در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 57، ظهیری، سید مجید ؛


علم شناسی انواع مختلفی دارد و امروزه پیشرفت های علمی مختلف، گستره ی آن را وسعت چشمگیری بخشیده است. در میان حکیمان مسلمان تأملات منطقی - فلسفی و تاریخی علم شناسانه، فراوان، به چشم می خورد؛ اما نه به شکل دانشی مدون. علم شناسی دانشمندان و حکیمان مسلمان (چه علم شناسی منطقی - فلسفی آنها و چه علم شناسی تاریخی شان) گاه به علم به معنای عام تعلق گرفته و گاه به علم خاصی تعلق گرفته است. تأملات علم شناسانه ی استاد مطهری، هم علم شناسی منطقی - فلسفی عام را دربرمی گیرد و هم علم شناسی منطقی - فلسفی خاص را (خصوصا فلسفه شناسی). همچنین تأملات تاریخی خاص در برخی علوم (همچون علم کلام) در آثار استاد، نشان گر این است که ایشان به علم شناسی تاریخی خاص نیز عنایت داشته اند. اما علم شناسی منطقی - فلسفی در آثار و اقوال ایشان پررنگ تر به نظر می رسد.
 
علم شناسی، علم شناسی پیشینی، علم شناسی پسینی، علم شناسی منطقی - فلسفی، علم شناسی تاریخی، اصول متعارفه، اصول موضوعه.
............................................................. ص 10 .............................................................
  • چکیده

علم شناسی انواع مختلفی دارد و امروزه پیشرفت های علمی مختلف، گستره ی آن را وسعت چشمگیری بخشیده است. در میان حکیمان مسلمان تأملات منطقی - فلسفی و تاریخی علم شناسانه، فراوان، به چشم می خورد؛ اما نه به شکل دانشی مدون. علم شناسی دانشمندان و حکیمان مسلمان (چه علم شناسی منطقی - فلسفی آنها و چه علم شناسی تاریخی شان) گاه به علم به معنای عام تعلق گرفته و گاه به علم خاصی تعلق گرفته است.
تأملات علم شناسانه ی استاد مطهری، هم علم شناسی منطقی - فلسفی عام را دربرمی گیرد و هم علم شناسی منطقی - فلسفی خاص را (خصوصا
............................................................. ص 11 .............................................................
  • فلسفه شناسی). همچنین تأملات تاریخی خاص در برخی علوم (همچون علم کلام) در آثار استاد، نشان گر این است که ایشان به علم شناسی تاریخی خاص نیز عنایت داشته اند. اما علم شناسی منطقی - فلسفی در آثار و اقوال ایشان پررنگ تر به نظر می رسد.

واژگان کلیدی: علم شناسی، علم شناسی پیشینی، علم شناسی پسینی، علم شناسی منطقی - فلسفی، علم شناسی تاریخی، اصول متعارفه، اصول موضوعه.
مقدمه
علم، به معنای عام، به طرق مختلف و شکل های متنوع، موضوع شناسایی دانشمندان و حکیمان بسیاری در طول تاریخ بوده است.
در قرون اخیر، به تدریج، و به ویژه در قرن بیستم، «علم شناسی»، همچون دانشی مستقل با شاخه های فراوان، ظهور یافته است و آثار و پیامدهای بسیاری نیز بر آراء و نظریات دانشمندان و فلاسفه بر جای گذاشته است.
استاد مطهری، به عنوان اندیشمندی نوگرا، همواره به این دانش، به ویژه در شکل تدوین شده ی معاصر آن، عنایت و توجه داشته و آن را از سودمندترین دستاوردهای جدید دانش بشری معرفی کرده است.
اگرچه علم شناسی استاد مطهری، در طول سنت علم شناسی حکیمان مسلمان، قابل ارزیابی است، نه علم شناسی معاصر، اما علم شناسی استاد مطهری از دو جهت حائز اهمیت است:
1 ) آشنایی ایشان با ادبیات فلسفی جدید، که باعث شده است همدلی خاصی میان ایشان و علم شناسان منطقی - فلسفی نیمه ی اول قرن بیستم در دغدغه ی آکسیوماتیک کردن علوم و به ویژه فلسفه، ایجاد شود.
............................................................. ص 12 .............................................................
  • 2 ) حسن تقریرها و ابتکارات علم شناسانه ی منطقی - فلسفی استاد مطهری.

برای ترسیم علم شناسی استاد مطهری نخست باید پرسش های زیر را پاسخ گفت:
- علم شناسی استاد مطهری در سنت علم شناسی حکیمان مسلمان، چه جایگاهی دارد و کدام نوع از انواع علم شناسی آنها را شامل می شود؟
- آیا او تنها به علم شناسی منطقی - فلسفی توجه و عنایت داشته است یا نسبت به علم شناسی تاریخی نیز بی تفاوت نبوده است؟
- علم شناسی استاد جنبه ی پیشینی داشته است یا پسینی؟ توصیه ای و تجویزی بوده است یا توصیفی و ترسیمی؟
- ابتکارات استاد در علم شناسی چیست؟
علم شناسی
در یک تقسیم کلی، دو نوع نگاه به علم، در میان عالمان وجود دارد:
1 ) نگاه پیشینی؛
2 ) نگاه پسینی.
نگاه پیشینی، به علم آن گونه که باید باشد، می نگرد و جنبه ی تجویزی و دستوری (Normative)دارد.
نگاه پسینی، به علم آن گونه که در طول تاریخ بوده و هست می نگرد؛ آن گونه که عالمان بدان نگریسته اند و آن را ساخته اند، و لذا جنبه ی ترسیمی و توصیفی (Descriptive) دارد.
نگاه نخست به ما می آموزد که علم چگونه باید باشد و عالمان چگونه باید عمل کنند و نگاه دوم به ما می آموزد که عالمان در طول تاریخ علم چه کرده اند و افت و خیزهای آنها و نتایج و پیامدهای سلوک علمی ایشان چه بوده است و بر علم در مقام تحقق چه گذشته است.
نگاه پیشینی بیشتر منطقی - فلسفی است و نگاه پسینی بیشتر تاریخی - جامعه
............................................................. ص 13 .............................................................
  • شناختی.

در سیر تاریخی علم شناسی، به وضوح دیده می شود که، هر چه به زمان حال نزدیک تر می شویم، نگاه پسینی در علم شناسی تقویت می شود.
امروزه علم شناسی پسینی سه حوزه ی پژوهشی را در برمی گیرد:
1 ) تحقیق تاریخی در مبادی غیرعلمی علم؛
2 ) بازسازی عقلانی تاریخ علم و تحلیل منطقی اجزای درونی آن؛
3 ) تبیین روان شناختی و جامعه شناختی رفتار جمعی عالمان (برت، 1378 ، 9).
علم شناسی نزد دانشمندان و حکیمان مسلمان
در میان دانشمندان و حکیمان مسلمان، علم شناسی، از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است و اگر چه به صورت دانشی مدون و مضبوط در نیامده، اما در مواضع مختلف و از منظرهای گوناگون مورد توجه و اهتمام خاص ایشان بوده است. این مباحث را، در آثار قدما، می توان ذیل عناوینی از قبیل اجزاءالعلوم، احصاءالعلوم، تقسیم العلوم، رؤوس ثمانیه و... یافت.
علم شناسی نزد دانشمندان و حکیمان مسلمان را می توان در انواع ذیل دسته بندی نمود:
1 ) علم شناسی های عام؛
2 ) علم شناسی های خاص.
در علم شناسی عام، علم بما هو علم موضوعیت دارد، نه علم خاص و اطلاق اصطلاح علم شناسی به این قسم، سزاوارتر است.1
علم شناسی خاص، نظر به علومی خاص دارد، لذا به جای واژه ی عام، در این نوع علم شناسی، می توان اسامی خاص علوم را قرار داد؛ همچون فقه شناسی، طب شناسی، منطق شناسی و فلسفه شناسی و...
هر یک از علم شناسی های عام و خاص دانشمندان و حکیمان مسلمان را می توان در دو رهیافت کلی قرار داد:
............................................................. ص 14 .............................................................
  • 1 ) علم شناسی منطقی - فلسفی؛

2 ) علم شناسی تاریخی.
مثال علم شناسی عام منطقی - فلسفی، بحث درباره ی مبادی علم به طور عام؛ مثال علم شناسی خاص منطقی - فلسفی بحث از مبادی علوم خاص (رؤوس ثمانیه)؛ مثال علم شناسی خاص تاریخی بحث از تاریخ یک علم خاص مانند تاریخ فقه، تاریخ طب، تاریخ فلسفه و...؛ و مثال علم شناسی عام تاریخی بحث از تاریخ علوم به طور کلی است.
علم شناسی منطقی - فلسفی، به معنای عام و خاص آن، از نوع نگاه پیشینی به علم است و جنبه ی تجویزی و دستوری دارد، اما علم شناسی تاریخی، با نوعی نگاه پسینی به علم، جنبه ی توصیفی دارد.
علم شناسی نزد استاد مطهری
استاد مطهری، به عنوان یک فیلسوف و منطق دان مسلمان، بیش از هر چیز در علم شناسی، گرایش منطقی - فلسفی دارد.
گفتیم که علم شناسی منطقی - فلسفی، به معنای عام و خاص، شناخت پیشینی علوم است و نظر به بایدهای علم دارد، لذا علم شناسی منطقی - فلسفی استاد مطهری جنبه ی پیشینی، توصیه ای و تجویزی دارد. علم شناسی منطقی - فلسفی، هم به معنای عام در آثار استاد مطهری یافت می شود و هم به معنای خاص.
به معنای عام، آنجا که از مبادی علوم به طور عام سخن می گوید و ابتکارات خاصی نیز از خود به جای می گذارد (مطهری، 1374 ، 474)، و به معنای خاص، آنجا که در هر یک از علوم خاص همچون منطق، فلسفه، کلام، عرفان، فقه و اصول وارد می شود و از موضوع، روش، غایت و مبادی آن علم خاص سخن می گوید. (مطهری، 1377 (الف)، (ب)، (ج) ؛ 1374 ، 477 و 66-65)
البته رهیافت پسینی در نگاه به علم، در علم شناسی استاد مطهری قابل ردیابی است، زیرا ارزش نهادن ایشان به هویت تاریخی علم در جای جای آثارشان
............................................................. ص 15 .............................................................
  • نمایان است.

استاد مطهری به ارزش نگاه تاریخی به علوم و سیر تحولات آنها پی برده بود و در مواضع مختلف به آن تنبه می داد:
برای یک دانشجو که می خواهد علمی را تحصیل کند و یا اطلاعاتی درباره ی آن کسب کند، لازم است که آغاز پیدایش آن علم، پدید آورنده ی آن، سیر تحول آن علم در طول قرون، قهرمانان و صاحب نظران معروف آن علم و کتاب های معروف و معتبر آن علم را بشناسد و با همه ی آنها آشنایی پیدا کند. (مطهری (ج)، 1377 ، 27)
علم شناسی منطقی - فلسفی استاد مطهری
استاد مطهری به مسائل مهمی که در حوزه ی علم شناسی منطقی - فلسفی میان منطق دانان و فلاسفه ی بزرگ مسلمان مطرح بوده، اشاره کرده و ابتکارات و حسن تقریرهای خاصی نیز در طرح مسائل قدیم و جدید و ارائه ی پاسخ هایی متناسب با ادبیات فلسفی جدید، از خود به جای گذاشته است.
ابتکارات و حسن تقریرهای استاد مطهری در علم شناسی منطقی - فلسفی را می توان در موارد ذیل برشمرد:
1 ) تبیین مبادی علوم مطابق با ادبیات فلسفی جدید؛
2 ) تبیین منشأ اختلاف علوم از حیث اصول متعارفه و موضوعه و تمایز روشی آنها؛
3 ) تبیین نحوه ی استفاده ی فلسفه از علوم دیگر در مبادی و تفکیک مسائل فلسفی خالص از سایر مسائل فلسفی؛
4 ) توجه به این مسأله ی مهم که موضوع علم شناسی منطقی - فلسفی علوم حقیقی اند، نه علوم اعتباری.
استاد مطهری به علم شناسی منطقی - فلسفی متفکران و فلاسفه ی جدید غرب هم توجه داشته و آن را از جمله قدم های مفید دانشمندان جدید در عالم فلسفه و
............................................................. ص 16 .............................................................
  • منطق به حساب می آورد. ایشان عنوان می دارد:

... فن مستقلی که متکفل بیان همه ی این امور (موضوع، تعریف و فایده ی علوم و تقسیمات و تمایز علوم و...) باشد و آنچه به عنوان مقدمه در آغاز هر علم بیان می شود، بیان کند در قدیم موجود نبود.
از جمله قدم های مفیدی که دانشمندان جدید در عالم فلسفه و منطق برداشتند، این بود که فن مستقلی به وجود آوردند که متکفل همه ی این جهات است و در آن فن علاوه بر اموری که در بالا ذکر شد قسمت های مفید و مهم دیگری علاوه شد، از قبیل بیان «اصول متعارفه» و «اصول موضوعه»ای که در هر علمی به کار برده می شود و روش و اسلوب فکری که در هر یک از علوم باید از آن استفاده شود تا در آن علم پیشروی حاصل شود. (مطهری، 1374 ، 468)
مبادی علوم عبارتند از: تعاریف، اصول متعارفه و اصول موضوعه.
اصول متعارفه قضایایی بدیهی و منطقا ضروری هستند که کسی نمی تواند در آنها شک کند. (شاله، 1378 ، 40)
استاد مطهری اصول متعارفه را عبارت از اصولی می دانند که دلایل و براهین آن علم بر روی آنها بنا شده و خود آن اصول بدیهی و غیرقابل تردیداند و هیچ ذهنی خلاف آنها را جایز نمی شمارد. مثال هایی که استاد مطهری در خصوص اصول متعارفه ارائه می نماید عبارتند از: اصل کل و جزء (کل از جزء بزرگ تر است) و اصل مساوات (دو مقدار مساوی با یک مقدار، مساوی با یکدیگرند) در هندسه و اصل امتناع تناقض در فلسفه و منطق. (مطهری، 1374 ، 474)
همچنین، ایشان اصول موضوعه ی یک علم را عبارت از اصولی می داند که برخی از دلایل آن علم متکی به آنهاست و خود آن اصول بدیهی و جزمی اذهان نیستند و دلیلی هم عجالتا بر صحت آن اصول نیست، ولی آن اصول را مفروض الصحه می انگاریم.
البته استاد مطهری اذعان می دارد که یک اصل موضوع ممکن است در یک
............................................................. ص 17 .............................................................
  • علم جنبه ی وضعی و فرضی داشته باشد، ولی در علم دیگری با دلایل مخصوص آن علم به تحقیق پیوسته باشد. مثل این که در علوم طبیعی از اصول ریاضی، و در علوم ریاضی از اصول طبیعی، و در هر یک از این ها از اصول فلسفی، و در فلسفه از هر یک از این ها استفاده می شود. (همان)

استاد پس از توصیف دقیق اصول متعارفه و اصول موضوعه و بیان تفاوت آنها، در این که اصول متعارفه، به خودی خود، قطعی و جزمی هستند، اما اصول موضوعه جنبه ی وضعی و فرضی دارند، تأکید می کند که باید اصول موضوعه و اصول متعارفه ی هر علمی تعیین شود، و آن را از سودمندترین مباحث منطقی می داند. در این خصوص ایشان از تلاش های منطق دانان و فلاسفه ی جدید غرب تقدیر کرده و می گویند:
منطقیین جدید زحمات گرانمایه ای در این زمینه کشیده اند و یکی از کسانی که اصول متعارفه و موضوعه ی علوم متداول عصر خویش را طبق استنباط خود بیان کرده، «کانت» است. (همان، 474-475)
نگاه آکسیوماتیک به علوم، نگاه پیشرفته و دقیقی است که در میان منطق دانان جدید رواج عام دارد. مهم ترین دغدغه ی یک منطق دان نسبت به علوم، سازگاری آنهاست و در یک نظام اصل موضوعی است که می توان سازگاری را اثبات کرد و یا ناسازگاری را به اثبات رساند. نگاه اصل موضوعی استاد مطهری، و فراخوان عالمان به تعیین اصول موضوعه و متعارفه ی علوم، حکایت از عمق بینش منطقی و فلسفی ایشان در علم شناسی دارد. استاد مطهری در خصوص «فلسفه»، که از مشغله های فکری اصلی ایشان بوده است، دغدغه ی فراوانی برای تعیین اصول متعارفه و موضوعه داشته اند.
در خصوص اصول موضوعه ی فلسفه، استاد معتقد است که آنها عبارتند از موادی که علوم در اختیار فلسفه قرار می دهند. (همان، 477)
اگر چنین است مشکل تضمین صحت و سقم قضایا و احکام فلسفی پیش می آید و فلسفه نخواهد توانست صدق مطلق آن دسته از احکام فلسفی که مبتنی
............................................................. ص 18 .............................................................
  • بر این اصول موضوعه هستند را تضمین کند.

استاد مشکل تضمین را می پذیرد و معتقد است باید احکام خالص فلسفی را که در آن از اصول موضوعه استفاده نشده و فقط مبتنی بر تعاریف و اصول متعارفه هستند، از سایر احکام فلسفی جدا کرد. ایشان عقیده دارند که فلسفه تنها صدق مطلق احکام خالص فلسفی را تضمین می کند و لاغیر.
ایشان در این زمینه می گویند:
یکی از قسمت هایی که فوق العاده لازم است مورد بررسی قرار گیرد، همانا تفکیک مسائل فلسفی خالص از مسائل متکی بر علوم است و تاکنون دیده نشده که کسی در صدد این تفکیک و تجزیه برآید. ... مسائل عمده ای که در فلسفه هست و به منزله ی ستون فقرات فلسفه به شمار می رود، از نوع مسائل فلسفی خالص است و فقط قسمتی از مسائل فرعی علت و معلول و قسمتی از مباحث قوه و فعل و حرکت و بعضی قسمت های فرعی دیگر است که خواه و ناخواه متکی به نظریه های علمی باید بوده باشد و در حقیقت مسائلی که مربوط به شناختن جهان هستی از جنبه ی کلی و عمومی است، مثل مسائل وجود و عدم و ضرورت و امکان و وحدت و کثرت و علت و معلول و متناهی و نامتناهی و غیره جنبه ی فلسفی خالص دارد. (همان، 477)
استاد همچنین در خصوص چگونگی استفاده ی فلسفه از اصول موضوعه ای که از علوم دیگر گرفته است (این مباحث استاد فلسفه شناسی یا علم شناسی منطقی - فلسفی به معنای خاص است) معتقد است فلسفه از قضایا و مواد علمی، احکامی که جنبه ی فلسفی دارد را انتزاع می کند، نه استنتاج. ایشان با تکیه بر تفکیک انتزاع از استنتاج، هیچ حکم فلسفی را مستنتج از احکام علمی نمی داند. مراد ایشان از انتزاع صرفا این است که فلسفه براساس یک حکم علمی استدلال فلسفی می کند و نتیجه ی فلسفی می گیرد و به اصطلاح یک ماده ی علمی را صغرای قیاس فلسفی خود قرار می دهد (و نه کبری) و از روی اصول کلی خود یک نتیجه ی فلسفی می گیرد. (همان، 65-66)
............................................................. ص 19 .............................................................
  • تا اینجا آراء استاد را می توان چنین برشمرد:

1 ) اصول موضوعه در فلسفه از علوم گرفته می شود.
2 ) استفاده از اصول موضوعه در صغرای قیاسات فلسفی است و نه کبری.
3 ) فلسفه نمی تواند صحت و سقم مطلق آن احکامی که از اصول موضوعه به دست می آیند را تضمین کند. استاد در خصوص اصول متعارفه ی فلسفی نیز اظهار می دارد که علیرغم بسیار مفید و مهم بودن تعیین جمیع اصول متعارفه ی فلسفی، استقصای همه ی آنها خالی از صعوبت و دشواری نیست و تاکنون دیده نشده است که کسی در صدد جمع و استقصای آنها برآید. (همان، 475)
استاد فقط دو اصل متعارف را برای فلسفه معرفی می کنند:
1 ) اصل امتناع تناقض؛
2 ) اصل اثبات واقعیت. (همان، 475-476)
از حسن توجهات استاد مطهری در علم شناسی منطقی - فلسفی دقت در این نکته است که وقتی سخن از علم می شود مقصود علوم حقیقی است، نه علوم اعتباری و ایشان این مسأله را به خوبی تبیین کرده و بر آن استدلال می نمایند.
در خصوص عوارض موضوع توسط منطق دانان و فلاسفه ی بزرگ مسلمان بحث های فراوانی صورت گرفته است و نهایتا به تمیز عوارض ذاتی از عوارض غیرذاتی انجامیده و چنین عنوان شده است که مقصود از عوارض، آنجا که گفته می شود موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی که در آن علم از عوارض آن بحث می شود، عوارض ذاتی است، نه عوارض غیرذاتی یا غریبه.
استاد ضمن اشاره به سرآمد تحقیقاتی که در این خصوص شده است، و به ابن سینا در منطق شفا مربوط می شود، و تذکر به این نکته که متأخرین نکات لازمی را که وی یافته است درک نکرده اند و به راه های دیگر رفته اند و موجبات اختلاف آراء زیادی در این مسأله شده اند، به اختصاص علوم حقیقی به علم شناسی منطقی - فلسفی حکیمان مسلمان چنین استدلال می کند:
عوارض ذاتیه ی هر موضوعی همواره به نحوی است که ذهن یا مستقیما و
............................................................. ص 20 .............................................................
  • بلاواسطه رابطه ی آن را با موضوع درک می کند، یعنی احتیاج به دخالت حد وسط و اقامه ی برهان ندارد و یا این که با مداخله ی حد وسط رابطه ی وی با موضوع روشن می شود، قهرا رابطه ی بین هر موضوع و عوارض ذاتیه ی وی باید واقعی و نفس الامری باشد (نه اعتباری) و قهرا باید آن موضوع کلی باشد (نه جزئی) و بناءا علی هذا علوم اعتباریه، که رابطه ی بین موضوعات و محمولات در آن علوم وضعی و قراردادی است، نه واقعی و نفس الامری، مانند حقوق و فقه و اصول و صرف و نحو و همچنین علومی که یک سلسله قضایای شخصیه مسائل آنها را تشکیل می دهد، مانند لغت و تاریخ و جغرافیا، از حمل کلام منطقیین خارج است، زیرا آنچه در مورد تمایز و تشابه و طبقات علوم گفته می شود، اولاً در مورد علوم حقیقی است، که رابطه ی واقعی و نفس الامری امور را بیان می کند (نه علوم اعتباری)، و ثانیا در مورد کلیات است که برای ذهن قابل استدلال و استنتاج است نه جزئیات که به قول منطقیین (نه کاسب اند و نه مکتسب) و بالاخره در مورد علومی است که برهان به معنای صحیح منطقی در آن علوم جاری است، مانند علوم عقلی محض و علوم آزمایشی. در علوم تجربی و آزمایشی هر چند مستقیما برهان جاری نیست، ولی آن سلسله علوم، قطعی بودن و کلی بودن و قانون عمومی بودن خود را مدیون یک سلسله براهین عقلانی می باشند که به طور ضمنی مورد استناد آن علوم است. (مطهری، 1374 ، 472)

از نکات ابتکاری که در مبحث علم شناسی منطقی - فلسفی، استاد مطهری، بدان توجه نموده اند مربوط به این سؤال می شود که چرا علوم در مبادی و روش متفاوتند و ایشان خود به ابتکاری و جدید بودن این توجه چنین تصریح می کنند:
... آنچه ما می خواهیم در این جا بیان کنیم نکته ی لازم و مهمی است که ندیده ایم کسی تاکنون متعرض آن شده باشد و آن عبارت است از بیان منشأ اختلاف علوم و فنون از لحاظ اصول متعارفه و موضوعه و همچنین از لحاظ روش. (همان، 478)
............................................................. ص 21 .............................................................
  • البته در چالشی که متأخرین از دانشمندان فقه و اصول، با علم شناسی منطقی - فلسفی در مورد این که ملاک تمایز علوم و عامل وحدت بخش مسائل یک علم موضوع است یا غایت، آغاز کرده اند، به یک معنی بحث ملاک تمایز علوم به طور کلی مطرح شده است؛ از آن جمله است آراء آخوند خراسانی قدس سره در کفایة الاصول و امام خمینی قدس سره در مناهج الوصول الی علم الاصول. اما حسن توجه استاد مطهری در خصوص تمایز علوم از حیث مبادی و روش به طور جداگانه حائز اهمیت است.

استاد معتقد است هم تمایز مبادی علوم از موضوع نشأت می گیرد و هم تمایز روشی آنها. دلیل ایشان در نشأت گرفتن تمایز مبادی از موضوع این است که اصول متعارفه و موضوعه ی هر علمی (مبادی آن علم) عبارت از احکامی است (قطعی یا وضعی) که عقل در مورد موضوع آن علم دارد و با اختلاف موضوع طبیعی است که آنها نیز مختلف شوند. (همان، 478)
در مورد تمایز روش نیز استدلال ایشان این است که رابطه ی خاصی میان روش و موضوع یک علم وجود دارد، زیرا روش یک علم عبارت است از نوعی ارتباط فکری خاص که باید بین فاعل شناسا و موضوع آن علم برقرار شود و بدیهی است که نوع ارتباط فکری بین انسان و یک شی ء بستگی به نحوه ی وجود و واقعیت آن شی ء دارد، مثلاً اگر آن شی ء مادی باشد ناچار باید ارتباط نیز مادی باشد (روش حسی و آزمایش علمی) و اگر آن شی ء وجود نفسانی دارد باید به مشاهده ی حضوری و نفسانی، که یگانه وسیله ی ارتباط ذهن با آن شی ء است، پرداخته شود و اگر آن شی ء کیفیت عقلانی دارد، یعنی حقیقتی است که عقل با اعمال قوه ی انتزاع آن را یافته است باید با سبک قیاس و برهان و تحلیل عقلانی مورد بررسی قرار گیرد. (همان، 478 و 479)
نتیجه گیری
1 ) علم شناسی استاد مطهری در طول سنت علم شناسی دانشمندان و حکیمان
............................................................. ص 22 .............................................................
  • مسلمان ارزیابی می شود، اگرچه همدلی خاصی میان ایشان و علم شناسان جدید، به چشم می خورد.

2 ) علم شناسی استاد مطهری بیشتر منطقی - فلسفی است تا تاریخی، اگر چه ایشان به علم شناسی تاریخی نیز بی توجه نبوده است.
3 ) علم شناسی استاد مطهری بیشتر توصیه ای و تجویزی (Normative) است تا توصیفی (Descriptive) .
4 ) علم شناسی استاد مطهری به نقش موضوع، هم در وحدت مسائل یک علم و هم در تمایز علوم از حیث مبادی و روش ها، تأکید دارد.
5 ) استاد مطهری موضوع علم شناسی منطقی - فلسفی را تنها علوم حقیقی می داند، نه اعتباری.
6 ) از ابتکارات استاد در فلسفه شناسی (یکی از شاخه های علم شناسی منطقی - فلسفی خاص)، تبیین نحوه ی استفاده ی فلسفه از علوم دیگر (در بخش اصول موضوعه) و پیشنهاد تفکیک مسائل فلسفی خالص از سایر مسائل فلسفی است.
پی نوشت
1 ) در علم شناسی عام اگر هم از علوم خاصی نام برده می شود حیثیت خاص آنها اصل نیست بلکه از آن حیث که علم هستند مورد بررسی قرار می گیرند.
............................................................. ص 23 .............................................................
  • منابع و مآخذ

1 ) ابن سینا، حسین بن عبداللّه (1954 م)، البرهان من کتاب الشفاء، به کوشش عبدالرحمن بدوی، مصر، امیریه.
2 ) امام خمینی (1373)، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3 ) برت، ادوین آرثر (1378)، مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین، ترجمه ی عبدالکریم سروش، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
4 ) خراسانی، محمد کاظم (1409 ه.)، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آل البیت.
5 ) شاله، فیلیسین (1378)، فلسفه ی علمی یا شناخت روش علوم، ترجمه ی یحیی مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
6 ) مطهری، مرتضی (الف) (1377)، آشنایی با علوم اسلامی (1)، تهران، صدرا.
7 ) مطهری، مرتضی (ب) (1377)، آشنایی با علوم اسلامی (2)، تهران، صدرا.
8 ) مطهری، مرتضی (ج) (1377)، آشنایی با علوم اسلامی (3)، تهران، صدرا.
9 ) مطهری، مرتضی (1374)، مجموعه آثار (6) اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا.
............................................................. ص 24 .............................................................
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است