقتهای فرهنگی را در میان فیلسوف نماهای جامعه خود می بینیم.

استاد مطهری, با ادبیات قدیم و جدید عربی آشنایی کامل داشت. همواره تحولات فرهنگی دنیای جدید عرب و مسائل حوزه های علمی آن دیار را پی گیری می کرد, بویژه نوشته های نویسندگان مصری را که در آن روزها در دنیای عرب پیشتاز بود, مطالعه می کرد به بوته نقد و بررسی می گذاشت.

با زبان انگلیسی نیز, اندک آشنایی داشت.61 و برای استفاده کامل تر از نوشته های علمی غربیان از ترجمه کمک می گرفت و این را نیز نا تمام می شمرد و برای استفاده بهتر با متن سخنان آنان در صدد کامل کردن زبان خودبود که…

پارسائی و انصاف: کسی که به روشن گری مقوله های اسلامی می پردازد و در سکوی پاسخ گویی به شبهه ها قرار می گیرد, افزون بر پارسا باشد, همه ویژگیهای لازم, باید خداترس,پارسا باشد , و در بیان دین و پاسخ به شبهه های دیگران, شتاب نکند و رأی و نظر خود را بر دین تحمیل نکند و غرور و ترس از بدنامی او را به باطل نکشاند که بسیاری از انحرافها و مکتب سازیهای افرادی چون باب و بهاء و محمد بن وهاب و یا سران گروههای التقاطی جدید, ریشه در خودخواهیها و غرور علمی دارد, کسانی که دیر آمده و هیچ پیش کسوتی را به رسمیّت نمی شناسند و در همه مسائل اظهار نظر می کنند. استاد مطهری تقوا و خداترسی را شرط نخستین فتوا دهنده و پاسخ گوی به مسائل دینی می شمرد که بدون آن, افراد نه تنها گرهی را نگشوده که خود مشکل ساز شده و دیگران را به گمراهی افکنده اند:

(گذشته از تحقیق و اجتهاد, افرادی می توانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند که از حداکثر تقوا و خداشناسی و خداترسی بهره مند بوده باشند. تاریخ اسلام افرادی را نشان می دهد که با همه صلاحیتهای علمی و اخلاقی, هنگامی که می خواستند اظهار نظر بکنند مانند بید به خود می لرزیده اند.)62

ایشان, به مناسبت تفسیر (تکلّف در قرآن) می نویسد: تکلّف, گفتار بدون دانش و آگاهی همه جانبه است. جز پیامبران و امامان, دانش افراد دیگر محدود است و درهمه مسائل نمی توانند صاحب نظر باشند و ان کس که ادعا می کند در همه دانشها می تواند نظر بدهد, نادان است.

استاد آن گاه اشاره به برخورد شیخ انصاری در جمع شاگردان می کند و این سیره را به عنوان الگویی زیبا و با شگوه فرا راه کسانی قرار می دهد که در کار نشر اندیشه دینی و قرآنی هستند:

(وقتی چیزی از او می پرسیدند اگر نمی دانست تعمد داشت بلند بگوید: ندانم, ندانم, ندانم… این را می گفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزی را نمی دانند, ننگشان نکند, بگویند نمی دانم.)63

استاد مطهری خود چنین بود, در برابر پرسشها بدون مطالعه و کاوش اظهارنظر نمی کرد و در پی یافتن پاسخ بود و در برابر پرسشهایی که پاسخ ان را نمی دانست به روشنی و اشکار می گفت نمی دانم64 و آن را در خود عیب نمی شمرد.

انصاف, شاخه ای از پارسایی است. آن که در جایگاه داوری اندیشه ها و پاسخ به شبهه ها می نشیند, باید انصاف و دادورزی را از نظر دور ندارد. برای فهم یک تفکر و اندیشه همه زوایا را بررسی کند و برای پاسخ به شبهه, زوایای سخن را درنظر گیرد و از نکته های مثبت و مفید آن چشم نپوشد.

قرآن, برای پاسخ به شبهه های کافران, همه سخن آنان را بازگو می کند و پیامبر اسلام(ص) در مجادله با کافران بسیار داد می ورزید و درگاه بحث و مناظره به آنان می فرماید:

(انّا و ایّاکم لعلی هدی او فی ظلال مبین.)65

از ما و شما یکی برهدایت است و یا بر گمراهی آشکار علی(ع) در مجادله و پاسخ شبهه های خوارج, راه انصاف و خیرخواهی می پیمود و به خوارج پیشنهاد کرد که بیایید کاوش کنید و بیینید اگر معاویه راه حق می پیماید و از من به خلافت سزاوارتر است, از او پیروی کنید و اگر من بر حقیقت هستم سخن مرا بپذیرید. آن حضرت در پاسخ کسانی که بر این سخن حضرت خرده گرفتند, به روش پیامبر استدلال کرد و آیه یاد شده را برخواند و فرمود: پیامبر در راه خود شک و تردید نداشت ولی در بحث با مخالفان راه انصاف می پیمود و با آنان مماشاة می کرد و من نیز پیرو آن حضرتم.66

دیده می شود برخی برای ردّ اندیشه های مخالفان, سخنان رقیب را مثله کرده و درباره آن داوری می کنند و حال آن که اگر این بخش در مجموعه سخن نگریسته شود و روح کلمه درنظر گرفته شود, چه بسا داوری دگرگون شود.

چه بسا, جمله ای به تنهایی مشکلی نداشته باشد, ولی ترکیب نکته ها و قرار گرفتن آن در یک مجموعه, مشکل داشته باشد. استاد, در مقام پاسخ گویی به پرسشها و شبهه ها, به همه زوایای سخن نگاه می کرد. در نقد اندیشه ها پر حوصله و بردبار بود و از برخورد سطحی و شتابزده با سخنان مخالف, دوری می کرد. سعی می کرد ابتداء ژرفای سخنان دیگران را بفهمد و بر این تأکید داشت که بسیاری از اختلافهای فکری برخاسته از نفهمیدن سخنان یکدیگر است.

او به سخنان دیگران گوش می داد. اگر نکته ای مثبت و پسندیده در آن می جست آن را می پذیرفت و اگر انحرافی در آن می دید به اندازه کژتابی سخن آن را نقد می کرد:

(در برابر فضل و کمال و لیاقت, در هر کس یافت می شد, حتی آنان که از راهش جدا بودند خاضع بود و انصاف می داد و حتی به زبان می آورد… این نوع داوری خود حاکی از چند فضیلت است. واقع بینی, انصاف, دلبستگی به فضیلت, حق گویی و تسلط بر اعصاب…)67

استاد, در نقد سخنان دیگران و بیان شبهه, بهتر از گویندگان آن, آن را باز می گفت و کوچک ترین تحریفی در افکار دیگران روا نمی داشت. به هنگام نقد و بررسی ضعیف ترین نظرات را نیز بیان می کرد و از طعنه و تحقیر و جوسازی به دور بود.

مقالات مرتبط:

شهید مطهری ، پرسشها و رسالت حوزویان بخش اول

پی نوشتها:

44. (یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری, ج345/, مقاله آقای واعظ زاده خراسانی, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

45. (امدادهای غیبی)47/.

46. (علل گرایش به مادی گری), شهید مطهری120/, توس.

47. (نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر), مرتضی مطهری74/, نشر عصر قم.

48. (نهج البلاغه), خ38.

49. (نظام حقوق زن در اسلام), شهید مطهری137/, صدرا.

50. (آشنایی با علوم اسلامی), علی اصغر حلبی227/, نشر اساطیر.

51. (اختیار معرفة الرجال) 508/, دانشکده الهیات مشهد.

52. (معارف الرجال), شیخ محمد حرزالدین, ج261/1, انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشی.

53. (نقباء البشر), آقا بزرگ تهرانی, ج1178/3.

54. (ده گفتار)103/.

55. (الذریعه), آقا بزرگ تهرانی, ج92/4, دارالمرتضی للنشر, مشهد.

56. (پیرامون جمهوری اسلامی)36/.

57. (کیهان فرهنگی) سال 3, شماره 14/2.

58. (فلسفه تاریخ), شهید مطهری, ج7/1, صدرا.

59. (پیرامون جمهوری اسلام)36.

60. (حوزه و روحانیت), ج299/2.

61. (مطهری مطهر اندیشه ها, ج866/2, بخش اسناد تصویری.

62. (نظام حقوق زن در اسلام)137/.

63. (سیری در سیره نبوی), شهید مطهری201/.

64. همان مدرک202/.

65. سوره (سباء), آیه 24.

66. (بحارالانوار), ج319/33, وزارت ارشاد.

67. (یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری) ج350/1.

 

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است