در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: روزنامه - کیهان - شماره 19375- تاریخ شمسی نشر 04/03/1388 و 11/03/88، سعادتی، سعید ؛


اصلاح طلبی اگر برای تزکیه و رفع غفلتها و خطاها و اشتباهات باشد، امری است که هر فرد مسلمان و هر جامعه پویا و زنده محتاج و نیازمند به آن است.

بنابه فرموده رهبر انقلاب اسلامی: اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و نظام دینی ما است... و اصلاحات یک فریضه است. نویسنده در نوشتار حاضر کوشیده است که نگاهی به اصلاح طلبی از منظر شهید مطهری داشته باشد.

اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

ماهیت اصلاح طلبی

«اصلاحات یک حقیقت ضروری و لازم است... اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست، که فلان حاکمی مورد مطالبات سخت قرار بگیرد و مجبور بشود گوشه و کناری را اصلاح کند، نخیر اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست... اصلاحات یک فریضه است» (مقام معظم رهبری 19/4/79)

در گفتمان سیاسی اسلام، اصلاحات در چارچوب ارزش های دینی صورت می پذیرد. اسلام با اتکاء به منابع اولیه (کتاب و سنت) و تطبیق ارزش های دین با شرائط زندگی در زمان ها و مکان های مختلف، اصلاح مورد نظر مسلمانان را مشخص می سازد. بنابراین اصول اصلاح طلبی دینی، رجوع به قرآن و سنت و اصلاح امور دنیوی می باشد(1). اصلاح طلبی دینی در ایران همواره خواستار بازگشت به دین و تحقق آن در جامعه ایران، مبارزه با استبداد حاکم بر کشور و مقابله با استعمار به منظور کسب استقلال، بوده است.

اصلاح طلب دینی، معتقد است که با تکیه بر اندیشه ها و راه حل های دینی می توان به جامعه ای دینی و ایده آل دست یافت، چنین فردی ضمن پایبندی به دین، آن را محور فعالیت های خویش قرار می دهد. البته به صورت عمیق و بنیادی. از نظر او دین در هر عصری راه گشای شریعت است و التزام به آن ضروری است و توانایی دفع مشکلات و حل معضلات مادی و معنوی را دارد.(2) بر همین اساس می توان گفت که استاد مطهری یکی از مصلحان دینی بود که همواره دغدغه دین داشته و در جهت تبیین آن و مقابله با انحرافات دینی تلاش های فراوانی نمود. در این مقاله سعی شده است به گوشه ای از آراء و عقاید اصلاحی آن شهید بزرگوار که عمر پربرکت خویش را در این راه صرف نمود و سرانجام در مسیر اعتلای دین بشهادت رسید. پرداخته شود.

اصلاح طلبی شهید مطهری (ره)

در گذشته، حرکتهای نوگرایانه به تضعیف و انکار سنتهای دینی می پرداختند و به دنبال آن، حرکتها و موضع گیری های فکری در جهت تبیین و حمایت از سنتهای دینی شکل گرفت. می توان گفت که اولین موضع گیریها در تصحیح سنتها و باورهای دینی، توسط شهید مطهری و در آثار مکتوب ایشان صورت گرفت. شهید مطهری کارهای فکری خود را که پیش از آن بیشتر در ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام است، در جهت عمق بخشیدن به معرفت دینی متمرکز می کرد.

درس ها و آموزش های فلسفی و دینی آن شهید در دهه پنجاه، در دو جهت نقد فلسفی مارکسیسم که با هجوم دوباره خویش بیش ترین نفوذ را در محافل روشنفکری دینی و غیردینی داشت و تفسیر فطرت که از آن با نام «ام المعارف» اسلامی یاد می کند، در این بخش کوشش می شود تا شعار بازگشت به خویشتن را با تفسیری دینی و الهی قرین سازد و زمینه های انحراف و التقاط را در آن بخشکاند. شهید مطهری درباره خطر نوینی که از ناحیه حرکتهای نوگرایانه احساس می کرد، هشدار می داد.

«برخی دیگر که به مسائل روز توجه دارند و درباره حال و آینده می اندیشند متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند. سلیقه روز را معیار قرار می دهند و به نام اجتهاد آزاد، به جای آن که اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه و روح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار می دهند، مثلا مهر نباید باشد چون زمان نمی پسندد، اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم می باشد. اسلام دین عقل و اجتهاد است، اجتهاد چنین و چنان حکم می کند... به هر حال تجددگرایی افراطی که هم در شیعه وجود داشته و دارد و هم در سنی و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه اسلام هست به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگی برای نهضت است و وظیفه رهبری نهضت است که جلوی آن را بگیرد.»

وی توانست با ارائه اندیشه اصیل اسلامی در زمینه های گوناگون مسایل اجتماعی و فکری و فقهی از طریق نوشته ها و سخنرانی های خود، سد بزرگی را در برابر هجوم سیل اسلام زدایی به وجود بیاورد و علیرغم امکانات بسیار ناچیزی که در اختیار داشت و علیرغم فشارها و محدودیت ها و محرومیت های فراوان، جریان فکری قوی تری که قدرت ایستادن در برابر اسلام استعماری را داشت، به وجود بیاورد. او دارای فکری قوی و تحلیل گر و قدرت جمع آوری و جمع بندی بود و این را در آثار و کتابهای ایشان به خوبی می توانیم ببینیم. در فقه و اصول در حد اجتهاد و صاحب نظر و در فلسفه دوره اسلام بسیار پرمطالعه و پربهره بود. در فلسفه مقایسه ای و تطبیقی با مکاتب فلسفی غرب، در چند قرن اخیر، دارای مطالعات گسترده در حدود منابع ترجمه شده فارسی و عربی بود. در تفسیر و تاریخ و حدیث دارای مطالعات خوب و ارزنده و از نظر خط فکری، ایشان در زمینه ایدئولوژی با خطوط التقاطی و انحرافی سخت مخالفت داشتند و در برابر آنها حساسیت نشان می دادند به طوری که با احزاب و گروه هایی که تفکر التقاطی داشتند، سخت درگیر می شدند(3) با کسانی که اسلام را وسیله ای برای کسب اهداف مادی و پست و مقام، مال و جاه قرار می دادند سخت مخالف بود، استاد در کتابها و سخنرانی هایش، سوسیالیزم، کمونیزم، مکاتب مادی و سرمایه داری و اقتصاد بی در و پیکرش را مورد حمله قرار می داد.(4)

او در دورانی که تفکر سکولار، تحت الحمایه و تفکر حاکم بود و رژیم با هرگونه دخالت دادن نظری دین، در حاکمیت و مدیریت، برخورد پلیسی می کرد و دست به دست کردن جزوات «ولایت فقیه» که منادی مدیریت و حاکمیت فقهی و اجرای عدالت بود، نوعی خرابکاری تلقی می شد، در طرح تفکر دینی چنان خوش درخشید و با قدرت ظاهر شد که در آن واحد، هم دستگاه رژیم، هم چپی ها و منافقین و هم تفکر لیبرال و غربزده را در محظور جدی قرار داد. در عین حال که «راست» را می زد به «چپ» باج نمی داد و وقتی که چپ و التقاطیون را فاش می کرد و بر سینه کینه می آورد، مراقب بود که به تفکر راست و طرفداران لیبرالیسم و سرمایه داری میدان ندهد. وقتی متحجران و مرتجعان را زیر ضربه می گرفت، هوای آن را داشت که بدعت گزاران و نفاق پیشگان و متظاهران به دین، تقویت نگردند و آنگاه که به روشنفکر بازی ها و مارکسیسم زده های مسلمان نما می تاخت، خطر گرایش به اخباری گری و اشعری مآبی و پوسته گراییهای فقهی را ملحوظ می داشت.

استاد مطهری در معرکه های علمی بسیاری حضور به هم رسانده و اعلام موجودیت و موضع می کرد. اظهارنظرهای کلامی، فلسفی و عرفانی او، به سان طرح نظریات اصولی و منطقی اش جدی و در حد عالی، راهگشا بود، اهل فتوی بود و مجتهدانه و فکورانه گام به عرصه های ناشناخته در مقولات اقتصادی، حکومتی و نظام پردازی فقهی می نهاد و بی هیچ سبکسری و خام دستی «اجتهاد متدیک شیعی» را درگیر مستحدثات معاصر کرد. در عین حال، مردی به شدت اخلاقی، توانمند در مقوله «تربیت» و برخوردار از دانش، بینش و کنش فعال سیاسی، اجتماعی بود، او به تنهایی یک امت بود. درد مطهری، درد دین بود و عشق و بیدارگری و جان انقلابی.(5)

بسیاری نگاه مطهری به دین را همه جانبه دانسته اند که این را می توان نتیجأ دفاعی- تبلیغی بودن تلاش او دانست در روزگار او، از همه جانب به دین و تفکر دینی حمله می شد و هرگونه دفاع مؤثری می بایست دفاعی همه جانبه باشد و حاصل این نوع دفاع، نگاه همه جانبه به دین بود.(6)

او در سراسر زندگی پربرکت خویش، دائماً در اندیشه احیاء علوم دین و حیات بخشیدن به جانهای بی رمق مسلمین بود، ایشان نه تنها خرافه زدایی و جداسازی پیراهه ها را از اندام دین پیشنهاد می کرد و خود فعالانه در این راه گام می نهاد، بلکه ضمن تکیه بر مبانی و آموزش های اصیل مکتب و اصالت دادن به معارف اسلامی معتقد بود که بایستی به وسیله شناخت فرهنگها و معارف دیگران و آشنایی عمیق با آنها، دستاوردهای مثبت اندیشه های متفکران بزرگ را به خدمت خویش گرفت. از این رهگذر به رشد و توانایی مکتب، مدد می رساند(7). به همین منظور مطهری از سطح جماعت روشنفکر و مقدس مآب یک گام فراتر گذاشت و یک تنه رستاخیز بپا کرد. البته آخوندهای قشری و کم دانی هم بودند که روزگارش را سیاه می کردند، کسانی که هر اجتهادی را بدعت و هر عتیقه ای را سنت می دانند و اصول گرایی را با طالبان گری و تحجر اشتباه می کنند. این که محافل روشنفکری دینی در دهه های چهل و پنجاه چرا شدیداً درگیر تأویل دین و تفسیر به رأی دین و سهل گرفتن امر تفکر در دین شدند فقط یک علت نداشت، اما یکی از اهم علل آن کم آوردن محافل روشنفکری دینی ما در مقابل گفتمان لیبرالی و مارکسیستی بود، یعنی سر میز گفتگو با مارکسیستها و لیبرالها کم آوردند و وا دادند. فقدان تئوریسین های صالح دینی و روشنفکر، بحرانی است که هنوز هم روشنفکری دینی ما را رنج می دهد. در یک چنین عصر و عرصه ای بود که دو پدیده از خراسان ظهور کردند و تأثیراتی عمیق بر روشنفکری دینی گذاشتند. یکی مطهری بود که استاد دقت و انضباط فکری است (و به صراحت می گفت به رغم بعضی تشابهات یک جایی راه اسلام از لیبرالیزم جدا می شود یک جایی راه اسلام از مارکسیسم و از فاشیزم جدا می شود و آنجا دیگر نباید از ترس متهم شدن به املی با کسی تعارف کرد.) و دیگری شریعتی بود که صدای ناقوس بیداری مذهبی بود، گرچه عاری از دقت اما توأم با صداقت و نقدپذیری بود. شریعتی برخلاف مسیر رودخانه و روشنفکری که از غرب سرازیر شده است. حرکت می کرد، دگم های روشنفکری را یکی یکی می شکست و جلو می آمد. دگم هایی که غالباً دفاع از غرب و غرب گرایی بود، پرسش مدرنیته بود، تحقیر ملت خود و تفکیک دین از سیاست بود.(8)

البته برای مطهری افکار جدید مطرود نبود و ضرورت توجه به آنها را هم می دید. ضمناً او فراموش نمی کرد که دنیای جدید را باید دید. اما مرعوب دنیای جدید هم نمی شد. او سعی می کرد بین این افکار، مدنیت و پیشرفت جدید و ایدئولوژی ها، نوعی تفاوت و تمایز قائل شود و اینها را از هم جدا کند. چنین چیزی طبیعتاً کار سنگینی در معارف و متون اسلامی لازم داشت که پشت اینها قرار دهد که ایشان این کار را به انجام رساند(9). به همین منظور در تبیین مباحث اسلام و مقابلأ اسلام با غرب و ارائه راه حل مناسب، برای بهره گیری دو طرفه، تلاشی در خور ارائه نمود.

وی شاید یکی از برجسته ترین افراد این دوره باشد که به طور بنیادین اصول اساسی مدرنیته را به چالش کشید و با ترازوی اسلام و فرهنگ ایرانی- اسلامی مورد سنجش قرار داد. نگرش مطهری به غرب، نگرشی منتقدانه بود. او غرب را موجودی می دید که: انسان از ارزش و اعتبار افتاده و از نظر غرب تا حد یک ماشین تنزل کرده است روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است و اصل و اساس حاکم بر وجود جانداران و از جمله انسان، اصل تنازع بقا است و اخلاق، مولود همین اصل است.

انسان همانند ماشینی است که محرک او، جز منافع اقتصادی نیست. محرک و انگیزأ اصلی همه فعالیتهای انسان، عوامل جنسی است. شهید مطهری تمدن عظیم غرب را ناشی از تبادل فرهنگی با اسلام می دانست. او نوعی برخورد گزینشی در برابر غرب را توصیه می کرد و هیچگونه محدودیتی در اخذ و اقتباس و تبادلات فرهنگی قائل نبود به شرط آنکه با اهداف اسلامی و اصول فرهنگ بومی مغایر نباشد.

او غرب را در اصول اساسی تمدن، دچار گمراهی عظیمی دانسته و همیشه توصیه می کرد که ما باید جهان بینی خود را حفظ کنیم و از دریچه جهان بینی اسلامی به جهان بنگریم.(10)

شهید مطهری به منظور بالابردن سطح شناخت و آگاهی جوانان و دانشجویان و دیگر اقشار مردم مسلمان و تبلیغ اسلام راستین و در آن زمان که اسلام مورد هجوم همه جانبه از مکاتب و ایدئولوژی های غرب و شرق و چپ و راست و همچنین تشدید و دامن زدن به این امر توسط رژیم، با عده ای از دوستان و همفکرانش، جهت مقابله با انحرافات، تصمیم به راه اندازی حسینیه ارشاد گرفت و اقدام به دعوت از شخصیتهای دینی و حوزوی برای سخنرانی و جذب جوانان به سمت دین می نمود.

خود نیز سخنرانی های متعددی در آنجا ایراد نمود، از جمله: تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا، حماسه حسینی، جاذبه و دافعه علی (ع) . از جمله دانشمندانی که برای سخنرانی به حسینیه ارشاد دعوت کرده بود، دکتر علی شریعتی بود، شهید مطهری علت دعوت از وی را چنین توضیح داده است:

«بنا داریم از فرصت استفاده نموده و چندین کار علمی و تبلیغی در حسینیه ارشاد انجام دهیم، گذشته از خودمان که در تهران هستیم از رفقای دیگر هم دعوت کنیم که از قم به تهران بیایند و با اعلام قبلی در روزنامه ها در حسینیه سخنرانی کنند همچنین قرار است دکتر علی شریعتی از مشهد بیاید او و پدرش آقای محمدتقی مزینانی در کانون نشر حقایق اسلام» مشهد خوب طوری جوانها را به طرف دین جلب کرده اند قبلا در حسینیه ارشاد سخنرانی کرده و جمعیت زیادی آمده بودند در مشهد هم هر روز بیشتر به او توجه پیدا می کنند، رشته او جامعه شناسی است و در بیان مطلب و استخدام الفاظ، معرکه است، چون جوانها از کمتر فکلی ها بحثهای دینی شنیده اند و او هم به زبان جوانها صحبت می کند لذا بیش از ما طالب دارد من از خودش و پدرش دعوت کرده ام که بیایند سخنرانی کنند البته بعضی از علما و اهل منبر و بازاری ها ایراد گرفته اند که کلاهی ها را می آورند که کم کم جای عمامه به سرها را بگیرند، ولی اینها باید به این اماکن بیایند و مردم، مخصوصا جوانها از بینش آنها استفاده کنند نه اینکه بگذاریم، آنها را دیگران ببرند و جامعه از ما بیشتر فاصله بگیرد باید به داد جوانها رسید. جوانها به آنها بیشتر از ما توجه دارند.»(11)

او با عشق و علاقه زیاد قسمتی از وقت خود را صرف اداره حسینیه ارشاد نمود و تمام امور را با کنجکاوی خاص زیرنظر گرفت و انتقادات خود را در زمینه اداره حسینیه با مسئولان دیگر، در میان می گذاشت، اما سرانجام با کارشکنی بسیار زیاد لیبرالها مجبور به کناره گیری شد.

اکنون به مختصری از احیاء فکر دینی و اندیشه های اصلاحی او می پردازیم:

1- اصلاح و اصلاح طلبی

شهید مطهری هر وقت کلمه اصلاح را به کار می برد منظورش «اصلاح در محیط اجتماعی» بود و تعریف ایشان از اصلاح طلبی، چنین بود: «اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است. زیرا اصلاح طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. البته هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می داند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد.»(12)

2- لزوم اصلاح و احیاء فکر دینی

استاد مطهری برای بیان ضرورت اصلاح و احیاء فکر دینی، ابتدا پرسشی را مطرح می کرد و سپس به لزوم پاسخ به آن می پرداخت، وی دین را قابل احیاء نمی دانست بلکه معتقد بود که فکر افراد باید احیاء و اصلاح شود: «مگر ما وظیفه داریم و یا حق داریم که بخواهیم دین را احیاء کنیم؟ کار به عکس است دین باید ما را احیاء کند ما نمی توانیم دین را احیاء کنیم... دین به شما زندگی می دهد... دین زنده است و هرگز نمی میرد یعنی آن حقیقت دین قابل مردن نیست،... آن چیزی که می گوئیم می میرد معنایش این است که در میان مردم می میرد، فکر مردم درباره دین، فکر مرده ایست، مقصود ما این است.»(13)

وی در ادامه به انحطاط و عقب ماندگی مسلمین و کشورهای اسلامی پرداخته و علت آن را عدم شناخت ما از حقیقت اسلام دانسته و راه حل آن را در اصلاح فکر دینی می دانست.

3- اهداف اصلاح

استاد مطهری با استناد به سخنان حضرت علی (ع) هدفهای کلی اصلاح را در چهار اصل بیان می کرد:

امام علی (ع) می فرمایند: «خداوندا تو خودت آگاهی که حرکتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما، رقابت در کسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت یک فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست».

الف) نشانه های محو شده راه خدا را باز گردانیم.

یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن، یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه ها و تحول در روح ها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام.

ب) اصلاح اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب نماید و علائم بهبودی وضع زندگی مردم کاملا آشکار و نمایان باشد، در شهرها و مجامع به عمل آوریم. یعنی تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.

ج) بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود. یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.

د) مقررات تعطیل شده خدا و قانون های نقض شده اسلام بار دیگر بپا داشته شود و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد. یعنی حول ثمربخش و اسلامی در نظامات مدنی و اجتماعی جامعه.(14)

4- اصلاح حوزه و روحانیت

«کسانی که آرزوی اعتلای آیین مبین اسلام را در سردارند و درباره علل ترقی و انحطاط مسلمین درگذشته دور و نزدیک می اندیشند، نمی توانند درباره دستگاه رهبری آن یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلاء آن را در سر نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانی های آن رنج نبرند. زیرا قدرمسلم این است که هرگونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد یا باید مستقیما به وسیله این سازمان که سمت رسمی رهبری دینی مسلمین را دارد صورت بگیرد، یا لااقل این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد. اگر به فرض، حرکتی اصلاحی و دینی از ناحیه فرد یا افرادی آغاز گردد و سازمان روحانیت آمادگی و هماهنگی نداشته باشد، گمان نمی رود موفقیت زیادی نصیب گردد.(15)

شهید مطهری علت اصلی و اساسی نواقص و مشکلات روحانیت را نظام مالی و طرز ارتزاق روحانیون و سنت و روشی که در طرز اجراء و استفاده از سهم امام معمول شده و به دستگاه روحانیت، سازمان مخصوصی داده می دانست که در نتیجه، این طرز سازمان، منشا مشکلات و نواقص فراوانی شده است. وی پس از برشمردن نقاط ضعف حوزه ها، به منظور برطرف کردن نواقص و ضعفها، پیشنهاداتی را مطرح کرد.

استاد مطهری، علاوه بر طرح مسائل مالی حوزه ها، به اشکالات حوزه در روش تدریس، به روز نبودن دروس و عدم تطابق مطالب ارائه شده با زمان، و... می پرداخت و در همین راستا به حجت الاسلام علی دوانی می گفت: «باید فکر اساسی کرد ،پی ریزی اصولی کنیم (باید) برویم قم دست به یک نوع تحول در خودمان بزنیم تا موجب تغییرات تدریجی در روش تدریس و ساختن طلاب مجهز به علوم اسلامی هماهنگ با نیاز عصر و زمان گردد، هیچ کمکی به اسلام و نمایش عظمت و قدرت اسلام از این بهتر نیست که مجهز به اسلحه روز یعنی منطق علمی و بازسازی مبانی علمی شویم، تا وضع و دروس حوزه و راه و روش روحانیت این است، کار نهضت ما به جایی نمی رسد باید پی ریزی اساسی و هماهنگ با مقتضیات زمان نمود. می خواهیم در قم راجع به اقتصاد اسلامی، شاگردانی تربیت کنم که امروز نیاز مبرمی به آنهاست، زیرا مکتبهای مادی و کمونیستی جوانها را گمراه کرده اند و آنها را از منطق اسلام دور نگه داشته اند.»(16)

ایشان بر خلاف عده ای که به «تز اسلام منهای روحانیت» معتقد بودند و آن را تبلیغ می کردند انتقادات خود را از سردلسوزی و به منظور تقویت حوزه ها و روحانیون مطرح می نمودند، و از روحانیت سخت دفاع نموده و نکات مثبت این قشر را نیز بیان می کردند.

این بنده از بیست سال پیش که استقلال فکری پیدا کرده ام نسبت به روحانیت یک طرفدار جدی منتقد بوده و هستم. طرفدار و مدافع جدی این اساسم، یگانه افتخار خودم را انسلاک در این سلک می دانم. شریف ترین افراد را دراین طبقه پیدا کرده ام، روحانیت را وارث نسبی فرهنگ هزار و چهارصد ساله اسلامی می دانم و خود خوشه چین این خرمن هستم. معتقد بوده و هستم که این مکتب باید بماند و هیچ چیز دیگر هم جای آن را نمی گیرد. من با هرگونه جبهه بندی در برابر اساس روحانیت مخالفم و تز اسلام منهای روحانیت را استعماری می دانم.(17)

حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری در تایید افکار و اعمال شهیدمطهری در مورد حوزه ها و روحانیت اظهارمی دارند: «من آقای مطهری را به وجودآورنده یک جریان روشنفکرانه روحانی در حوزه های علمیه می دانم. شما در حوزه های علمیه، طلاب جوانی که شاگردان آقای مطهری بودند و بعدها هرکدام توانستند منشا آثار فراوانی بشوند، زیاد می بینید. این جمله «اسلام منهای روحانیت» که واقعا به طور کامل در ذهن های کسانی که مشتبه بودند، پاک شده، به خاطر هنر آقای مطهری بود که اولا- درک کرد که هدف آن کسانی که داشتند یک سری حرفهایی را می زدند، همین اسلام منهای روحانیت است. یعنی می خواهند اسلام بدون مفسر و عالم اختصاصی به اسلام وجود داشته باشد، تا راه برای تغییر و توجیه باز باشد، ثانیا این طرز فکر را شجاعانه و صریح رد کرد.»(18)

5- نقش اجتهاد در اصلاح

کلیات برنامه های اسلامی به گونه ای تنظیم شده است که اجتهادپذیر است، اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزیی و متغیر. علاوه بر نحوه تنظیم کلیات اسلامی که خاصیت اجتهادپذیری به آنها داده است، قرارگرفتن عقل در شمار منابع اسلامی، کار اجتهاد حقیقی را آسان کرده است.(19)

شهید مطهری به منظور پویایی دین و پاسخگوبودن دین برای تمام زمانها و مکانها و حل مشکلات جدید و متنوعی که در دورانهای مختلف برای مسلمین پیش می آید و اصلاح بهتر امور، پیشنهاد شورای فقهی را دادند.

اگر شورای علمی در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر به طورکامل جامه عمل بپوشد گذشته از ترقی و تکاملی که در فقه پیدا می شود بسیاری از اختلاف فتواها از بین می رود. چاره ای نیست، اگر مدعی هستیم که فقه ما نیز یکی از علوم واقعی دنیا است باید از اسلوبهایی که در سایر علوم پیروی می شود، پیروی کنیم. اگر پیروی نکنیم معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.

آیه کریمه: «فلولانفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون» صریحا دستور می دهد که گروهی از مسلمین می بایست در دین تفقه کنند و دیگران را از تفقه خود بهره مند سازند. تفقه از ماده فقه است... فهم عمیق و بصیرت کامل بحقیقت یک چیز را فقه می گویند. این آیه به مسلمانان می گوید که در فهم دین سطحی نباشند، عمیق فکر کنند، به معنا و روح دستورها پی ببرند. این آیه کریمه مدرک اجتهاد و فقاهت است.(20)

6. اهمیت اصل امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح

اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، اصلی است که به تعبیر امام محمدباقر (ع) ، پایه و استوانه سایر فرایض اسلامی است. این اصل، مسلمان را در حال یک انقلاب فکری مداوم و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و ناآرام با فسادها و تباهی ها نگه می دارد.(21)

هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه، از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می داند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد.

7- شرایط موفقیت مصلح

حضرت علی (ع) شرط موفقیت مصلح دینی را در نهج البلاغه چنین بیان می کند: «انما یقیم امرالله سبحانه من لایصانع و لایضارع و لایتبع المطامع» (نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 107)

دراین جمله ها سخن از برپا داشتن فرمان خدا است سخن از چیزی است که صدسال پیش در زبان مصلحین اسلامی از آن به «احیاء اندیشه اسلامی» تعبیر می شود؛ مواقعی می رسد که فرمانهای خدا در یک جامعه زمین می خورد و نیاز به این است که از نو بنیاد شود. چه کسی قادر است این کار پیامبرانه را انجام دهد حضرت علی (ع) با قید کلمه «انما» که مفید حصر است، می فرماید: کسی چنین توفیقی را حاصل می کند که سه صنعت بزرگ در او راه نیافته باشد. مصانعه، مضارعه، طمع بندگی.

احتمالاً مصانعه به معنای سازشکاری، ملاحظه کاری، معامله گری، چاپلوسی، سمبل کردن، است و یا اینکه رو دربایستی در اجراء امر خدا داشتن و ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را در کارها دخالت دادن مصانعه است.

مضارعه به معنای مشابهت است. آن کس که می خواهد جامعه ای را اصلاح کند و تغییر دهد، خودش نباید هم رنگ همان مردم باشد، و همان نقاط ضعف که در مردم هست، در خودش وجود داشته باشد کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف می شود که خود از آنها مبرا باشد... حرّیّت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است، همچنانکه یک زبون ملاحظه کار توفیق اصلاح خدایی نمی یابد و یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی گردد، یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارتهای اجتماعی یا معنوی بازدارد.(22)

8- حقوق زنان و حجاب

هنگامی که زن مسلمان از دو سو در تهاجم بود، یکی از سوی فریفتگان مظاهر تمدن و فرهنگ غرب که براساس آن کلیه وقار و حیثیت و تکامل زنان مسلمان نفی می شد و شخصیت انسانی او تبدیل به ماهیت ابزاری در جامعه می شد و بدترین شکل استثمار زن که برای مرد به نام تجدد عرضه می شد و زن مسلمان در معرض تهاجم این اندیشه ها واقع بود و از سوی دیگر، بعضی دیدگاههای سنتی و متحجری که به نام اسلام حاکم بود و همه راهها را به سوی کمال زنان می بست و او را از همه حقوق انسانی خود، محروم می کرد و زن را در خانه و آن هم فقط در پستو می خواست و زن مسلمان در چمبره این دو هجوم وحشتناک، یکی تجدد مآبی و یکی تحجر و سنت گرایی غلط، دست و پا می زد. شهید مطهری نظام حقوق زن در اسلام و مساله حجاب را نوشت و از حیثیت و کرامت زن مسلمان دفاع کرد.(23)

ایشان درمورد حقوق زن نوشته اند: «اسلام حقوق یک جور و یک نواختی برای زن و مرد قائل نشده است. ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.»(24)

وقتی شهید مطهری کتاب مساله حجاب را نوشته بود، دو قشر با ایشان مخالف بودند، یک قشری که جداً اعتراض می کردند که او حریم حجاب را پاره کرد و تجویز کرد که زنان با روسری و پوشیده بیرون بیایند و چادر را از بین برد از طرف دیگر، قشر دیگری می گفتند: مطهری با اینکه آدم روشنی است، چطور شده که هنوز از این موضوعات حمایت می کند. من درست در خاطرم هست که کتابهای شهید مطهری را از بعضی کتابخانه ها بیرون بردند. فکر نکنید که این موضع گیری کفار، چپی ها و کمونیست ها بود، بلکه همان مسلمانان بودند که کتابهای آن بزرگوار را از بعضی از کتابخانه ها بیرون می بردند و می گفتند: کتابهای شهیدمطهری مردم را به تحجر می کشد. همان شهیدمطهری که در آن زمان موضوعات: جهاد و نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر را مطرح می کرد، گاهی در برخی مجالس با سخنرانی های شهید مطهری مبارزه می شد و اگر می خواستند ایشان را به آن مجلس جهت سخنرانی دعوت کنند، عده ای مخالفت می کردند.(25)

9- وحدت حوزه و دانشگاه

برای اینکه جامعه اسلامی حرکتهای اصلاحی خویش را غنا بخشد، نیاز است که یک تبادل اطلاعات و همفکری بین افراد متخصص در علوم روز و افراد متخصص در امور دین به عمل آید تعاملات دائم این قشر از جامعه اسلامی که هر کدام می توانند بر تعداد بیشماری از افراد جامعه تاثیرگذار باشند باعث اصلاح در کلیه امور و رفع مشکلات موجود می شود. بنابراین برای ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه باید کسی پیشقدم می شد این کار از عهده شهید مطهری برمی آمد.(26)

به همین منظور مرحوم مطهری با دو ابزار و با دو وسیله می توانست تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانیون و تحصیل کرده های جدید را به وجود بیاورد، یکی تلاش عملی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان بود. از لحاظ عملی، خب، ایشان در دانشگاه درس گرفتند، با دانشجوها انس پیدا کردند، در مجامع تحصیل کرده ها، مهندسین، پزشکان شرکت کردند... او موفق ترین چهره روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بود... دومین وسیله، غنای شخصیت خود ایشان بود. می دانید یکی از چیزهایی که بین این دو قشر را جدا کرده بود، این بود که این دو قشر را نسبت به هم بی اعتماد کرده بودند تحصیل کرده های جدید، فارغ التحصیل حوزه علمیه را یک آدم باسواد نمی دانستند. اصلاً آنچه که او بلد بود سواد به حساب نمی آوردند، علم نمی دانستند. متقابلاً، تحصیل کرده حوزه علمیه هم تحصیل کرده های دانشگاهی را با همین چشم نگاه می کرد و علاوه بر اینکه آنها را بی دین می دانست، جاهل و عامی می دانست. شخصیت علمی و قوی شهید مطهری، هم بیشترین تاثیر را در نزدیکی این دو قشر داشت... بنابراین آقای مطهری نه فقط با ابزارها و طراحی ها توانست این تقارب را به وجود بیاورد، بلکه با شخصیت خودش بیشترین سهم و نفع را در این کار داشت.(27)

ضمن اینکه ایشان در جهت تحقق وحدت حوزه و دانشگاه بسیار تلاش می کردند ولی هرگز به دنبال این نبودند که دانشجویان دانشگاهها دروس خود را ناتمام رها کنند و به حوزه های علمیه جهت کسب علوم دینی بروند. ازنظر شهیدمطهری مشکل اصلی ایران، ناشی از تخریب فرهنگی و نابودی مبانی آموزش اسلامی بود و این مشکل تنها با احیای مجدد فرهنگ اسلامی و تغییر سیستم آموزش قابل حل بود. بدین لحاظ وی راه حل را در ساختن فرد و جامعه از درون و بازگشت به خویشتن (سلاح فرهنگی و نه مبارزه مسلحانه یا سیاسی) می دید تا بدینطریق، مردم از درون آماده پذیرش انقلاب شوند. ایشان به اصلاح فردی و تهذیب اخلاقی و ساختن فکر فردی می پرداخت و آن را مبنای تحولات اجتماعی می دانست. این نحوه تفکر بشدت مهلم از آیه شریفه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» است که تحول درون و ساختن فرد را اساس تحول جامعه و تاریخ می داند. برهمین اساس استاد مطهری با طرح اندیشه بازگشت به اسلام راستین، به تزکیه و تعلیم فردی و آموزش مبانی فکری و فرهنگی اسلام پرداخت. وی معتقد بود که برای ساختن جامعه سالم و آرمانی، باید فرد سالمی با فکر و اندیشه سالم ساخته شود.

 

پی نوشت:

1- اصطلاحات سیاسی، ص71.

2- سیر جریان روشنفکری در ایران و عملکرد آن در رویارویی با غرب ص75

3- مصلح بیدار، جلد2، صص171 و285

4- خاطرات من از استاد شهید مطهری، ص71.

5- همان، صص102- 208

6- دین شناسی معاصر، ص62. 61

7- مصلح بیدار، ج1، ص44. 45

8- کیهان، 41 فروردین 48، ص21، مقاله حسن رحیم پور از غدی

9- خبرگزاری فارس، 9/2/85، گفتگو با موسی نجفی

10- رویکردهای نظری در گفتگوی تمدنها، ص12.

11- خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص94-48

12- بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، صص8-6

13- ده گفتار، صص311-108

14- پیرامون جمهوری اسلامی، ص80.

15- ده گفتار ص.239

16- همان، ص.102

17- جریانها و سازمانهای مذهبی، سیاسی ایران، ص.292

18- مصلح بیدار، ج2، ص.119

19- وحی و نبوت، .91

20- ده گفتار، ص.106

21- وحی و نبوت، ص.96

22- ده گفتار، ص.100

23- مصلح بیدار، جلد2، ص.119

24- نظام حقوق زن در اسلام، ص.112

25- مصلح بیدار، ج2، ص.109

26- همان، ص.377

27- همان، ص.309

 

پایان مقاله

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است