در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه اندیشه صاد ش 6و7، رستمی، محمد ؛


چکیده: 

هر موجود زنده ای که می خواهد راه رشد و تکامل را طی کند یکی از احتیاجاتش آزادی است،انسان های آزاد انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند.

اساسا از نظر استاد آزادی ابراز عقیده و بیان متکی به این است که فکر خودمان را یعنی آنچه واقعاً به آن معتقد هستیم بگوییم.در تفکر لیبرالیسم زندگی هر فرد به خود او تعلق دارد و این زندگی به خدا یا دولت تعلق ندارد و فرد می تواند هر عقیده ای که خواست بپذیرد.در حالیکه در نظر استاد بر عکس لیبرالیسم آزادی هدف نیست یا عالی ترین هدف سیاسی نیست که بشنود در هر شرایطی آن را محترم شمرد.از نظر استاد اگر به مردم در مسائلی که باید در آن ها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه کنند به هر طریقی آزادی فکری ندهیم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نکرده و پیش نمی رود.استاد شهید مطهری در طول زندگی پر خیر و برکت خود همواره تلاش کردند تا بشر مناسبی برای نظرات و عقاید مخالف ایجاد شود.اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مخالف مواجه شده است. «الرحمن،علم القرآن خلق الانسان علمه البیان

 

آزادی و اقسام آن

هر موجود زنده ای که می خواهد راه رشد و تکامل را طی کند،یکی از احتیاجاتش آزادی استو در این میان انسان و رشد و پرورش او نیازمند برخورداری از آزادی و مواهب آن است. انسان های آزاد انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند.انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند

 

آزادی اجتماعی

انسان،گذشته از آزادی هایی که گیاهان و حیوانات به آن نیازمندند،یک سلسله نیازمندی های دیگری هم دارد که ما آن را به دو نوع تقسیم می کنیم،یک نوع آزادی اجتماعی است.یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد،دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند،او را محبوس نکنند،به حالت یک زندانی درنیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود،دیگران او را استثمار نکنند،استبعاد نکنند،در نص قرآن مجید،یکی از هدف هایی که انبیاء داشته اند این بوده که به بشر آزادی اجتماعی بدهند.در یکی از این آیات آمده است: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا نتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله یک،جمله این آیه این است «الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا در مقام پرستش،جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم.جمله دوم «و لا نتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله، اینکه هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خویش ندانیم و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خود نداند،ناظر به آزادی اجتماعی انسان از جانب دیگر افراد اجتماع است.

آزادی معنوی

نوع دیگر آزادی،آزادی معنوی است که بیشتر از هرچیز دیگر ارزش دارد.آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست و درد امروز جامعه بشری این است که می خواهد آزادی اجتماعی را تامین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود.«این آزادی همان است که در زبان دین،«تزکیه نفس و«تقواگفته می شود.استاد در ارتباط با این مساله به ذکر جمله باارزشی از امام علی(عمی پردازد که«ان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه نجاه من کل هلکه بشر باید در ناحیه وجود خودش،در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد.

تفکر

یکی از مقدس ترین استعدادهای بشر که بسیار نیازمند آزادی است تفکر است. بهترین قسمت از انسان که لازم است پرورش پیدا کند،تفکر است و قهرا چون این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سد و مانع در جلوی تفکر است،بنابراین انسان نیازمند به آزادی در تفکر است،تفکر لازمه بشریت است و اسلام نه تنها آزادی تفکر داده بلکه تفکر را یکی از واجبات دانسته که از عبادات محسوب می شود.

اصل فطرت

اصل فطرت اصلی است که در معارف اسلامی،اصل مادر شمرده می شود.«حقیقت این است که آزادی انسانی،جز با نظریه فطرت،یعنی اینکه انسان در مسیر حرکت جوهری عمومی جهان با بعد دیگری به جهان می آید و پایه اولی شخصیت او را همان بعد می سازد و سپس تحت تاثیر عوامل محیط تکمیل می شود و پرورش می یابد،قابل تصور نیست این بعد وجودی است که به انسان شخصیت انسانی می دهد تا آنجا که سوار و حاکم بر تاریخ می شود و مسیر تاریخ را تعیین می کند استاد بر این نکته تاکید می ورزد که انسان در وجود خویش از

صفحه 2

خطا و اشتباه مصون نیست،اما سرانجام به حکم فطرت می تواند راه خویش را بازیابد.«حکم فطرت در نهایت امر تخلف ناپذیر است و انسان پس از یک سلسله چپ و راست رفتن ها و تجربه ها،راه خویش را می یابد و آن را رها نمی کنداما ضرورت بحث این اصل در اینجا به خاطر این است که چون بنا بر اصل فطرت روانشناسی انسان بر جامعه شناسی انسان تقدم دارد و جامعه شناسی انسان از روان شناسی او مایه می گیرد و از طرفی«روح جمعی جامعه وسیله ای است که فطرت نوعی انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده استلذا می توان از این رهگذر به اهمیت وابستگی آزادی معنوی و تقدم آن بر آزادی اجتماعی اشاره کرد که فطرت انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب می کند.

محورهای آزادی اندیشه و بیان از منظر شهید مطهری

تفاوت آزادی فکر و آزادی عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشر ؛ در این باب فرق است میان فکر و تفکر و میان عقیده.تفکر قوه ای است در انسان ناشی از عقل داشتن.انسان چون یک موجود عاقلی است،موجود متفکری است،قدرت دارد در مسائل فکر کند،به واسطه تفکری که در مسایل می کند حقایق را تا حدودی که به رایش مقدور است،کشف می کند.اما عقیده چطور؟«ممکن است مبانی اعتقاد انسان،مبانی دل بستن انسان،مبانی انعقاد روح انسان همان تفکر باشد.در این صورت عقیده اش برمبنای تفکر است.ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می کند و این اعتقاد بیشتر کار دل است،کار احساسات است نه کار عقل.استاد در ادامه این سوال را مطرح می کند که«آیا بشر از نظر دلبستگی ها باید آزاد باشد؟این دلبستگی هاست که در انسان تعصب و جمود و خمود و سکون به وجود می آورد و اساسا اغلب عقیده است و پای فکر را می بندد.و نقدی که استاد به ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوقی بشر وارد می کنند از همین رویکرد است.در این ماده آمده است:«هرکسی که حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد،در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.

آزادی دین و آزادی عقیده

علت اینکه در دنیای اروپا،آزادی دین و آزادی عقیده را اینطور فرض کرده اند که عقیده بشر باید به طور کلی آزاد باشد،بخشی از آن را می توان عکس العمل جریان تفتیش عقاید کلیسا دانست.کلیسا که یک مرکز قدرتمند محسوب می شد می آمد تجسس می کرد ببیند آیا کسی در مسائلی که کلیسا درباره آن اظهار نظر کرده است،فکری خلاف دارد یا نه؟ولو فکر او فکر علمی و فلسفی و منطقی بود،تا می دیدند چنین فکری پیدا شد،فورا آن را به عنوان یک جرم بزرگ تلقی می کردند و به محکمه اش می کشاندند و شدیدترین مجازات ها از نوع سوختن زنده زنده را در مورد او اعمال می کردند.استاد در جایی دیگر گرایش به مادیگری را از نتایج سیاست های مستبدانه کلیسا بر می شمرد.«کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیر انسانی اش با توده مردم،خصوصا طبقه دانشمندان و آزادفکران،از علل عمده گرایش جهان مسیحی- و به طور غیر مستقیم جهان غیر مسیحی- به مادیگری است.

اما ایشان معتقد هستند که نظر اسلام منافاتی با مساله آزادی ندارد و به معنای اختناق و خفقان اجتماعی نیست،زیرا می فرمایند:«از نظر اسلام،مفاهیم دینی همیشه مساوی آزادی بوده است،درست برعکس آنچه در غرب جریان داشته،یعنی اینکه مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است.

لیبرالیسم و آزادی عقیده

در تفکر لیبرالی هیچ کس بهتر از خود فرد نمی داند که چه چیز به نفع اوست و چه چیز به ضررش.از قرن 17 به بعد با تعابیری از اندیشه محوری،فردگرایی ملکی (fles noissessop روبرو می شویم.

صفحه 3

زندگی فرد به خود او تعلق دارد.این زندگی به خدا یا دولت تعلق ندارد و می تواند با آن هرطور که مایل است رفتار کند و هر عقیده ای را که خواست می پذیرد.اما اظهارات شهید مطهری در زمینه آزادی عقیده،درست نقطه مقابل اندیشه لیبرالیستی است.آنجا که می فرمایند:«در راه واقعی برای سعادت بشر نباید گفت عقیده یک انسان ولو آن عقیده برمبنای تفکر نباشد،آزاد است. «21 در نظر استاد بر عکس لیبرالیسم، آزادی هدف نیست و یا عالی ترین هدف سیاسی نیست که بشود در هر شرایطی آن را محترم شمرد،همانطور که در بحث فطرت اشاره کردیم،آزادی برای این است که بتوان به تکامل رسید و در راه تعالی قدم برداشت.وگرنه در جایی که نتواند این هدف را تأمین کند،احترامی ندارد.برای سعادت فرد باید در عقیده او تغییر و تحول به وجود آورد تا او در این راه گام بردارد،نه اینکه او را آزاد گذاشت که به شقاوت خود ادامه دهد و راه نجات را نیابد.پس آزادی عقیده در اینجا مورد ندارد.

 

قدرت و قوت اندیشه اسلامی و بارور شدن آن در مواجهه با شبهات و اندیشه های دیگر قدرت و قوت اندیشه اسلامی وابسته به نیروی ایمان و اعتماد آن است و بنابر شواهد تاریخی،هیچ گونه مانعی در سر راه آزادی اندیشه و تفکر اصیل وجود ندارد.«هر مکتبی که ایمان و اعتقادی به خود ندارد،جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد.این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی می بینیم در این کشورها،به دلیل وحشتی که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیوها طوری ساخته می شوند که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی،آنچنان که زمامداران می خواهند،بار بیایند.من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها،خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. «22»

استاد در ضمن آثار خویش به اثرات مثبت و پرباری اشاره می کنند که نتیجه تعاملات عقیدتی در جامعه اسلامی است و به حسیات و زندگانی جامعه اسلامی منجر می شود.«من در نوشته های خود نوشته ام:من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی می کنند و مقاله می نویسند، متأثر که نمی شوم هیچ،از یک نظر خوشحال می شوم.چون می دانم پیدایش این ها سبب می شد که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود.وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند،وقتی خطرناک است که حامیان دین آن قدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند؛یعنی عکس العمل نشان ندهند.اما همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلامی وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس العمل نشان بدهند،مطمئن باشید که در نهایت امر،به نفع اسلام است. «23 »

مرز آزادی عقیده کجاست؟

استاد شهید در این رابطه به تبیین سلسله مسایلی می پردازد که می شود آزادی عقیده را به اجبار متوقف ساخت و آن زمان است که تحت پوشش های اغفال گرایانه و توطئه خیز نیت های شوم که ضد آزادی فرد است،دنبال می شود.ایشان معتقدند:«احزاب و افراد در حدی که عقیده خودشان را صریحا می گویند،و با منطق خود به جنگ منطق ما می آیند،آن ها را می پذیریم.اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام،افکار و عقاید خودشان را بگویند،ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمی گوید،حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید. «24 »

اساسا از نظر استاد،آزادی ابراز عقیده و بیان آن.متکی به این است که فکر خودمان را،یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستیم، بگوییم.استاد بر این باور است که«از نظر اسلام،تفکر آزاد است،شما هرطور که می خواهید بیندیشید،بیندیشید،هرطور که می خواهید عقیده خودتان را ابراز کنید- به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد- ابراز کنید.هرطور که می خواهید بنویسید،بنویسید،هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد. «35» اکنون به این مسأله می رسیم که در چه مواردی بشر را باید آزاد گذاشت؟ در چه مواردی اجبار و تحمیل آن جایز نیست؟

استاد با اشاره به آیه «لا إکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ «26 »می فرماید:دین و ایمان اجباری نیست و این آیه می تواند خطاب به پیامبر،ناظر به این مطلب باشد که:تو از مردم ایمان می خواهی،مگر با اجبار هم می شود کسی را مؤمن کرد؟

در قرآن مجید خطاب به پیامبر آمده است: «فذکّر إنما أنت مذکر،لست علیهم بمصیطر «27 ای پیامبر!وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است.تو که مسلط بر این مردم نیستی که بخواهی به زور آن ها را مؤمن و مسلمان کنی.پس بعضی از موضوعات است که خود آن موضوعات زور بردار و اجبار بردار نیست.طبعی در این گونه مسایل باید مردم آزاد باشند.اصلاً بشر را باید در این مسایل که باید در آن ها فکر کنند،آزاد گذاشت تا به حدّ رشد و بلوغ اجتماعی برسند که از جمله این ها رشد فکری است.استاد می فرمایند:

صفحه 4

اگر مردم در مسایلی که باید در آن ها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه بکنند،به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم،این مردم هرگز فکرشان در مسایل دینی رشد نمی کند و پیش نمی رود.دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد(و تحقیق هم یعنی به دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است. «28»

ایشان متذکر می شوند که رشد یک ملت به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند،صدبار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد و الاّ اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمل کرد،آزادی را برای همیشه از او بگیرند،این ملت تا ابد غیر رشید باقی می ماند.

آزادی اندیشه در جهان اسلام

استاد شهید مطهری در طول زندگی پر خیر و برکت خویش، همواره تلاش کرده اند تا بستر مناسبی برای نظرات و عقاید مخالف ایجاد شود و در این راه،با چراغ علم،کج روی ها را نمایان و راه معرفت به اسلام را پرفروغ ساخته اند.ایشان به سابقه طولانی این گونه نظرات مخالف در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن اسلامی اشاره کرده،می فرمایند:«از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف آغاز شد و برخورد عقاید و آراء،سخت اوج گرفت،مادّیین در کمال آزادی،عقاید و اندیشه های خویش را در محافل علمی و در مجالس علنی ابراز می داشتند و دیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت می کردند.احیاناً در مسجدالحرام و یا مسجد النبی حلقه تشکیل می دادند و به گفتگو درباره عقاید خویش می پرداختند،این چنین آزادی برای مادّیین در هیچ محیط مذهبی در جهان سابقه ندارد. «29»

لزوم سعه صدر متولّیان و طرفداران دین در پاسخگویی به شبهات

در طول تاریخ،آزادی عقاید و اندیشه ها از آرمان ها و آرزوهای با ارزشی محسوب می شود و در تاریخ اسلام این چنین بسترهای مناسب را فراوان می بینیم که در نوع خود بی نظیر و بی سابقه بوده است و مایه درخشندگی و استواری آن شده است و به دلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند.

استاد عزیز شهید مطهری می فرمایند:«اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند بزنید و بکشید،امروز دیگر اسلام وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده است که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است. «30»و در پایان به توصیه گران قدر ایشان خطاب به جوانان و طرفداران اسلام می پردازیم: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی،جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است.از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آن ها «31» و به این نتیجه گیری خواهیم رسید که آنچه که حاصل بسط و اهمیت دهی به مقوله آزادی اندیشه و بیان است،همانا پرهیز از انسداد فکری و خفقان اندیشه های اصیل است و راه پاسداری از آن بهره گیری از سلاح علم و تقوی است.

پی نوشتها

 *دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

1- سوره الرحمن/4- 1

2- مطهری،مرتضی،آزادی معنوی،تهران:انتشارات صدرا،1372، ص 16

3- همان

4- همان،ص 17

5- همان،ص 18- سوره آل عمران/64

6- همان،ص 21

7- همان،ص 22- نهج البلاغه فیض الإسلام،خطبه 221

8- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 92

9- مطهری،مرتضی،مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،دفتر انتشارات اسلامی،ص 62

10- همان،ص 363

11- همان،ص 344

12- همان،ص 276

13- همان،ص 342

14- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 93

15- همان،ص 97

16- همان،ص 97

17- همان،ص 92

18- همان،ص 104

19- مطهری،مرتضی،علل گرایش به مادیگری،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 107

20- همان،ص 106

21- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 107

22- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 11

23- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 11

24- مطهری،مرتضی،پیرامون انقلاب اسلامی،تهران:انتشارات صدرا، 1372،ص 17

25- همان،ص 13

26- سوره بقره/256

27- سوره الغاشیه/21 و 22

28- مطهری،مرتضی،پیرامون جمهوری اسلامی،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 123

29- مطهری،مرتضی،علل گرایش به مادیگری،تهران:انتشارات صدرا،1372،ص 13

30- مطهری،مرتضی،پیرامون انقلاب اسلامی،تهران:انتشارات صدرا، 1372،ص 18

31- همان،ص 19


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است