در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: درسهایی از مکتب اسلام » شماره 82 ، مطهری، مرتضی ؛


 

مسائل را یک جانبه دیدن و از دیگر جوانب غفلت کردن گاهی زیانهای جبران نا پذیری بدنبال خود میآورد.

کاوشها و کشفیات روانی در یک قرن اخیر ثابت کرد که سرکوبی غرائز و تمایلات، بالاخص غریزه جنسی،مضرات و ناراحتیهای فراوانی ببار می آورد،معلوم شد اصلی که مورد قبول شاید اکثریت مفکرین قدیم بود که هر اندازه غرائز و تمایلات طبیعی ضعیف تر نگهداشته شوند میدان برای غرائز و نیروهای عالیتر مخصوصا قوه عاقله بازتر و بی مانع تر می شود اساسی ندارد،غرائز سرکوب شده و ارضاء نشده،پنهان از شعور ظاهر،جریاناتی را طی می کنند که چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی فوق العاده برای بشر گران تمام می شود و برای اینکه تمایلات و غرائز طبیعی بهتر تحت حکومت عقل واقع شوند و آثار تخریبی ببار نیاورند باید تا حد امکان از سرکوب شدن و زخم خوردگی و ارضا نشدن آنها جلوگیری کرد.

روانشاسان ریشه بسیاری از عوارض ناراحت کننده عصبی و بیماریهای روانی و اجتماعی را احساس محرومیت خصوصا در زمینه امور جنسی تشخیص دادند،ثابت کردند که محرومیتها مبدأ تشکیل عقده ها،و عقده ها احیانا بصورت صفات خطرناکی مانند میل به ظلم و جنایت،کبر، حسادت،انزوا و گوشه گیری،بد بینی و غیرها تجلی می کند.

اصل بالا در موضوع زیانهای سرکوب کردن غرائز از نوع کشفیات فوق العاده با ارزش روانی است و در ردیف ارزنده ترین موفقیتهای بشر است.

مردم غالبا بواسطهء انس به محسوسات و آشنائی بیشتر با آنها برای کشفیاتی ارزش زیاد قائل می شوند که در زمینه امور فنی و صنعتی و استخدام قوای طبیعت بی جان صورت گرفته باشد، اما کشفیاتی که در زمینه مسائل روحی و روانی صورت می گیرد کمتر مورد توجه عامه مردم می تواند قرار بگیرد،ولی از نظر مردم دانشمند و آگاه اهمیت مطلب محفوظ است.

هرچند کم و بیش در حکمتهائی که از گذشتگان به یادگار مانده و بالاخص در آثار اسلامی

(صفحه 50)

نشانه های زیادی از توجه به این حقیقت دیده می شود، و عملا بسیاری از معلمان و مربیان اخلاق از آن استفاده می کرده اند اما بطور مسلم اثبات علمی این حقیقت و کشف قوانین مربوط به آن از موفقیتهای علمی قرن اخیر است.

اکنون ببینیم این اصل چگونه مورد استفاده قرار گرفت؟ آیا مانند کشفیات پزشکی- مثلا پنی سیلین-مورد استفاده صحیح قرار گرفت، متأسفانه پیچیدگی و چند جانبه بودن مسائل روانی از یک طرف، ارتباط موضوع با خواسته ها و تمایلات بشر که خواه نا خواه در کور کردن بصیرت تأثیر دارد از طرف دیگر، نگذاشت آن استفاده ای که باید بشود صورت گیرد،بلکه خود این اصل بهانه و وسیله ای شد در جهت مخالف یعنی برای اینکه موجبات سرکوب شدن غرائز و پیدایش آثار خطرناک روانی و اجتماعی ناشی از آن خصوصا در زمینهء امور جنسی بیشتر فراهم گردد، بر عقده ها و تیرگیهای روانی افزوده گردد، آمار بیماریهای روانی، جنونها، خود- کشیها، جنایتها، دلهره ها و اضطرابها، یأسها و بدبینی ها، حسادتها و کینه ها بصورت وحشتناکی بالا رود.

چرا؟ برای اینکه سرکوب نکردن غرائز بمعنی آزاد گذاشتن میلها، و آزاد گذاشتن میلها بمعنی رفع تمام قیود و حدود و مقررات تفسیر شد، پس از آنکه قرنها علیه شهوت پرستی بعنوان امری منافی اخلاق و عامل بر همزدن آرامش روحی و مخل بنظم اجتماعی و بعنوان نوعی انحراف و بیماری توصیه شده بود، یک باره ورق برگشت و صفحه عوض شد، جلو- گیری از شهوات و پا بند بودن به عفت و تقوا و تحمل قیود و حدود اخلاقی و اجتماعی عامل بر همزدن آرامش روحی و مخل بنظم اجتماعی و از همه بالاتر امری ضد اخلاق و تهذیب نفس معرفی شد.

فریادها بلند شد: محدودیتها را بردارید تا ریشه مردم آزاری و کینه ها و عداوتها کنده شود، عفت را از میان بر دارید،تا دلها آرام بگیرد و نظم اجتماعی بر قرار گردد آزادی مطلق اعلام کنید تا بیماریهای روانی رخت بر بندد.

***

بدیهی است اینچنین فرضیه بظاهر شیرین و دلپذیری، بعنوان اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی، طرفداران زیادی خصوصا در میان جوانان مجرد پیدا میکند.

ما در کشور خودمان می بینیم چه کسانی از آن طرفداری می کنند، چه از این بهتر که خود را در اختیار دل ودلرا در اختیار هوس قرار دهیم و در عین حال عمل ما اخلاقی و انسانی شمرده شود و

(صفحه 51)

نام ما در لیست مصلحین اخلاقی قرار گیرد،هم فال است و هم تماشا،هم کامجوئی است و هم خدمت به نوع،هم تن پروری است،و هم اصلاح نفس،هم شهوت است و هم اخلاق.

بی شباهت به عشق مجازی که در میان برخی از متصوف مأبان خود ما معمول بود،نیست، چه از این بهتر که آدمی از مصاحبت شاهدی زیبا روی بهره مند گردد و این کار او سلوک الی اللّه شمرده شود!!

نتیجه چه شد؟از اول معلوم بود،آیا بیماریهای روانی معدوم شد؟آرامش روحی جای اضطراب و دلهره را گرفت؟خیر،متأسفانه نتیجه معکوس بخشید،بدبختی بر بدبختیهای پیشین افزود.تا آنجا که بعضی از پیش قدمان آزادی جنسی که تیز هوشتر بودند سخن خود را به صورت تفسیر و تاویل پس گرفتند،گفتند از حدود و مقررات اجتماعی چاره ای نیست غریزه را از راه تمتعات جنسی نمیتوان بطور کامل ارضاء و اشباع کرد،باید ذهن را متوجه مسائل عالی هنری و فکری کرد و غریزه را بطور غیر مستقیم بسوی این امور هدایت نمود فروید یکی از این افراد است.

اخلاقی که امثال راسل از آن تبلیغ میکنند و نام آنرا اخلاق نوین گذاشته اند همان است که ثمره اش آشفتگی بیش از پیش غرائز و تمایلات است و برخلاف مدعای آنها که اخلاق کهن را متهم به آشفته ساختن روح میکنند،سیستم اخلاقی خود آنها سزاوار این اتهام است. امروز پدیده های اجتماعی خاص و بعبارت دیگر مشکلات اجتماعی مخصوصی پیدا شده که افکار علماء اجتماع را بخود مشغول داشته است.

در جامعه امروز جوانان بطور محسوسی از ازدواج شانه خالی میکنند،حاملگی و زائیدن و بچه بزرگ کردن بصورت امر منفوری برای زنان در آمده است،زنان به اداره امر خانه کمتر علاقه نشان میدهند از ازدواجهائی که نمونه وحدت دو روح است جز در میان طبقاتی که به مقررات اخلاق کهن پایبند کمتر دیده میشود،جنگ اعصاب بیش از پیش رو به افزایش است بالاخره! آشفتگی روحی عجیبی محسوس و مشهود است.گروهی میخواهند این عوارض را لازمه قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدینوسیله ببندند در صورتیکه اینها ربط زیادی بزندگی صنعتی و از میان رفتن زندگی کشاورزی ندارد.این عوارض ناشی از یک نوع باصطلاح انقلاب فکری است و افراد خاصی هستند که مسئولیت عمده این بدبختی بشریت را بعهده دارند.

راسل در گفتار خود دچار تناقض گوئیهایی میگردد،گاهی سخت از آزادی جنسی حمایت میکند،که در شماره های پیش برخی عبارات او را نقل کردیم،و گاهی اجبارا لزوم یک سلسله حدود قیود اجتماعی را در این زمینه می پذیرد.ما برای اینکه سخن طولانی نشود

(صفحه 52)

از نقل و انتقاد آنها خود داری میکنیم.

*** حقیقت اینست اشباع طبیعی غریزه و سرکوب نکردن یک مطلب است و آزادی جنسی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگر،اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوی منافی نیست بلکه تنها در سایه عفت و تقوا است که میتوان غریزه را بحد کافی اشباع کرد و جلو هیجانهای بی جا و ناراحتیها و احساس محرومیتها و سرکوب شدن های ناشی از آن هیجانها را گرفت.

بعبارت دیگر«پرورش»دادن استعدادها غیر از«پردادن»به هوسها و آرزوهای پایان- ناپذیر است.

یکی از مختصات و امتیازات انسان از حیوانات اینست که دو نوع میل و تمنا در وجود بشر ممکن است پیدا شود:تمناهای صادق،تمناهای کاذب.

تمناهای صادق همانها است که مقتضای طبیعت اصلی است،در وجود هر انسانی طبیعت میل به صیانت ذات،بقدرت و تسلط،به امور جنسی،به غذا خوردن و امثال اینهاست،هریک از این میلها هدف و حکمتی دارد،بعلاوه همه اینها محدودند.

ولی همه اینها ممکن است زمینه یک تمنای کاذب واقع شوند،اشتهای کاذبی که افراد در مورد خوردنیها پیدا میکنند مشهور و معروف همه است.

در بعضی از میلها و غرائز که غریزه جنسی از آنها است این تمنا غالبا بصورت یک عطش روحی در می آید،یعنی قناعت و پایان پذیری را در آن راه نیست.

غریزه طبیعی را می توان اشباع کرد،اما تمنای کاذب خصوصا اگر شکل عطش روحی بخود بگیرء، اشباع پذیر نیست.

اشتباه کسانی که برای جلوگیری از سرکوبی غرائز و به منظور رشد بیشتر استعدادها رژیم اخلاق آزاد را به اصطلاح پیشنهاد کردند ناشی از اینست که این تفاوت شگرف انسان و حیوان را نادیده گرفتند و به این جهت توجه نکردند که میل به بی نهایت در سرشت انسان نهفته است،انسان چه در زمینه پول و اقتصادیات،چه در زمینهء سیاست و حکومت و تسلط بر دیگران و چه در زمینهء امور جنسی اگر زمینه مساعدی برای پیشروی ببیند در هیچ حدی توقف نمیکند،خیال کردند که حاجت جنسی در وجود بشر فی المثل نظیر حاجت طبیعی هرکسی به ادرار و خالی کردن مثانه است،منع و حبس ادرار از نظر پزشکی مضرات فراوانی دارد،اما خالی کردن آن حدود و شرائطی ندارد،اگر فرضا کسی قدم به قدم در کوچه ها و خیابانها محل مناسب و پاکیزه و مجانی برای ادرار بیاید بیش از مقدار حاجت به آنها توجهی نخواهد کرد.

(صفحه 53)

نهایت جهالت است که غریزهء جنسی،یا غریزه قدرت طلبی یا پول پرستی بشر را از این قبیل بدانیم و توجه خود را تنها به جنبه های محرومیت و اشباع نشدن غریزه معطوف کنیم و عوارض حیرت آور و پایان ناپذیر جهت مخالف را نادیده بگیریم.

اگر انسان در این زمینه ها مانند حیوانات ظرفیت محدود و پایان پذیری می داشت احتیاجی نبود نه به مقررات سیاسی و نه به مقررات اقتصادی و نه به مقررات جنسی،از نظر اخلاقی نیز نه نیازی با خلاق سیاسی و اجتماعی بود،نه به اخلاق اقتصادی و نه به اخلاق جنسی.همان ظرفیت محدود طبیعی همه مشکلات را حل میکرد.

اما همچنانکه از مقررات و اخلاق محدود کننده،در روابط اجتماعی و امور اقتصادی و از«عفت و تقوای سیاسی و اجتماعی»گریزی نیست از مقررات و اخلاق محدود کننده جنسی و از «عفت و تقوای جنسی»نیز گزیری نمی باشد.

پایان مقاله

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است