در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: e-resaneh.com، جعفری، محمد ؛


 

 

اشاره:

در برخی مطبوعات و نشریات ایده هایی نظیر «پلورالیسم»، «قرائت های مختلف از دین» و «دین افیون اجتماع است» به استاد شهید مرتضی مطهری نسبت داده شده و سعی می شود از زبان آن بزرگوار این افکار در جامعه ترویج شود. نگارنده ی این مقاله بر این است که سستی و بی پایگی این مطالب را با استناد به آثار و نوشته های آن شهید نمایان سازد. لازم به ذکر است که بحث پلورالیسم به شکل امروزی آن در زمان استاد مطرح نبوده ولی شبهاتی در مورد حقانیت تمام ادیان ترویج می شده است که استاد شهید به عنوان یک اسلام شناس آگاه این انحرافات فکری را کشف و خنثی می ساخته اند. آن چه در ذیل می آید نکاتی است که در این ارتباط با پژوهش و تفحص در کتاب های مختلف ایشان به دست آمده است.

الف) تاکید بر وحدت ادیان

روشن است که پلورالیسم و کثرت گرایی دینی پیش فرض خود را تکثر ادیان و تنوع حق قرار می دهد ولی استاد شهید در موارد متعدد تاکید می کند که از نظر قرآن تنها یک دین داریم: «در سراسر قرآن اصرار عجیبی است که دین، از اول تا آخر جهان، یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی مبارکه ی شوری آیه ی 13 چنین آمده است: «خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم». قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند «اسلام» می نهد.([1]) کلمه ی دین را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است. از نظر قرآن، آن چه وجود داشته دین بوده نه ادیان … قرآن کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن اسلام است. البته مقصود این نیست که در همه ی دوره ها، دین خدا با این نام خوانده می شده و با این نام در میان مردم معروف بوده است بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که می گوید: «ان الدین عند الله الاسلام» استاد شهید با توجه به این که دین را یکی معرفی می کنند، در صدد برمی آیند که تفاوت شرایع آسمانی را تبیین کنند. از کلمات ایشان می توان سه دلیل برای این اختلاف و تفاوت یافت:

1- مقتضیات زمان، خصوصیات محیط و تکامل بشر. «اصول مکتب انبیا که دین نامیده می شود یکی بوده است، تفاوت شرایع آسمانی یکی در سلسله مسایل فرعی و شاخه ای بوده که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردمی که دعوت شده اند متفاوت می شده و همه ی شکل های متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت بوده و به سوی یک هدف و مقصود بوده است و دیگر در سطح تعلیمات بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر، در سطح بالاتری تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده القا کرده اند.. و به تعبیر دیگر بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان.»([2])

2- تحریف کتب مقدس: وی با طرح آیه ی 9 سوره ی حجر: (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم اکنون خود نگهابان آن هستیم، می گوید: «در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است … یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ می داده و به همین جهت آن کتاب ها و تعلیمات، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می داده اند … ظهور پیاپی پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و راهنمایی نوین نیست. بیش تر معلول نابودی ها و تحریف و تبدیل های کتب و تعلیمات آسمانی بوده است …»([3])

3- تفاوت در شکل اجرا: «اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلافات مکتب های فلسفی یا سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی که متشمل بر افکار متضاد است نبوده ؛ انبیا تماماً دارای یک مکتب و یک تز بوده اند. تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر، یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر، یا از نوع تفاوت اجرایی یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است … شکل اجرایی یک اصل کلی نیز در شرایط گوناگون متفاوت می شود. بسیاری از اختلافات در روش انبیا از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است و نه در روح قانون.»([4])

ب) رد حقانیت تمام ادیان:

از آن چه گذشت روشن شد که استاد شهید دین را واحد می دانند و تفاوت و اختلاف ادیان را امری عارضی تلقی می کنند ولی ایشان به این حد بسنده نکرده و در کتاب عدل الهی صراحتاً «حقانیت همه ی ادیان» و به عبارتی «کثرت گرایی دینی» را زیر سؤال می برند. اینک عبارات استاد را با هم می خوانیم:

«دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. این اندیشه که در میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیراً رایج شده است که می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه ی نادرستی است. البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد. پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کنند. آنان نیامده اند که در میان بشر فرقه ها و گروه های متناقض به وجود آورند ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان می تواند در هر زمانی، هر دینی را که می خواهد بپذیرد، برعکس معنای این سخن این است که انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد … پس لازمه ی ایمان به همه ی پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره او است و قهراً لازم است در دوره ی ختمیه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم. بسیاری از مردم زمان ما طرف دار این فکر شده اند که برای انسان کافی است که خدا را بپرستد. به یکی از ادیان آسمانی که از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهای آن را به کار بندد، شکل دستورها چندان اهمیتی ندارد، حضرت مسیح هم پیغمبر است، حضرت محمد هم پیغمبر است، اگر طبق آیین مسیح عمل کنیم و هفته ای یک بار به کلیسا برویم صحیح است و اگر هم طبق آیین خاتم الانبیا عمل کنیم و هر روز پنج بار نماز بگذاریم درست است. اینان می گویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکی از برنامه های خدایی عمل کند … ولی ما این ایده را باطل می دانیم، درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست، (لا اکراه فی الدین)([5]) ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست ؛ در هر زمان یک دین حق وجود دارد و بس ؛ در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید باید از دستورات دین خاتم الانبیا راهنمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: «من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین)([6]) «هر کس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در جهان دیگر از جمله ی زیان کاران خواهد بود.»

اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست بلکه منظور تسلیم خدا شدن است ؛ پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دبن گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا (ص) ظهور یافته و قهراً اسلام بر آن منطبق است و بس.»([7])

هدف از ذکر این جمله ی طولانی آن بود که شهید مطهری ولو اسمی از پلورالیسم نمی آورد ولی جان مایه و رکن اصلی آن را که حقانیت تمام ادیان است به نقد می کشد.

ج) صراط مستقیم و نه صراط های مستقیم

ایشان با استمداد از مباحث فلسفی ثابت می کنند که تنها یک بزرگراه و خط سیر به سوی سعادت فراروی انسان ها گشوده شده است:

«از نظر قرآنی سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع یک مسیر هدایت شده و هدف دار است و بر روی خطی است که «صراط مستقیم» نامیده می شود و از لحاظ مبدا و مسیر و منتها مشخص است. انسان و اجتماع، متحول و متکامل است ولی راه و خط مسیر مشخص و واحد و مستقیم است: (و ان هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله)([8])

قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همه ی پیامبران با همه ی اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی بر حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک مسیر هدایت می کنند، جاده ی ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح می دهد، زیرا ختم نبوت آن گاه معقول و متصور است که خط سیر این بشر متحول متکامل، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد ؛ اما اگر همان طور که خود بشر در تکاپوست و هر لحظه در یک نقطه است، خط سیر او نیز دائماً دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد مسیر، مشخص نباشد و در هر برهه ای از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهی است ختم نبوت معقول و متصور نمی باشد.» ([9])

این سخن شهید، ایده هایی نظیر تلون و تنوع حقیقت را که در توجیه صراطهای مستقیم گفته می شود([10])، به شدت متزلزل می سازد و این نشانگر تفکر ژرف بین و شگفتی ساز آن متفکر قرن است کخ گویی اکنون به صورتی زنده و گویا شبهات روز را طرح کرده و رد می سازد.

د) نفی پیامدها و لوازم پلورالیسم

در این بخش پایانی سعی شده به برخی از توالی فاسد ایده ی پلورالیسم اشاره گردد و از کلمات گهربار استاد در رد آن ها مدد جسته شود:

1- خاتمیت و جاودانگی اسلام: پلورالیسم چون بر این عقیده است که راه های سعادت بی شمار است لذا به هیچ روی ادعای خاتمیت و جاودانگی را از هیچ دینی حتی اسلام نمی پذیرد. شهید مطهری در کتاب «ختم نبوت» از اندیشه ی خاتمیت دفاع می کند و ضمن اشاره به آیه ی 40 سوره ی احزاب از آن به عنوان دلیل رسمی بر خاتمیت حضرت محمد (ص) یاد می کند([11]) و در جای دیگر آن را از ضروریات اسلامی معرفی می کند: «این مطلب که دین اسلام و شریعت اسلامیه شریعت خاتم است یعنی بعد از پیامبر اسلام دیگر پیغمبری هرگز نخواهد آمد جزء ضروریات دین اسلام است. اگر کیس منکر خاتمیت بشود منکر اسلام شده است.»([12])

او در اثبات این اعتقاد و دفع شبهات می نویسد: «در طبیعت پدیده ها متغیرند نه قانون ها، اسلام قانون است نه پدیده. اسلام آن وقت محکوم به مرگ است که با قوانین طبیعت ناهماهنگ باشد. اما اگر چنان که خود مدعی است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبیعت و قوانین آن هم آهنگی داشته باشد، چرا بمیرد؟!»([13]) «اسلام در وضع قوانین و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگی خود را به قوانین اسلام امکان جاودانه بودن داده است» ایشان در ادامه ی نوشتار، چگونگی جاودانگی اسلام را تبیین کرده و شبهات وارده را با بیان متین و استوار پاسخ گفته و در نهایت دین حداقلی را رد می کند.([14])

2- ناسخیت اسلام: از آن جا که کثرت گرایی دینی همه ی ادیان را بر حق می داند، نمی پذیرد که دینی ادیان قبل از خود را نسخ کرده باشد و آن ها را از حجیت و حقانیت ساقط کرده باشد. حال ببینیم شهید عزیز ما در این باره چه می فرمایند: «نسخ در قانون الهی وجود دارد. علت نسخ هم همان طور که عرض کردم علتی نیست که معمولا در قوانین بشری هست یعنی پی بردن به نقص قانون. این در علوم بشری صادق است ولی در علم الهی صادق نیست. پس چرا نسخ می شود؟ از لحاظ مقتضیات زمان است. قانون که به وسیله ی پیغمبر سابق آمده است از اول محدود به زمان معین بوده، یعنی خداوند تبارک و تعالی از اول که این شرایط را نازل کرده است برای همیشه نازل نکرده که بعد پشیمان شده باشد بلکه از اول برای یک مدت موقت نازل کرده است تا بعد از آن که مدت مقتضی شد شریعت دیگری بیاورد. پس چرا از اول برای همیشه وضع نکرد؟ می گوییم هر زمانی یک اقتضایی دارد.»([15])

3- جامعیت و کمال دین اسلام: پلورالیسم و صراطهای مستقیم، همه ی ادیان را از لحاظ حقانیت در یک درجه می بیند زیرا معتقد است ادیان به تکافوی ادله و تعادل و قوا و علل رسیده اند و اگر این کثرت به وحدت رسیدنی بود، تاکنون رسیده بود.([16]) اما متفکر شهید با اثبات جامعیت و کمال دین اسلام، آن را از همه ی ادیان ممتاز می داند: «اسلام طرحی است کلی و جامع و همه جانبه و معتدل، حاوی همه ی طرح های جزئی و کارآمد در همه ی موارد … قرآن کتابی است که روح همه ی تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحراف ها و بازگشت به تعادل است در بردارد. این است که قرآن خود را مهیمن و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی می خواند.»([17])

«پیوند نبوت ها و رابطه ی اتصالی آن ها می رساند که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه ی نبوت، مرتفع ترین قله ی آن است.»([18]) با عنایت به آن چه آمد کاملا بدیهی است که شهید مطهری دین را تکامل بخش و سعادت ساز می دانند و این که در جایی دین را تریاک اجتماع معرفی می کنند، در حقیقت قرائت های ناصحیح از اسلام به خصوص برخی اندیشه های متحجرانه ی قبل از انقلاب که مردم را به اسم دین به سکون، سکوت، بی دانشی و … دعوت می کردند، نفی می کنند ولی کسانی که عنوان می کنند دین افیون توده ها و حکومت هاست، دینی را می گویند که وارد عرصه ی حکومت شود و با این سخن در واقع برسکولاریسم صحه می گذارند.

 



[1]- مجموعه ی آثار شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، ج 3، ص 157

[2]- مجموعه ی آثار، ص 181

[3]- مجموعه ی آثار، ج 3، ص 156

[4] مجموعه ی آثار، ص 159

[5] سوره ی بقره، آیه ی 256

[6] سوره ی آل عمران، آیه ی 85

[7] مجموعه ی آثار شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1377، ج 1، ص 277-275

[8] سوره ی انعام، آیه ی 153

[9] مجموعه ی آثار، ج 3، ص 161-160

[10] عبدالکریم سورش، صراط های مستقیم، نشریه ی کیان، ش 36، ص 10-7، ص 16

[11] مجموعه ی آثار، ج 3، ص 155

[12] اسلام و مقتضیات زمان، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1368 ج 1، ص 357

[13] مجموعه ی آثار، ج 3، ص 178

[14] مجموعه ی آثار، ص 195-178

[15] اسلام و مقتضیات زما، ج 1، ص 356

[16] عبدالکریم سروش، نشریه ی کیان، از سوی دیگر، ش 37، ص 61

[17] مجموعه ی آثار، ج 3، ص 162

[18] مجموعه ی آثار، ص 167


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است