در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه رواق اندیشه، شماره 34، خسروپناه، عبدالحسین ؛



9 دین و ایدئولوژی

شهید مطهری، بخش مهمی از تألیفهای خویش را به چیستی ایدئولوژی اسلام و ویژگیها و رابطه آن با جهان بینی اختصاص داده است.

 

19 تعاریف ایدئولوژی و مکتب

استاد شهید واژه ایدئولوژی را در دو معنا به کار برد: نخست به معنای مجموعه ای از بایدها و نبایدها در مقابل جهان بینی که به معنای مجموعه ای از بینشها درباره جهان، جامعه و انسان. ایشان در این باره می نویسد:

«جهان بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد... ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می کند؛ مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می کند و برای رسیدن به آن هدف، راهی ارائه می دهد؛ ایدئولوژی می گوید چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد.»(40)

معنای دوم ایدئولوژی مترادف با دین گرفته شده است.(41)

 (صفحه 39)

اصطلاح مکتب یکی از واژه های مقارن با ایدئولوژی است که در آثار استاد مورد توجه قرار گرفته است و در تعریف آن می فرماید:

«مجموعه هماهنگ متناسب با بینش فلسفی، عقاید مذهبی، ارزشهای اخلاقی و روشهای عملی که در یک ارتباط علت و معلولی با هم یک پیکره متحرک معنی دار و دارای جهتی را می سازد که زنده است و همه اندامهای گوناگونش از یک خون تغذیه می کند و با یک روح زنده است.»(42)

همچنین در باب ارکان مکتب می فرماید:

«مکتب اجتماعی، عبارت است از یک سیستم واحد فکری اجتماعی عملی نه مجموعه اندیشه های ناهماهنگ که به صورت یک دستگاه درنیامده باشد که آن مکتب نیست. یک رکن مکتب این است که به صورت یک دستگاه باشد. دستگاه آن است که از یک سری اجزا تشکیل شده و برای هر جزئی، کار و مقام و جای معینی در نظر گرفته شده است... و مجموع آن، یک هدف واحد را تشکیل می دهد و لهذا اندیشه های متفرق، مکتب نیست؛ زیرا یک واحد و یک دستگاه به وجود نمی آورد. مجموع اندیشه های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد، یک مکتب می باشد که بر پایه اندیشه های نظری قرار دارد و آن اندیشه های نظری، روح آن مکتب به شمار می رود.»(43)

بنابراین، مکتب معنای عامتری از ایدئولوژی دارد ولی استاد در مواردی مکتب و ایدئولوژی را مترادف دانسته و آن را به معنای تئوری و طرح کلی، جامع، هماهنگ و منسجم با هدف اصلی که عبارت است از کمال انسان و تأمین سعادت همگانی گرفته است که در آن، خطوط اصلی، روشها، بایدها و نبایدها، خوب و بدها، هدفها و وسیله، نیازها و دردها و درمانها، مسؤولیتها و تکلیفها مشخص شده است.(44)

 

29 انواع ایدئولوژی

استاد مطهری، به تبعیت از کتاب بعثت و ایدئولوژی مرحوم بازرگان، ایدئولوژی را به دو نوع تقسیم می کند: بعضی از ایدئولوژیها یا طرحها مربوط به شرایط خاص زندگی اند نظیر طرحی که به درمان مشکل ترافیک تهران می پردازد که با شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا می کند ولی نوع دیگری از ایدئولوژیها یا طرحها وجود دارد که به مشکلات کلی تری از زندگی بشر مربوط است نظیر این که آیا زندگی بشر باید بر اساس تساوی افراد باشد یا تبعیض؟ آیا باید حقوق افراد بشر بر اساس نژادها یا

 (صفحه 40)

زبانها یا منطقه ها متفاوت باشد یا نه؟... پاسخ به این پرسشها، به زمان و مکان ویژه ای اختصاص ندارد؛ زیرا خطوط اصلی زندگی بشر ثابت است.(45)

استاد در یک رده بندی دیگر، ایدئولوژیها را به دو گونه انسانی و گروهی تقسیم می کند. ایدئولوژیهای انسانی یعنی ایدئولوژی هایی که مخاطب آنها نوع انسان است نه قوم یا نژاد یا طبقه خاص و داعیه نجات نوع انسان را دارد نه نجات و رهایی گروه یا طبقه معین و طرحی را که ارائه می دهد شامل همه انسانها می شود و ایدئولوژیهای گروهی، بر عکس مخاطبش گروه یا طبقه یا قشر خاص است و داعیه رهایی و نجات یا سیادت و برتری همان گروه را دارد و طرحی که ارائه می دهد، ویژه همان گروه است و تنها از میان همان گروه هم پشتیبان و حامی جذب می کند.(46)

 

39 ایدئولوژی و جهان بینی

شهید مطهری جهان بینی را روح ایدئولوژی(47) و ایدئولوژی را نتیجه منطقی و ضروری جهان بینی معرفی می کند(48) و اختلاف در حوزه جهان بینی را منشأ تمایز ایدئولوژیها می داند(49) و البته نوع نگرشها و شناختهای معرفت شناسان نیز زیربنای اختلاف جهان بینی ها قلمداد می کند.(50) استاد در این باره می فرماید:

«مجموع اندیشه های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد، یک مکتب می باشد که بر پایه اندیشه های نظری قرار دارد و آن اندیشه های نظری، روح آن مکتب به شمار می رود... هر ایدئولوژی بر اساس یک جهان بینی است و خود جهان بینی نظری درباره جهان است آنچه که هست ولی ایدئولوژی، نظر درباره انسان است آنچنان که باید باشد و باید شود. ایدئولوژی هم پایه فلسفی می خواهد و هم پایه ایمانی. تنها اندیشه ای می تواند روح یک مکتب را تشکیل دهد که از طرفی پایه جهان بینی آن مکتب باشد؛ یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره هستی باشد و از طرفی دیگر آرمان ساز باشد.»(51)

استاد در کتاب انسان و ایمان، ایدئولوژی را به مباحث انسان شناسی ربط می دهد و می فرماید:

«هر یک از این دو نوع ایدئولوژی عام و انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی، نوعی شناخت از انسان دارد که از آن به فطرت، تعبیر می شود.»(52)

 (صفحه 41)

همچنین در باب استناد ایدئولوژی به مباحث معرفت شناسی می نویسد:

«قبل از آن که برویم سراغ ایدئولوژی و بگوییم این ایدئولوژی صحیح است یا آن ایدئولوژی، باید برویم سراغ شناخت ببینیم کدام شناخت صحیح است و کدام غلط... دنیا، دنیای مکتب و ایدئولوژی است مکتب و ایدئولوژی بر پایه جهان بینی و جهان بینی بر پایه شناخت است.»(53)

ایشان در باب رابطه معرفت شناسی، جهان بینی و ایدئولوژی چنین می نگارد:

«ایدئولوژی از نوع حکمت عملی است و جهان بینی از نوع حکمت نظری. هر نوع خاص از حکمت عملی مبتنی بر نوع خاصی از حکمت نظری است»(54) «ایدئولوژی هر مکتب، مبتنی است بر جهان بینی آن و جهان بینی آن مبتنی است بر نظریه اش درباره معرفت و شناخت. مترقی بودن هر ایدئولوژی بستگی دارد به مترقی بودن جهان بینی اش و مترقی بودن جهان بینی اش بستگی دارد به مترقی بودن شناخت شناسی اش»(55) «اگر یک مکتب، یک سلسله دستورها و فرمانها عرضه می دارد، ناچار متکی بر نوعی فلسفه و جهان بینی درباره هستی و جهان و جامعه و انسان است که چون هستی چنین است و جامعه یا انسان چنان است، پس باید این چنین و آنچنان بود.»(56)

 

49 ضرورت ایدئولوژی دینی

استاد، ایدئولوژی را پاره ای از دین می داند و جزء دیگر آن را جهان بینی معرفی می کند؛ اگر چه در مواردی ایدئولوژی را نیز مترادف با مفهوم دین به کار می برد.(57) از دید استاد مطهری، دین برای راهنمایی و کمک به انسانها و ایدئولوژی، وسیله ای برای بیان چگونه زیستن و چگونه بودن برای خوشبختی دنیوی و اخروی، فایده بخش است.(58) شهید مطهری در باب ضرورت ایدئولوژی دینی معتقد است از عهده یک شخص خارج است که به صورت مستقل به جایی برسد که هم مؤسس مملکت باشد و هم از عقیده فلسفی مستقلی درباره هستی و همچنین عقاید سیاسی، رهبری جامعه و عقاید اقتصادی درباره نحوه توزیع ثروت و هم عقاید اجتماعی و عقاید تربیتی و اخلاقی درباره چگونگی تربیت فرزند و همچنین درباره اخلاق اجتماعی برخوردار باشد. تنها مکتب وحی است که قادر به تحقق چنین ادعایی است.(59) دلیل دیگر استاد بر ایدئولوژی دینی، بر اساس «مدنی بالطبع» بودن انسان بنا شده است؛ به این بیان که انسان موجودی اجتماعی است و به این جهت سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و روش و انتخاب وسیله او با سعادت، آرمان، ملاک خیر و شر، راه و

(صفحه 42)

روش و انتخاب وسیله دیگران آمیخته است و نمی تواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند و سعادت خود را باید در شاه راهی جستجو کند که جامعه را به سعادت و کمال برساند و اگر مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه بعد از نشئه دنیا را در نظر بگیریم، مسأله بسیار مشکلتر می شود. اینجاست که نیاز به یک مکتب و ایدئولوژی ضرورت خود را می نمایاند؛ یعنی نیاز به یک تئوری کلی، طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلی، کمال انسان و تأمین سعادت همگانی باشد و در آن؛ خطوط اصلی، روشها، بایدها، نبایدها، هدفها، وسیله ها، نیازها، دردها، درمانها، مسؤولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد. انسانها از آغاز پیدایش به ایدئولوژی نیازمند بوده است و هر چه زمان و انسان رشد کرده و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است.

بنابراین، مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی است. حال چنین مکتبی را چه کسی قادر است طرح و پی ریزی کند؟ بدون شک عقل یک فرد قادر نیست اما آیا عقل جمع قادر است؟ آیا انسان با استفاده از مجموع تجارب و معلومات گذشته و حال خود می تواند چنین طرحی بریزد. اگر انسان را بالاترین مجهول برای خودش بدانیم به طریق اولی جامعه انسانی و سعادت اجتماعی مجهولتر است. بنابراین، دستگاه عظیم خلقت، این نیازهای بزرگ را مهمل نگذاشته و از افقی ما فوق افق عقل انسان یعنی افق وحی، خطوط اصلی این شاه راه را مشخص کرده است و کار عقل و علم حرکت در درون این خطوط اصلی است. نکته قابل توجه این است که استاد مطهری ایدئولوژی را در خطوط اصلی خلاصه می کند؛ به گونه ای که عقل و علم را در رفع نیازهای انسان راهنمایی نماید.(60)

استاد مطهری، علاوه بر ضرورت ایدئولوژی دین، از کارکرد دین در ایدئولوژیها نیز سخن می گوید. ایشان در رد مارکسیست ها که ریشه دردهای بشر را ایدئولوژی حاکم و فرمانروا بر انسان و بهره کشی انسان از انسان و به طور کلی ایدئولوژی طبقاتی و مالکیت فردی می داند و درمان دردها را جامعه بی تضاد و بی طبقه معرفی می کند، می فرماید:

«ریشه مشکلات دردها، طبیعت ظالم انسانها؛ یعنی حس منفعت جویی و منفعت طلبی آنهاست. ایدئولوژی یک ابزار در دست انسان است نه انسان یک ابزار در دست فکر و ایدئولوژی؛ بدین سبب اگر ایدئولوژی عوض شود ولی انسان ها تغییر پیدا نکنند باز عده ای به نام همین ایدئولوژی انسانی و ضد طبقاتی، بزرگترین استثمارها و بهره کشی ها و بزرگترین اختناقها را علیه انسانها به وجود می آورند و تنها دین است که می تواند حس منفعت جویی و سودجویی انسان را تعدیل کند.»(61)

 (صفحه 43)

 

59 ویژگی ها و مشخصات ایدئولوژی اسلامی

159 وابستگی به ایمان

استاد مطهری در پاسخ به این پرسش که آیا عقیده و ایدئولوژی انسان به آرمان رسیده، از روابط اجتماعی بر نمی خیزد و معلول مستقیم آن نیست، می فرماید:

«انسان وابسته به عقیده و وابسته به ایدئولوژی قهرا از قید جبرهای محیط آزاد است. انسان وابسته به ایمان، وارسته از محیط است. جبر محیط اجتماعی و جبر محیط درونی یعنی حیوانیت و یا به تعبیر مذهب، هوای نفس بر او مسلط نیست.»(62)

 

259 یگانگی ایدئولوژی

استاد شهید، بر اساس فطرت انسانی از جهان بینی، ایدئولوژی و فرهنگ یگانه طرفداری می کند و آن را از نظر گروهی، عام می داند. قرآن نقش ایدئولوژی و اندیشه را به طبقه خاصی مانند طبقه محروم، محدود نمی کند.(63) همچنین ایدئولوژی اسلامی، از نظر زمانی و مکانی مطلق است نه نسبی؛ زیرا خاستگاهش فطرت نوعی انسان و هدفش سعادت او می باشد و قوانین پیشرفته اش همواره ثابت است، برخلاف ایدئولوژی علمی که مبتنی بر یک جهان بینی ناپایدار است و همواره در حال تغییر و تحول می باشد ولی ایدئولوژی اسلامی بر جهان بینی فلسفی و دینی مبتنی است که آن هم بر اصول اولیه و بدیهیات اولیه و نیز وحی و نبوت استوار است. رهبران و ایدئولوگها تنها نقش اجتهادی در محتوا از خود نشان می دهند و تکاملهای ایدئولوژی در ناحیه اجتهادها صورت می پذیرد نه در متن ایدئولوژی.(64) ایشان تأکید می کند که هر ایدئولوژی، در گذشت زمان محکوم به فنا و نابودی نیست بلکه ایدئولوژی اسلامی، هم به خطوط ثابت توجه دارد و هم مکانیسم متناسب با متغیرات زمان را پیش بینی می نماید؛ به گونه ای که در هر عصر و مکانی به صورت مستمر و جهانی به نیازهای هدایتی انسان پاسخ می دهد. ایشان به این پرسش که آیا چنین ایدئولوژی ثابت و تغییرناپذیری، شدنی است یا خیر؟ پاسخ می دهد ایدئولوژی ای که از طرف خداوند تنظیم شود می تواند بر خطوط اصلی و فطری و سنتهای نامتغیر انسانها استوار باشد؛ به گونه ای که نیاز به هیچ گونه تجدید نظر و اصلاح از طرف رهبران و عالمان دینی نداشته باشد.(65) استاد در کتاب اسلام و مقتضیات زمانقلمروی قوانین اسلام را در روابط چهارگانه انسان با خدا، انسان با خودش، انسان با طبیعت و انسان با افراد

 (صفحه 44)

جامعه، قبول دارد و در روابط انسان با خدا هیچ گونه تغییری را نمی پذیرد و همچنین قوانین مربوط به روابط انسان با طبیعت نیز تغییر چندانی قائل نیست؛ اما در باب قوانینی که مربوط به انسان است، تغییر در روح و محتوای قوانین را قبول می کند و تنها تغییر در شکل را که به تبعیت از تحولات و شرایط اجتماعی است، پذیرا می باشد.(66) همچنین سخن ماتریالیست های تاریخی مبنی بر این که آگاهی های هر دوره و زمانی جبرا وابسته به همان عصر و زمان است و با گذشت آن عصر، کهنه و منسوخ می شود، ناتمام می داند؛ زیرا تاریخ، خلاف آن را ثابت کرده است؛ چه بسیار اندیشه هایی که با تحولات زمان باقی مانده و در تاریخ بشر درخشیده اند.(67)

 

359 اصول فکری ایدئولوژی اسلامی

ایمان به خدا، ملائکه، انبیا و اولیا و ایمان به معاد، نه تنها اصول فکری و زیربنایی اعتقادی ایدئولوژی اسلام است بلکه اصالت و ارزش ذاتی نیز دارد؛ زیرا اهداف ایدئولوژی نیز شمرده می شود.(68)

 

459 ایمان پذیری ایدئولوژی اسلامی

ایدئولوژی، از سنخ امور پذیرفتنی و جذب شدنی است نه از مقوله های جبری. به همین دلیل، ایدئولوژی کارامد باید از طرفی بر نوعی جهان بینی تکیه داشته باشد که بتواند عقل را قانع و اندیشه را تغذیه نماید و از طرف دیگر بتواند به طور منطقی از جهان بینی خودش، هدفهایی را استنتاج کند که کشش و جذبه داشته باشد، ایدئولوژی اسلامی نیز از دو عنصر عشق و اقناع بهره مند است.(69)

قرآن برای هدایت، ارشاد، تذکر موعظه، برهان و استدلال منطقی ارزش قائل است.(70)

 

559 جامعیت ایدئولوژی اسلام

همه جانبه بودن و گستردگی، از جمله امتیازات اسلام بر ادیان دیگر است. منابع چهارگانه اسلام برای علما کافی است که نظر این دین را درباره هر موضوعی کشف نمایند.(71)

 

659 اجتهادپذیری

کلیات اسلام به گونه ای تنظیم شده است که اجتهادپذیر است. اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر. قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی کار اجتهاد حقیقی را آسان کرده است.(72)

 (صفحه 45)

 

759 سماحت و سهولت

اسلام به تعبیر رسول اکرم شریعت سَمْحه سهله است. این شریعت به حکم این که سهله است تکالیف و شاق و حَرَج آمیز ندارد: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»(73) خدا در دین، تنگنایی قرار نداده است و به حکم این که سمحه (با گذشت) است هر جا که انجام تکلیفی، توأم با مضیقه باشد آن تکلیف لغو می شود.(74)

 

859 زندگی گرایی

اسلام یک دین زندگی گراست نه زندگی گریز. به همین دلیل، با رهبانیت بشدت مبارزه کرده است: «لا رهبانیة فی الاسلام.»(75)و(76)

 

959 اجتماعی بودن

مقررات اسلامی، ماهیت اجتماعی دارد؛ حتی در فردی ترین مقررات از قبیل نماز و روزه چاشنی اجتماعی در آنها زده شده است مقررات فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، جزایی اسلام ناشی از این خصلت است؛ همچنان که مقرراتی از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر از مسؤولیت اجتماعی اسلامی ناشی می شود.(77)

 

1059 حقوق و آزادی فرد

اسلام در عین این که دینی اجتماعی است و به جامعه می اندیشد و فرد را مسؤول جامعه می شمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی گیرد و فرد را غیر اصیل نمی شمارد. فرد، از نظر اسلام؛ چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه قضایی و یا اجتماعی، حقوقی دارد. از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود... از نظر قضایی، حق اقامه دعوی، احقاق حق و حق شهادت و از نظر اجتماعی، حق انتخاب شغل، مسکن و رشته تحصیلی... و از نظر خانوادگی، حق انتخاب همسر را دارد.(78)

 

1159 تقدّم حقّ جامعه بر حقّ فرد

آنجا که میان حقّ جامعه و حق فرد، تعارض و تزاحم افتد، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم می یابد. حاکم شرعی در این موارد تصمیم می گیرد.

 

1259 اصل شورا

در مکتب اسلام، اصل شورا در مسائل اجتماعی اصلی معتبر است. در مواردی که نصی از اسلام وارد نشده است، مسلمین باید روش عملی خود را با شورا و فکر جمعی انتخاب نمایند.

 (صفحه 46)

 

1359 منتفی بودن ضرر

دستورهای اسلامی که مطلق و عام است، تا آن حد لازم الاجراست که مستلزم ضرر و زیانی نباشد. قاعده ضرر یک قاعده کلی است در اسلام که مانند حق «وتو» در برابر هر قانونی است که منتهی به ضرر گردد.

 

1459 اصالت فایده

از نظر اسلام در هر کار، اعم از فردی و اجتماعی، باید در درجه اول، فایده و نتیجه مفید آن در نظر گرفته شود. هر کاری که مفید فایده ای نباشد از نظر اسلام «لغو» تلقی می شود و ممنوع (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).(79)

 

15 59 اصالت خیر در مبادله ها

گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن باید از هر نوع بیهودگی مبرّا باشد. در مقابل هر نقل و انتقالی باید یک خیر مادّی و یا معنوی در کار باشد و گرنه گردش مال به باطل است و ممنوع (وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ).(80) نقل و انتقال ثروت از طریق قمار، مصداق اکل مال به باطل است و حرام.

 

1659 سرمایه، به صرف این که از جریان عملی و فعالیت خارج شد و صورت «ذمّه» و قرض به خود گرفت، عقیم و نازا می شود و هیچ سودی به آن تعلّق نمی گیرد؛ هر چه از این راه گرفته شود «ربا» و حرام مؤکّد است (حرمت ربا).

1759 هر مبادله و گردش ثروتی باید از روی آگاهی کامل طرفین باشد و اطلاعات لازم قبلاً کسب شده باشد و گرنه معاملات جاهلانه و ریسکی، غَرَر و باطل است (نَهَی النَّبیُّ عَن بیعِ الغَرَرِ.)(81)

 

1859 ضدّیت با ضد عقل

اسلام، عقل را محتوم و او را پیامبر باطنی خدا می شمارد؛ اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین، عقل یکی از منابع اجتهاد است. اسلام، عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی «مُحدِث» شدن تلقی می کند؛ لهذا عروض جنون یا مستی نیز همچون بول کردن یا خوابیدن، وضو را باطل می سازد. مبارزه اسلام با هر نوع مستی و حرمت مطلق استعمال امور مست کننده، به علت ضدّیت این موارد با عقل است.

 (صفحه 47)

 

1959 ضدّیت با ضد اراده

همچنان که عقل محترم است و پاره ای از دستورهای اسلامی برای نگهبانی عقل است، اراده که قوّه مجریّه عقل است نیز محترم است؛ از این رو «بازدارنده»ها که در زبان اسلام «لهو» نامیده شده، حرام و ممنوع است.

 

2059 کار

اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است. انسان به حکم این که از جامعه بهره می گیرد و از آنجا که کار بهترین عامل سازنده فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است، باید کار مفید انجام دهد. اسلام، انگل بودن و «کَلِّ» بر جامعه بودن را در هر شکل مورد لعنت قرار داده است (مَلعونٌ مَنْ ألقی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ.)(82)

 

2159 قداست شغل و حرفه

شغل و حرفه، علاوه بر این که یک تکلیف است یک امر مقدّس و محبوب خداست؛ شبیه جهاد است:

«انّ الله یحبُّ المؤمن المحتَرِف.»(83)

یعنی: خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست می دارد.

«الکادُّ علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله.»(84)

یعنی: آن کس که برای اداره عائله خود، خویشتن را به رنج می افکند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.

 

2259 ممنوعیّت استثمار

اسلام استثمار؛ یعنی بهره کشی بلاعوض از کار دیگران را به هر شکل و هر لباس، ناروا و مطرود می شمارد. برای نامشروع بودن یک کار، کافی است که ثابت شود ماهیّت استثماری دارد.

 

2359 اسراف و تبذیر

مردم بر اموال خود تسلّط دارند(85)، ولی این تسلّط به معنی این است که در چهارچوبی که اسلام اجازه داده آزادی تصرّف دارند و نه بیشتر. تضییع مال به هر شکل و به هر صورت؛ به صورت دور ریختن، به صورت بیش از حدّ نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیای لوکس و تجمّل های فاسد کننده که در اسلام، از آنها به «اسراف» و «تبذیر» تعبیر شده حرام و ممنوع است.

 (صفحه 48)

2459 توسعه در زندگی

ایجاد توسعه در زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) تا زمانی که به تضییع حقّی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک یک تکلیف و وظیفه منتهی نشود، مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است.

2559 رشوه

در اسلام، رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدّت محکوم و مستحق آتش معرّفی شده و پولی که از این راه تحصیل می شود حرام و نارواست.

 

2659 احتکار

گردآوری ارزاق عمومی و نگاه داشتن آنها به منظور بالا رفتن قیمتها و گرانتر فروختن، حرام و ممنوع است. حاکم شرعی، برخلاف میل و رضای مالک، آنها را به بازار عرضه کرده و به قیمت عادلانه به فروش می رساند.

 

2759 درآمد؛ بر پایه مصلحت نه مطلوبیّت

اغلب ریشه ارزش و مالیّت را مطلوبیّت و تمایلات مردم می دانند و برای مشروع بودن کاری، قرار داشتن آن کار در جهت خواسته های عموم را کافی می شمارند، ولی اسلام، مطلوبیّت و کشش تمایلات را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمی داند و مطابقت با مصلحت را شرط لازم مالیّت در عرف شرع و مشروعیّت کار می شمارد؛ یعنی اسلام منبع مشروع درآمد را صرف تمایلات مردم نمی شمارد، بلکه علاوه بر زمینه تمایلات و مطلوبیت، موافقت با مصلحت را نیز شرط می داند. به عبارت دیگر، اسلام وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه کافی نمی داند. از این رو، در اسلام پاره ای از کار و کسبها «مکاسب مُحرّمه» خوانده شده است. مکاسب محرّمه بر چند نوع است:

الف) مبادله موجبات اِغراء به جهل و تثبیت نادانیها: چیزهایی که سبب می شود عملاً مردم به جهل و انحراف فکری و عقیده ای تشویق شوند حرام است؛ هر چند تقاضا به قدر کافی وجود داشته باشد؛ از این رو بت فروشی، صلیب فروشی، تدلیس ماشطه (آرایش زنان برای فریب خواستگاران)، مدح کسی که استحقاق مدح ندارد، کهانت و غیبگویی حرام است و تحصیل درآمد از این راه ها ممنوع است.

ب) مبادله موجبات اضلال و اغفال: خرید و فروش کتابها، فیلمها و یا هر عملی که به نحوی ضلالت و گمراهی جامعه را موجب شود، حرام و نامشروع است.

ج) کاری که موجب تقویت دشمن شود: تحصیل درآمد از یکی از راه هایی که موجب تقویت بنیه

(صفحه 49)

دشمن از جنبه نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی و اطلاعاتی و تضعیف جبهه اسلامی شود؛ خواه به صورت فروش اسلحه یا فروش سایر امور مورد نیاز باشد که عملاً اثر مزبور را داشته باشد، حرام و ممنوع است. فروش نسخ نایاب کتب خطّی، از این قبیل است.

د) تحصیل درآمد از طریق امور زیانبار به حال فرد یا جامعه: درآمد از طریق مشروب فروشی، آلات قمار فروشی و همچنین درآمد از طریق فروش نجس العین، جنسهای تقلّبی و مغشوش و نیز کسب درآمد از قمار، قیادت (واسطه شدن در هجو مؤمن، اعانت ظلمه، پذیرفتن پست از دست ستمگر و...

 

2859 قداست دفاع از حقوق

دفاع از حقوق اعمّ از حقوق فردی و حقوق اجتماعی و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدّس است:

«لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»(86)

یعنی: خداوند دوست نمی دارد اعلان به بدگویی (رسواسازی) مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«أفضل الجهاد کلمةُ عدل عند امام جائر.»(87)

یعنی: برترین جهادها سخن عدالت در برابر پیشوایی ستمگر است.

حضرت علی علیه السلام به نقل از رسول اکرم که مکرّر این جمله را ادا می کرده است می فرماید:

«لن یقدس امة حتی یؤخذ للضعیف حقّه من القوی غیر متعتع.»(88)

یعنی: هیچ قوم و ملّتی به مقام قداست (ارزش ستایش داشتن) نمی رسد مگر آن که به مرحله ای برسند که ضعیف، بدون بیم و لکنت زبان، حقّ خود را از قوی بازستاند.

 

2959 اصلاح جویی و مبارزه دائم با فاسد

اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، اصلی است که به تعبیر امام باقر علیه السلام پایه و استوانه سایر فرایض اسلامی است. این اصل، مسلمان را در حال یک انقلاب فکری مداوم و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و ناآرام با فسادها و تباهی ها نگه می دارد:

«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(89)

یعنی: شما به این دلیل، با ارزش ترین جامعه ها هستید که امر به معروف و نهی از منکر می کنید.

 (صفحه 50)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او یسلطن الله علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلایُستجاب لهم.»(90)

یعنی: باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گرنه خداوند بدان شما را مسلّط می گرداند. آنگاه نیکانتان دست به دعا بر می دارند برای شما و مستجاب نمی شود.

 

3059 توحید

اسلام بیش از هر چیزی بر توحید تأکید دارد؛ هیچ گونه خدشه ای را در توحید (چه توحید نظری و چه توحید عملی) نمی پذیرد. اندیشه ها و رفتارهای اسلامی از خدا آغاز می شود و به خدا پایان می یابد. از این رو، هر نوع ثنویّت یا تثلیث یا تکثیری را که به این اصل خدشه وارد آورد (مانند اعتقاد به خدا و شیطان یا خدا و انسان یا خدا و خلق)، بشدّت طرد می کند. هر کاری باید تنها با نام خدا، اندیشه خدا، به سوی خدا، برای تقرّب به خدا آغاز شود و انجام پذیرد و هر چه جز این باشد، از اسلام نیست. در اسلام همه راه ها به توحید منتهی می شود. اخلاق اسلامی، از توحید سرچشمه می گیرد و به توحید پایان می یابد؛ همچنین است تربیت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی اسلام.

در اسلام، هر کاری با نام خدا و استعانت از او آغاز می شود (بسم الله الرحمن الرحیم) و با نام خدا پایان می یابد (الحمد لله رب العالمین) و با نام خدا و اعتماد به او جریان می یابد (توکّلت علی الله؛ و علی الله فلیتوکل المؤمنون).(91)

توحید یک مسلمان واقعی، صرفا یک اندیشه و عقیده خشک نیست. همان طور که ذات احدیّت از مخلوقات خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز می شود و به او پایان می یابد؛ اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحد واقعی احاطه دارد، بر همه اندیشه ها و رفتارهای او سیطره پیدا می کند و به همه آنها جهت می بخشد. این است که یک مسلمان واقعی اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمی دهد.

 

3159 الغای وسائط

با این که اسلام وسائط را در نزول فیض می پذیرد و نظام علت و معلول را (چه در امور مادی و چه در امور معنوی) حقیقی و واقعی می شمارد، در مقام پرستش و عبادت، همه وسائط را ملغی می سازد. چنان که می دانیم در مذاهب تحریف شده، فرد ارزش ارتباط مستقیم با خدا را از دست داده است؛ میان خدا و انسان جدایی فرض شده است؛ تنها کاهن یا روحانی می تواند مستقیما در حال راز

(صفحه 51)

و نیاز باشد و او باید پیام دیگران را به خدا ابلاغ کند. در اسلام، این کار نوعی شرک تلقّی می شود. قرآن کریم با صراحت می گوید: اگر بندگان من درباره من از تو پرسش کنند، بگو! من نزدیکم، دعای دعا کننده را اجابت می کنم...

 

3259 امکان همزیستی با اهل توحید

از نظر اسلام، مسلمانان می توانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگری که ریشه توحیدی دارند از قبیل یهود، نصاری و مجوس (هر چند بالفعل از توحید منحرف باشند) تحت شرایط معیّنی همزیستی داشته باشند، ولی نمی توانند در داخل کشور اسلامی با مشرک همزیستی کنند. مسلمانان می توانند بر اساس مصالح عالیّه اسلامی، با کشورهای مشرک قرارداد صلح و عدم تعرّض منعقد نمایند و یا در موضوع خاصّی پیمان ببندند.

 

3359 مساوات

یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی، اصل مساوات و نفی تبعیض است. از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند؛ مردم از این دو گونه یا چند گونه آفریده نشده اند؛ رنگ، خون، نژاد و قومیّت ملاک برتری و تفوّق نیست؛ سید قریشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام، زاییده برابری و مساوات انسانهاست.

از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معیّنی، به سبب سلسله مصالحی که برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است، به طور موقّت برخی حقوق از افراد سلب می شود و این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد.

 

3459 دو جنسی بودن حقوق و مجازاتها

حقوق و تکالیف و مجازات ها در اسلام، دو جنسی است؛ یعنی همچنان که مرد و زن در انسانیّت مشترکند و مشترکات اصیل نوعی دارند ولی جنسیتشان آنها را به صورت دو جنس با مختصات فرعی خاص درآورده، حقوق و تکالیف و مجازاتها تا آنجا که به مشترکات دو جنس مربوط است، مشترک و متساوی و یک جنس است از قبیل حق تحصیل علم، حق عبادت و پرستش، حق انتخاب همسر، حق مالکیت، حق تصرف در ما یملک و... و آنجا که به جنسیّت و مختصات فرعی آنها مربوط است، وضع برابر و متساوی ولی ناهمسان و نامتشابهی دارد و دو جنسی است.(92)

 

مقالات مرتبط:

اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید مطهری بخش اول

 

پی نوشت ها:

40 مسأله شناخت، صص 1413 و نیز ر.ک.: وحی و نبوت، ص 97.

41 تکامل اجتماعی انسان، صص 115114.

42 استاد مطهری و روشنفکران، صص 4039.

43 تکامل اجتماعی انسان، ص 115.

44 مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 46.

45 ر.ک.: اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص 108106.

46 انسان و ایمان، ص 58.

47 تکامل اجتماعی انسان، ص 115.

48 جهان بینی توحیدی، ص 5؛ مقالات فلسفی، ص 253.

49 مسأله شناخت، ص 14؛ وحی نبوت، ص 98.

50 همان.

51 تکامل اجتماعی انسان، صص 116115.

52 انسان و ایمان، ص 59.

53 مسأله شناخت، ص 16.

54 وحی و نبوت، ص 98.

55 همان، ص 100.

56 همان، ص 97.

57 انسان و ایمان، ص 56.

58 حکمتها و اندرزها، صص 2723.

59 استاد مطهری و روشنفکران، صص 4039.

60 ر.ک.: انسان و ایمان، صص 5754.

61 ر.ک.: تکامل اجتماعی انسان، صص 4543.

62 پیرامون انقلاب اسلامی، ص 137.

63 جامعه و تاریخ، ص 190 و نیز ر.ک.: انسان و ایمان، صص 6261.

64 ر.ک.: انسان و ایمان، صص 6461.

65 ر.ک.: مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 52.

66 اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص 117110.

67 جامعه و تاریخ، صص 4163.

68 انسان کامل، ص 162.

69 انسان و ایمان، ص 57.

70 جامع و تاریخ، ص 189.

71 وحی و نبوت، ص 116.

72 همان.

73 حج  78.

74 وحی و نبوت، ص 116.

75 ابن اثیر، النهایة، ج 2، ص 280.

76 وحی و نبوت، صص 118117.

77 همان.

78 همان.

79 مؤمنون  3.

80 بقره  188.

81 آنچه در متن نهی نبوی آمده است «بیع غَرَری» است، ولی موازین اجتهادی حکم به الغای خصوصیت می کند و مطلق غررها را ممنوع می شمارد.

82 محمد بن حسن حرّ عاملی، پیشین، ج 12، ص 18.

83 همان، ص 13، همچنین: «انّ الله یحب المحترف الامین.»

84 همان، ص 43.

85 «الناس مسلطون علی اموالهم.»

86 نساء  148.

87 محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365، ج 5، ص 60.

88 نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر نخعی.

89 آل عمران  110.

90 محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ص 56 (در آن به جای «یُسلطنّ» «لیستعملنّ» بدون لفظ «اللّه» است.)

91 آیه 56 سوره هود و آیه 122 سوره آل عمران.

92 وحی و نبوت، صص 127118 و نیز ر.ک.: نظام حقوق زن در اسلام.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است