در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجلات >ماهنامه پاسدار اسلام>شماره 189، مطهری، مرتضی ؛


یکی از خلق های ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخ ناپذیر که زمان، هیچ وقت نمی تواند در آن تاثیر داشته باشد موضوع عبادت و پرستش است . یکی از حاجت های بشر پرستش است . پرستش یعنی چه؟ پرستش آن حالتی را می گویند که در آن، انسان یک توجهی می کند از ناحیه باطنی خودش به آن حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند; در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند . این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد خودش یکی از نیازهای روحی بشر است . انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می کند . مثال ساده ای عرض می کنم: اگر ما کجاوه ای داشته باشیم و حیوان هایی، خورجین هایی که روی این حیوان ها می گذارند باید تعادلشان برقرار باشد . نمی شود یک طرف پرباشد و طرف دیگر خالی . انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد . در دل انسان جای خیلی از چیزها هست . هر احتیاجی که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می کند . اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجت های دیگر خود را برنیاورد، همان حاجت ها او را ناراحت می کند . عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است .

«نهرو» مردی است که از سنین جوانی لامذهب شده است . در اواخر عمر یک تغییر حالی در او پیدا شده بود . خودش می گوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یک خلای را، یک جای خالی را احساس می کنم که هیچ چیز نمی تواند آن را پر بکند مگر یک معنویتی . و این اضطرابی که در جهان پیدا شده است، علتش این است که نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است . این بی تعادلی در جهان از همین است . می گوید الآن در کشور اتحاد جماهیر شوروی این ناراحتی به سختی وجود دارد . تا وقتی که این مردم گرسنه بودند و گرسنگی به ایشان اجازه نمی داد که درباره چیز دیگری فکر بکنند، یکسره در فکر تحصیل معاش و در فکر مبارزه بودند . حال که زندگی عادی پیدا کردند یک ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است . در موقعی که از کار بی کار می شوند تازه اول مصیبت آن هاست که این ساعت فراغت و بی کاری را با چه چیز پر بکنند؟ بعد می گوید: من گمان نمی کنم این ها بتوانند آن ساعات را جز با یک امور معنوی با چیز دیگری پر بکنند . و این همان خلای است که من دارم .

پس معلوم می شود که واقعا انسان یک احتیاجی به عبادت و پرستش دارد . امروز که در دنیا بیماری های روانی زیاد شده است، در اثر این است که مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده اند . ما این را حساب نکرده بودیم ولی بدانید هست، حقیقتا هست . نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب سر خانه است; یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب تصفیه شده برای هر خانه ای لازم است، اگر هوای پاک برای هر کس لازم است، اگر غذای سالم برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است . شما نمی دانید اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقت خودش را اختصاص به راز و نیاز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاک می کند! عنصرهای روحی موذی به وسیله یک نماز از روح انسان بیرون می رود . در یک جلسه که راجع به عبادت صحبت می کردم گفتم نگویید اسلام دین اجتماعی است، اسلام دین اخلاق است . چطور؟ اسلام دین همه این هاست . اسلام بالاترین حرف را درباره تعلیمات اجتماعی گفته است، می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط; (1) تمام پیغمبران را فرستادیم برای اینکه در میان مردم عدالت اجتماعی پیدا بشود» . اسلام برای اخلاق خوب بالاترین حرف ها را زده است، می فرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة» . (2) ولی آیا اسلام که ارزش تعلیمات اجتماعی را این قدر بالا برده، از ارزش عبادت چیزی کاسته است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم یک ذره نکاسته ست بلکه مقام عبادت را در مافوق همه این ها حفظ کرده است .

از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است . اگر عبادت درست باشد آن دوتای دیگر درست می شود و اگر عبادت نباشد آن دوتا واقعیت پیدا نمی کند . باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد . ما برای آدم نمازنخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم . امیرالمؤمنین فرمود بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست . پیغمبر اکرم فرمود نماز مثل چشمه آب گرمی است که در خانه انسان باشد و انسان روزی پنج بار در آن آب گرم شست و شو بکند .

«تعاهدوا امرالصلوة و حافظوا علی ها; (3) (کلام امر است) یعنی رسیدگی به کار نماز بکنید، محافظت بر نماز بکنید» . خداوند به پیغمبر می فرماید: «وامر اهلک بالصلوة واصطبر علی ها; (4) به خاندانت دستور بده که نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر کن یعنی نماز زیاد بخوان و آن را تحمل کن» . «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک; (5) خدا می داند که تو و افرادی که با تو هستند شب ها به پا می خیزید، عبادت می کنید، خدا را پرستش می کنید»

«و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا; (6) ای پیغمبر! قسمتی از شب را تهجد بکن - بر او واجب بود - شاید که خدا به این حال تو را به مقام محمود برساند »

امکان ندارد انسانی انسان کامل بشود بدون عبادت و پرستش . پیغمبر، پیغمبر است و همان عبادت ها و همان پرستش ها و همان استغفارها . امام صادق (ع) می فرماید: پیغمبر در هیچ مجلسی نمی نشست مگر این که 25 بار استغفار می کرد، می گفت: «استغفر الله ربی و اتوب الیه» . علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین است با این که وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نیمه شبی . همان عبادت ها به علی آن نیروهای دیگر نظیر روشن ضمیری را داده بود . نباید ارزش عبادت را فراموش کرد .

«عدی بن حاتم» نزد معاویه آمد در حالی که سال ها از شهادت مولا گذشته بود . معاویه می دانست که «عدی» یکی از یاران قدیمی مولا است . خواست کاری بکند که این دوست قدیمی بلکه یک کلمه علیه حضرت سخن بگوید . گفت: عدی! «این الطرفات» ؟ پسرانت چه شدند؟ (عدی سه پسر داشت که در سنین جوانی در رکاب حضرت در جنگ صفین کشته شده بودند . می خواست عدی را ناراحت بکند بلکه او از مولا اظهار نارضایتی بکند). عدی گفت در رکاب مولایشان علی با تو که در زیر پرچم کفر بودی جنگیدند و کشته شدند . گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد . گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران تو را به کشتن داد . عدی گفت معاویه! من درباره علی انصاف ندادم، نمی بایست علی امروز در زیر خروارها خاک باشد و من زنده باشم . ای کاش من مرده بودم و علی زنده می ماند . معاویه دید تیرش کارگر نیست . سبک این مرد این بود که وقتی می دید کارش با خشونت پیش نمی رود، لین می شد . گفت عدی! الآن دیگر کار از این حرف ها گذشته است . دلم می خواهد چون تو زیاد با علی بودی یک قدری کارهایش را به رایم توصیف بکنی که چه می کرد . گفت: معاویه! مرا معذور بدار . گفت: نه حتما باید بگویی . عدی گفت: حالا که می خواهی بگویم، آن چه را که می دانم می گویم . نه این که مطابق میل تو سخن بگویم بلکه حقیقت را می گویم . گفت بگو .

این مرد شروع کرد به صحبت کردن درباره علی . گفت یکی از خصوصیات او این بود: «یتفجر العلم من جوانبه والحکمة من نواحیه» ; مردی بود که علم و حکمت از اطرافش می جوشید . معاویه! علی آدمی بود که در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمکاران، نیرومند . با این که در میان ما می نشست و هیچ تکبری نداشت و بدون امتیاز می نشست اما خدا یک هیبتی از او در دل مردم قرار داده بود که بدون اجازه نمی توانستیم حرف بزنیم و . . . بعد گفت: معاویه! من می خواهم منظره ای را که به چشم خودم دیدم به رایت بگویم . در یکی از شب ها علی را در محراب عبادت دیدم . دیدم مستغرق خدای خودش است و محاسنش را به دست مبارک گرفته می گوید: آه آه از این دنیا و آتش های آن . می گفت «یا دنیا! غری غیری »

آن چنان عدی علی را وصف کرد که دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفت به طوری که با آستینش اشک های صورتش را پاک می کرد . آن وقت گفت: دنیا عقیم است که مانند علی بزاید .

و مناقب شهد العدو بفضلها

والفضل ماشهدت به الاعداء

علی مردی است که دشمنانش درباره فضل و فضیلت او گواهی می دادند .

پی نوشت ها:

1- حدید، آیه 25 .

2 - جمعه، آیه 2 .

3- نهج البلاغه، خطبه 197 .

4 - طه، آیه 132 .

5 - مزمل، آیه 20 .

6 - اسراء، آیه 79 .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است