در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: دو ماهنامه جهاد (ترویج کشاورزی و توسعه روستایی) » 18 اردیبهشت 1361 - شماره 31، دکتر سید محمد باقر حجتی ؛


برای آشنایی بیشتر با خصوصیات اخلاقی، و ویژگیهای شهید بزرگ انقلاب اسلامی، پاره تن امام و ثمره عمر رهبر، نخستین رئیس شورای انقلاب، استاد شهید مطهری، پای صحبت یکی از شاگردان و همکاران نزدیک و صمیمی ایشان جناب آقای دکتر سید محمد باقر حجتی نشسته و از ایشان درباره آن شهید بزرگوار، می شنویم، باشد که در راه شناخت هر چه بهتر این مفاخر اسلام کوشا بوده و راه آنان را ادامه دهیم.

س: نقش استاد مطهری در شکل گیری اندیشه اسلامی در صد ساله اخیر و بطور کلی گسترش آن در نسل جوان توضیح دهید.

مرحوم استاد مطهری از بیست و پنج سال پیش، مستقیما و بطور مداوم با ایشان در تمام بوده ام، تماس ما در آن سالهای اولیه، بصورت یک شاگرد و استادش در مدرسه مروی بود. راجع به نقش ایشان در ترویج اندیشه اسلامی و علمی، همانقدر میتوانم بگویم که، تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم، که قبل از اذان صبح به مدرسه میآمد و نماز صبح را در مدرسه میخواند، با وجود اینکه در خیابان آبشار منزل داشت، از آنجا قبل از اذان حرکت میکرد و میآمد و یک استکان چای میخورد و نماز صبح را ادا میکرد و می نشست درسش را شروع میکرد، و این درس همینطور ادامه داشت، شاید تا ساعت 8 یا 9. علاقه ایشان به نشر علم و اندیشه اسامی از همینجا ثابت می شود که ایشان بدون هیچگونه چشمداشتی به مزد و یا اجرت که در این زمنیه داشته باشند با اینکه ایشان منبع معاش نداشتند، و در رده طلاب، یک حقوق ماهیانه دریافت میکردند، نه در رده مدرسین. اینچنین به تدریس طلاب عشق می ورزیدند، اگر مثلا ایشان درس منظومه تدریس میکرد به بیان مطلابی که در منظومه منعکس بود اکتفا نمیکرد. بلکه ضمن بیان حکمت اسلامی، از افکار فلسفی جدید هم مسائل طرح میکرد و به نقد و تحلیل در این مسائل می پرداخت و با چنان شوری موارد درس میشد که واقعا من استادی که اینهمه علاقه و عشق به ترویج فرهنگ اسلامی و اندیشه اسلامی داشته باشد، ندیدم بصورتی که در حال درس از خود بیخود میشد. استاد علاقه عجیب داشتند که اسلام در میان جامعه بصورت یک سرمشق زندگی روز مره نفوذ داشته باشد. (و من این مسأله را در خلال بیان ایشان حس میکردم).

س: روشتنترین و بارزترین خصوصیت استاد، در میان سایر اندیشمندان و متفکران معاصر چه در حوزه و چه خارج، پیرامون موقعیت و مقام علمی ایشان چه بوده است؟

ج بارزترین، امتیازی که در این استاد بزرگوار ما سراغ داشتیم، همان عشق و علاقه ای بود که به علم و ایمان، و یا هر دو داشتند، واقعا عاشق علم و ایمان بودند و این سرمشقی بود برای شاگردانی که در خدمت ایشان تتبع میکردند. ولی در طول سالهایی که تقریبا بنده شاگرد ایشان، (که لیاقت شاگردی اشان را هنوز هم ندارم) ولی در یک سطحی در دانشگاه قرار گرفتیم و همکاری داشتیم، در آنجا بارزترین امتیازی که در ایشان نسبت به سایر متفکران احساس میشد، این بود که خشک فکر نمیکرد، خیلی روشن می اندیشید و مسائل دشواری که برای جوانان غیر قابل هضم می نمود، ایشان به گونه ای تحلیل میکردند، که آن مسائل غامض قابل حل بود. و اینرا بنده در دیگران سارغ نداشتم. یعین حتی اساتید دیگر حوزه یا غیر حوزه، در این مورد، مورد پرسش قرار میگرفتند، جوابی که میدادند، میخواستند طرف را قانع کنند و قانع کنند و ساکت کنند. ولی ایشان از برکت خداوند بگونه ای موفق بودند که این مسائل را مانند روز و آفتاب برایشان روشن میکردند. مسائل مربوط به معاد و سلسله مسائل دیگری که هضم آن دشوار بنظر میرسد. او برای جوانان هضم و حل میکرد. گاهی انسان با استدلال طرف را ساکت میکند و طرف حربه ای برای بحثث ندارد ولی مطلب برای او حل و هضم نیست. ولی ظاهرا دلیلی ندارد. ولی ایشان آنچنان موفق بودند که این مسائل را واقعا برای جوانان هضم میکردند و تحلیل میکردند، بخاطر مایه های سرشار علمی و تفکری که برای استنباط در ایشان وجود داشت. و مزیت دیگر ایشان، که واقعا از این جهت جالت بود. همانگونه که اسلام دستور داده بود در برابر مسائل که بر حق بود، از هیچ چیز ملاحظه نمیکرد و در اینکه حق را اظهار کند، به دلیل دوستی مجادله نمکرد. مثلا بنده در حدود ده یا دوازده سال در محضر ایشان زانو به زمین میزدم و شاگرد ایشان بود.، برای احترام ایشان و بر حسب وظیفه کارهایی حق بود. ولی اگر به مساله حق میرسید، ایشان پرخاشگرانه و جسورانه دستور میدادند که باید این وظیفه را انجام دهد. و بقدر در این گونه مسائل شجاعت داشتند که حتی گاهی در یک محیط حاکم آن وقت قرار میگرفت. مثلا در جوزه و دانشکده، و بدون هیچگونه ملاحظه ای از کسی و یا بدون ترس از کسی، بخاطر اسلام و پای بند بودن به حق و دین و آئین، با کمال شهامت مسائل را مطرح میکردند و از نتایجی که احیانا ممکن بود برای دیگران ناخوش آیند باشد ایشان اصال نمی هراسیدند و هیچ ترس و واهمه ای نداشت. و حرف حق را میزدند و این از خصائصی بود که بارها ما را تحت تأثیر این مرد بزرگ قرار داده بود. در محیط مدرسه مروی و دانشکده الهیات اکثر اشخاص که در کانالهای خاصی از نظر فکری قرار داشتند تحت تأثیر ایشان برای قوای علمی و شهامتش قرار می گرفتند. ایشان وقی سخن می گفتند، دیگران را مرغوب میساخت. چون از درونش بر میخاست. و برای خدا سخن می گفت و در مورد خدا حرف میزد همه را مرغوب میکرد. استاد در مورد دین احساس دلسوزی میکرد و ابراز هم میکرد و می خواست دین در متن زندگی و کارهای روزمره مردم چه علمی و چه کارهای دیگر قرار بگیرد و در این راه از هیچ ایثار و فداکاری هم فرو گذار نمیکرد، در آن زمان که کسی جرأت حرف زدن نداشت، در یک محیط دولتی، و حاکم آن زمان، ایشان از گفتن هیچ حقیقتی دریغ نمی کرد. حقیقتی که با دین پیوند مستقیم داشت. اما دیگران چون دلیل نداشتند و با اینکه شهامتش را نداشتند، از اظهار خیلی از حقایق خودداری میکردند.

س: در خلال صحبتتان به مسأله ای اشاره کردید که آنهم اینکه استاد مطهری انسانی جذم اندیش و خشک اندیش نبودند و مسائل را با روی باز میپذیرفتند در این زمینه هم توضیح دهید.

ج سعه صدر ایشان به اینصورت بود که بنده خودم یادم هست، که در سال 53 یا 54 و شاید هم سال 50 از من دعوت کرده بودند برای تدیس در دانشکده حقوق، در دانشگاه ملی بنده به دلیل محیطی که در آنجا حاکم بود نمی خواستم تدریس در آنجا را بپذیرم، و یک مدتی فکر میکردم که آیا صلاح است برای تدریس به آنجا بروم و یا نه (از نظر شرعی)؟، با ایشان مشورت کردم ایشان فرمودند: برای چه به آنجا نمی روی تدریس کنی؟ بنده عرض کردم بدلیل اینکه من خودم را در خور آن محیط نمیدانم و آن محیط را نیز متناسب با خودم نمی بینم و برای تدریس نمی روم. ایشان گفت من که استاد شما هستم در آن جلساتی که در آنجا و یا دانشکده های دیگر تشکیل میشود شرکت می کنم، برای اینکه با این جوانان ما فاصله برقرار نکنیم. و این فاصله ای که ما با جوانان برقرار کرده ایم، دین را به این روز نشانده است که حتی در حاشیه زندگی هم نیست. و من که استاد تو هستم و شما من را می شناسید برای خاطر دین و برای اینکه رابطه ای بین افکار جوانان و آئین های دینی پیدا شود و خویشاوندی دین با مردم این سرزمین محفوظ بماند و این پیوندی را که استعمار زمانه از هم گسسته تجدید بکنیم (که به صلاح این ملت تمام میشود). من در حد خودم در تمام دعوتهایی که اینها میکنند شرکت میکنم و وظیفه دینی خودم را انجام میدهم و تو هم موظف هستی که برای تدریس به آنجا بروی. و اصولا ایشان این روشن بینی را داشتند و ایشان بسیار دقیق مسائل را میدید.

(بقیه مصاحبه مخدوش است)

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است