در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: روزنامه - جمهوری اسلامی - تاریخ شمسی نشر 21/09/1387، ؛


خداوند در قرآن چهره مومنان راستین را چنین ترسیم می فرماید: «محمد رسول الله و الذین معه اشدا علی الکفار رحما بینهم»[1]: محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کافران سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

آیا برخورد قهرآمیز با کافران این شبهه را به ذهن نمی آورد که قانون دوستی در میان مسلمانان همگانی نیست. مسلمانان وظیفه دارند برخی را دوست بدارند و با برخی دیگر دشمن باشند

استاد شهید با توجه به آیات قرآن، کافران را به دو دسته بخش می کند. کافرانی که با دین مسلمانان و مسلمانان سرجنگ ندارند و کافرانی که سرجنگ دارند و می خواهند دین و همچنین خود آنان را نابود کنند[2]، قرآن اجازه می دهد که نسبت به دسته نخست محبت و احسان روا داشته شود بلکه بدان سفارش نیز می کند: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین»[3]: خداوند شما را باز نمی دارد از کسانی که با شما نستیزیده و شما را از خانه و دیارتان بیرون نرانده اند به نیکی و عدل رفتار کنید. به درستی که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد.

اما در باره کسانی که به خاطر دین با مسلمانان می جنگیدند و آنان را از خانه هایشان بیرون راندند می فرماید: «انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم آن تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون»[4]: خداوند باز می دارد شما را از اینکه با ستیزگان با شما در دین و بیرون کنندگان شما از دیارتان و آنان که به یکدیگر یاری رساندند تا شما را بیرون برانند؛ دوستی کنید و آنان را ولی خود قرار دهید. هر که آنان را ولی و دوست خود بگیرد پس آنان همان ستمکاران باشند.

اسلام به روشنی دستور می دهد که با چنین کافرانی و با سرکشان و دستبرد زنان و آدم کشان و زورگویان باید برخورد قهرآمیز نیز بشود چرا که محبت و احسان به آنها دشمنی با مسلمانان و تقویت بنیه دشمن است.

دستور مولی (ع) به تامین زندگی پیرمرد کوری از اهل ذمه که گدایی می کرد[5]، دستور امام صادق (ع) به سیراب کردن مرد کافری که در بیابان تنها مانده بود[6] و دستور امامان معصوم (ع) به برخورد نیکو و محبت آمیز به کسانی که پدران و مادرانی کافر دارند[7] همه و همه دلیل بر این است که محبت و احسان به کافران تا آن هنگام که مایه تضعیف جبهه حق نشود؛ نه تنها مانعی ندارد که از نگاه اسلام به آن سفارش نیز شده است.

فلسفه احکام جزایی در اسلام

شاید نتوان هدف و یا هدفهای ویژه ای را برای همه کیفرها در اسلام یادآور شد زیرا در اسلام برای هر گونه از بزهکاری کیفر و هدف ویژه ای در نظر گرفته شده است. اجرای عدالت، دفاع از مصالح جامعه، تادیب و اصلاح بزهکار، پیش گیری از جرم، اصلاح جامعه، تشفی خاطر ستمدیده و ... از هدفهای مجازاتها و تنبیه ها شمرده شده اند. روشن است که پاره ای از اینها در پاره ای دیگر نهفته است و به اصطلاح تداخل دارند. استاد شهید در یک جمع بندی سه انگیزه و هدف برای کیفرهای اسلامی یادآور می شود:

1.   جلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم یا دیگران از راه ترس و وحشتی که کیفر دادن ایجاد می کند. به همین جهت می توان این گونه مجازاتها را «تنبیه» نامید.

2.   تشفّی و تسلّی خاطر ستمدیده و این در مواردی است که گناه از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد. استاد شهید پس از سخنان یاد شده یادآور می شود که حس انتقامجویی و تشفّی خاطر در بشر بسیار قوی است و در دوره های ابتدایی و جامعه های بدوی قوی تر بوده است. اگر انسان بزهکار را از راه قانون کیفر نمی دادند؛ تباهی و فساد بسیاری در جامعه پدید می آمد. این حس هم اکنون نیز در بشر هست نهایت، این که در جامعه های متمدن اندکی ضعیف تر و یا پنهان تر است. انسان ستمدیده دچار عقده روحی می گردد اگر عقده او خالی نگردد ممکن است به گونه ای آگاه و یا ناخودآگاه روزی دست به جنایت بزند اما وقتی که ستمگر را در برابر او کیفر دهند عقده اش باز و روانش از کینه و ناراحتی پاک می گردد.

3.   وجود قانونهای جزایی برای تربیت بزهکاران و برقراری نظم در جامعه ضروری و لازم است و هیچ چیز دیگری نمی تواند جانشین آن گردد. این که شماری می گویند: (به جای کیفر دادن باید انسان بزهکار را تربیت کرد و به جای زندان باید دارالتادیب ایجاد کرد) یک مغالطه است. تربیت و ایجاد دارالتادیب لازم است. تربیت درست از بزهکاریها می کاهد. همچنان که نابسامانیهای اجتماعی یکی از علت ها و انگیزه های بزهکاریها به شمار می آید و در برابر با برقراری نظامهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی درست نیز از بزهکاریها کاسته می شود. ولی هیچ یک از اینها جای یکدیگر را نمی گیرند. نه تربیت و نه نظامهای عادلانه جانشین کیفرها نمی شود. همچنین کیفرها نیز نمی توانند جانشین تربیت درست و نظام اجتماعی سالم گردند[8]

هر اندازه تربیت درست و نظام اجتماعی سالم و عادلانه باشد باز طاغی و سرکش پیدا می شود که تنها راه جلوگیری از آنها مجازاتها و کیفرهاست. از راه تقویت ایمان و تربیت درست و اصلاح جامعه و از بین بردن علتها و انگیزه های وقوع جرم تا حدودی می توان از میزان بزهکاریها کاست و باید از این راهها هم استفاده شود ولی نمی توان انکار کرد که مجازات هم در جای خود لازم است و هیچ یک از امور دیگر اثر آن را ندارد. بشر هنوز موفق نشده است و شاید هم هیچ وقت موفق نشود که از طریق اندرزگویی و ارشاد و سایر وسائل آموزشی و پرورشی بتواند همه مردم را تربیت کند و امیدی هم نیست که تمدن و زندگی مادی کنونی بتواند وضعی را به وجود آورد که هرگز جرمی واقع نشود. تمدن امروز نه تنها جرمها را کم نکرده است بلکه به مراتب آنها را بیشتر و بزرگ تر کرده است. به دلائلی که ذکر شد باید پذیرفت که وضع مجازاتها و کیفرهای قراردادی برای اجتماعات بشری لازم و مفید است.[9]

 

 


[1]- سوره فتح آیه29.

[2]- تعلیم و تربیت در اسلام ص 225.  

[3]- سوره ممتحنه، آیه 8.

-[4] سوره ممتحنه، آیه 9.

[5]- تعلیم و تربیت در اسلام، ص 171.

[6]- همان مدرک، ص 227 228.

[7]- اصول کافی، کلینی، ج 2، ص161 – 162.

[8]- مجموعه آثار، ج 1، ص 225 – 226.

-[9] همان مدرک، ص 226 – 227.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است