منابع مقاله:
فصلنامه پیام، شماره 82، صفحه 115،
نگارش، حمید، استادیار پژوهشكده تحقیقات اسلامی ؛
چكیده
از موضوعاتی كه از دیرباز به عنوان مهمترین آرمان آدمیان مطرح بوده است نظریه عدالت میباشد. فضیلتی كه تحقق آن زمینهساز تحول در روح و روان انسان در اجتماع و فقدان آن منشأ ظلم و ستم و نا برابری میگردد. اصلی كه حیات بخش جامعه بشری بوده و گرایش به آن شأنی از شئونات فطری، آدمیان تلقی میگردد.
این نظریه از مهمترین مسائل فلسفه سیاسی در جهان اسلام در بعد نظری و عملی بوده و از مهمترین اهداف بعثت پیامبران به شمار میآید. همچنین عدالتورزی خداوند از اركان مهم خداشناسی اسلام بوده و یكی از اوصاف الهی میباشد كه جایگاه ویژهای در منظومه عقاید اسلامی یافته است تا جایی كه از عدل به عنوان یكی از اصول پنجگانه دین و مذهب یاد میشود. از معدود اندیشمندانی كه نظریه عدالت را مورد بررسی قرار داده است فرزانه مطهری است. گستره كلامی عدل در نگاه استاد كه ریشه قرآنی دارد فراگیر، نظام آفرین و مبنایی بوده به گونهای كه از توحید تا معاد و از نبوت تا امامت و از آرمانهای فردی تا هدفهای اجتماعی همه بر محور عدل استوار میباشد. از نظرگاه استاد، عدالت نه تنها یك فضیلت كه یك معیار و مبنای تمام قواعد حقوقی، فقهی است و شاید بتوان گفت بنیادیترین اصل در علوم سیاسی و اجتماعی میباشد. آموزه عدل با كل نظام تكوینی و تشریعی جهان در ارتباط است و قبول یا رد آن سبب تحول اساسی در جهانبینی میگردد.
نظریهپردازی با استفاده از منابع دینی در جهت رفع شبهات را میتوان در اندیشه كلامی استاد یافت. نوشتار حاضر جستجوگر نتایج كلامی نظریه عدالت در اندیشه استاد است.
واژگان كلیدی: نظریه عدالت، استاد مطهری، كاركرد كلامی، حسن و قبح عقلی، مقیاس بودن عدالت.
طرح مسئله
1. از جمله مسائلی كه استاد به آن پرداختهاند نظریه عدالت میباشد. این مقاله میكوشد بعضی از كاركردهای كلامی این نظریه را در آثار به جا مانده از ایشان تبیین كند. در واقع فرضیه تحقیق حاضر بیان نقش كلیدی نظریه عدالت در نظام كلامی استاد مطهری است و میكوشد اثبات كند كه نظریه عدالت بسیاری از معضلات كلامی را حل میكند و معیاری در تشریح رفتارها و آموزههای دینی است.
2. سعی نگارنده مبتنی بر نظریهپردازی است و میخواهد با نگرش اصولی مبتنی بر متون دینی اسلام، عدالت را بر اساس ساختار وجودی انسان از نظرگاه استاد، مورد بررسی قرار دهد.سؤال اساسی این است آیا میتوان به نظریهای در باب عدالت دست یافت كه واقعنگر، فراگیر، عقلانی و هماهنگ با ویژگیهای فطری باشد. اثبات این دیدگاه عدالت را از دو نگرش محدود فقهی كه آن را ویژگیهای فردی میداند و نگرش قضایی كه تحقق آن را در برخورد با جرم بررسی میكند فراتر رفته و به تمام ابعاد هستی به ویژه انسان و جامعه راه پیدا میكند.
تعریف عدالت
برای عدل و عدالت معانی گوناگون هم چون رعایت تساوی و مساوات برشمردهاند از منظر استاد، تعریف عدالت به مساوات قابل پذیرش نمیباشد.
آیا امكان دارد كه در یك جامعه همه انسانها عهدهدار وكالت شوند. افزون بر این، انسانها از لحاظ استعداد و امكانات مساوی خلق نشدهاند گروهی استعداد هنری دارند، گروهی استعداد نویسندگی دارند، گروهی در فعالیتهای اقتصادی موفقترند با این توضیحات روشن میشود كه اگر عدالت را به معنای مساوات بگیرند نوعی ظلم و تجاوز خواهد بود و نابودی اجتماع را به همراه خواهد داشت. استاد مطهری معتقد است این نوع عدالت عین ظلم خواهد بود.[1]
از منظر استاد عدالت عبارت است از این كه استحقاق و حقی را كه بشر به موجب خلقت و به سبب كار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود و نقطه مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند و نقطه مقابل تبعیض است كه دو فردی كه در شرایط مساوی قرار دارند یك موهبتی را از یكی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند.[2]
نكته: مبنای این تعریف آن است كه در جهان تكوین و تشریع هر چیزی جایگاهی در خور خود دارد و عدل آن است كه این تناسب مراعات گردد و هر چیزی در جای خود قرار گیرد. بدیهی است كه در این صورت مراد از عدالت الهی آن است كه خداوند با هر یك از آفریدگان خویش آن چنان كه سزاوار است رفتار كند و آن را در موضعی كه سزای اوست بنشاند و چیزی را كه شایسته آن است به او عطا كند.
فلسفه اهمیت عدالت در كلام اسلامی
استاد در جواب این سؤال كه چرا كلام اسلامی بیش از هر چیز به مسئله عدل پرداخته است میگوید:
از نظر ما ریشه اصلی و ریشه طرحهای علمی و عملی مسئله عدل را در جامعه اسلامی در درجه اول در خود قرآن كریم باید جستوجو كرد. قرآن است كه بذر اندیشه عدل را در دلها كاشت و آبیاری كرد و دغدغه آن را چه از نظر فكری و فلسفی و چه از نظر عملی و اجتماعی در روحها ایجاد كرد. این قرآن است كه مسئله عدل و ظلم را در چهرههای گوناگونش همچون عدل تكوینی، عدل تشریعی، عدل اخلاقی و عدل اجتماعی طرح كرد. قرآن تصریح میكند كه نظام هستی و آفرینش بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است. قرآن است كه عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش میداند و میفرماید: و السماء رفعها و وضع المیزان (الرحمن: 7) چگونه ممكن است مسئلهای كه تا این پایه در قرآن بدان اهمیت داده شده كه هم جهانبینی است و هم معیار شناخت قانون و هم ملاك شایستگی زعامت و رهبری و هم آرمان انسانی و هم مسئولیتی اجتماعی، مسلمین با آن عنایت شدید و حساسیت فراوانی كه به قرآن داشتند نسبت به آن بیتفاوت بمانند. علت اصلی راه یافتن این اصل در كلام و در حوزههای اسلامی دیگر، بلاشك قرآن بود.[3]
از منظر استاد، نظریه عدالت از یك سو به ایمان به خداوند و از سوی دیگر به مسئله نبوت و معاد ارتباط پیدا میكند و از سوی سوم با مسائلی چون پاداش و جزا، جبر و تفویض، فلسفه احكام و مانند آن. لذا اعتقاد به این اصل یا نفی آن مبنایی برای اعتقادات دین ما میباشد. ریشه این جامعیت و اهمیت، توجه قرآن به این آموزه مهم است.
فطری بودن عدالت
از منظر استاد مطهری در نهاد بشر گرایش به عدالت و عدالتخواهی وجود دارد. ایشان در جواب این سؤال كه آیا انسان بالفطره طرفدار عدالت است و یا بالفطره متعدی است، مینویسد بدیهی است كه انسان به تمام وجودش عادل و متنفر از ظلم نمیباشد و الّا ظلمی در جهان واقع نمیشد.[4] در جای دیگر مینویسد فیلسوفان اروپا چنین نیروی فطری را در نهاد بشر رد میكنند و میگویند عدالت اختراع مردمان زبون است، حال آن كه عدالت در نهاد بشر هست و اگر خوب بشر تربیت شود و زیر دست یك مربی قرار گیرد میرسد به جایی كه عدالت خواه شود و علی (ع) نمونه یك انسان عدالتخواه است.[5]
نكته: ایشان فطرت انسانی را بیان كننده مدل انسان اسلامی میدانند مدل انسان اسلامی عصاره همه موجودات و خلیفه خدا بر روی زمین میباشد، كه دارای خلافت تكوینی، اختیار، قدرت و بالاخره عدالتخواهی است و برخلاف انسان غیر اسلامی، استاد میكوشد ثابت كند كه انسان عكسالعمل محیط و یا لوح نانوشته نمیباشد بلكه چراغی است كه در او فروغ الهی به نام فطرت وجود دارد. عدالتخواهی و گرایش به عدل و تنفر از بدی و ستم جزئی از ساختار وجودی انسان است از این روست كه عدل و عادل و عدالتگستر را فطرتاً دوست دارد و این دوست داشتن را بدون آن كه آموزش در این باب دیده باشد یا تجربهای كسب كرده باشد به مثابه امری پیش از تجربه مورد توجه قرار دهد.
عدم نسبیت عدالت
استاد مطهری معتقد است كه عدالت دارای مفهوم مطلق است لذا از جاودانگی و یكسانی در همه زمانها و مكانها برخوردار است و نسبت به شرایط جوامع و افراد و مقتضیات دچار تغییر نمیشود و آنچه در واقع تغییر پیدا میكند مصادیق عدل است نه مفهوم عدل.
ایشان در این باره میگوید اگر عدالت نسبی باشد در نتیجه در هر جامعهای یك جور است، در هر زمان هم یكجور است، پس عدالت نمیتواند یك دستور مطلق داشته باشد و بنابراین هیچ مكتبی نمیتواند یك دستور مطلق بدهد و بگوید این عدالت است و باید همیشه و همهجا اجرا شود.[6]
از نظرگاه استاد نسبی بودن عدالت با خاتمیت و ابدیت اسلام نیز سازگاری دارد. ایشان در این باره مینویسد مسئله نسبیت عدالت با اساس خاتمیت و ابدیت دین بستگی دارد، چون دین میگوید عدالت هدفی از هدفهای انبیاء است و اگر در هر زمان عدالت یك جور باشد كدام قانون است كه میتواند ابدیت داشته باشد.[7]
نكته: از منظر استاد لازمه نسبیت عدالت این است كه هیچ دستور ثابت و جاویدی وجود نداشته باشد و این اساس خاتمیت و جاودانگی دین اسلام را زیر سؤال میبرد.
آثار گسترده عدالت
از منظر استاد گستره موضوع عدالت به حدی است كه به همه وجود و هستی ارتباط پیدا میكند. ارتباط با مبدأ هستی یعنی خداوند با عالم تكوین و خلقت، با عالم تشریع یعنی دین، با افراد و اجتماع انسانی و خلاصه موضوع عدالت، هستی، جوامع بشری و همه آحاد انسانی میباشد. استاد معتقد است عدل آنجا كه به توحید یا معاد مربوط میشود به نگرش انسان به هستی و آفرینش شكل خاصی میدهد، آنجا كه به نبوت مربوط میشود به نگرش انسان به هستی و آفرینش شكل خاصی میدهد، آنجا كه به نبوت مربوط میشود یك مقیاس و معیار قانونشناسی است آنجا كه به امامت و رهبری مربوط میشود یك شایستگی است آنجا كه پای اخلاق به میان آید آرمانی انسانی است و آنجا كه به اجتماع كشیده میشود یك مسئولیت است.[8] در خصوص زندگی فردی و اجتماعی انگیزه آدمی را دوچندان خواهد نمود چرا كه اگر خداوند را عادل بدانیم پذیرش انجام عمل قبیح از خداوند امری محال میشود در نتیجه اعمال خوب ما انسانها ارزش پیدا میكند و مجازات و پاداش الهی بر مبنای استحقاق و عدالت صورت میگیرد. و انسانها در قبال اعمال خود احساس مسئولیت میكنند. بدیهی است با این نگرش جبر و اختیار نداشتن، معنای خود را از دشت میدهد و مبارزه با حاكمان ظلم و خدایان دروغین و ظالمان در دستور كار قرار میگیرد. امر به معروف و نهی از منكر ارزش واقعی خود را مییابد و جامعه پذیرای هرگونه عمل خودسرانهای نخواهد شد و استثمار و استعمار و لو در قالبهای جدید و نو كمرنگ میشود. این نگرش باعث میشود كه انسان همه اعمال خود را در پیشگاه الهی و لو به مقدار خردل محفوظ بداند، به تعبیر صریح قرآن هر فردی عمل خوبی را كه انجام داده به صورت كامل پاداش دریافت میكند و به هیچكس ظلم نمیشود.[9]
آثار دیگر گستره عدالت، ساده شدن تحمل مشكلات است. در زندگی ما آدمیان مصائب و سختیهایی پیش میآید كه گاهی آن قدر سنگین است كه افراد سست ایمان دست به حركات شنیع و اعمال بد میزنند، اگر اعتقاد به خدا و عدل الهی در كار باشد و انسان آن را باور كند حل مشكلات برای او راحتتر میشود، و میداند كه این بلایا یا از طرف خود او شكل گرفته و آن را به وجود آورده و باید به خود بیاید و آن را جبران نماید و یا این كه از طرف خداوند میباشد كه چون آن مبدأ ذیشعور را عادل میداند، نتیجه میگیرد كه فعل الهی بیحكمت نمیباشد و از خداوند میخواهد ما آدمیان را متنبه كند و ما را از خواب غفلت بیدار كند كه دیگر مرتكب گناه نشویم و یا این كه ممكن است انسان گناهی انجام نداده باشد اما باز خیری برای انسان لحاظ گردیده است كه این اتفاق صورت میگیرد. مثل این كه پدر و مادر فرزند نونهال خود را به درس وامیدارند و بعد از مدتی خیر آن عمل روشن میشود و به تعبیر قرآن چه بسا كارهایی را كه شما زشت میشمارید همان برای شما خیر است.[10] استاد مطهری میكوشد این مسئله را در عدالت تبیین كند كه اعتقاد به عدل، اعتقاد به اصل آزادی انسان و مسئولیت انسان و سازندگی است.[11]
در بعد اخلاقی و بازتاب صفت عدل الهی در آن نیز باید اشاره نمود، توجه به اوصاف الهی سبب میشود كه انسان چشم دل را عمیقاً به آن نقطه كمال مطلق بدوزد و كوشش كند در همه ابعاد، خود را به او نزدیك كند به گونهای كه سبب تخلّق به اخلاق الهی و انعكاس صفات الهی در انسان گردد.
در بعد اجتماعی، اعتقاد به عدالت در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامی اثر میگذارد و آنها را به سوی مدیریت صحیح در كارها و برافراشتن پرچم عدل و داد در جهان میگرداند. همچنین میتوان مظلومان جهان را بسیج كرده و برای قیام عمومی و ایستادگی در برابر ظلم از آنها مدد خواست. در بعد اعتقادی عدل از منظر استاد همدوش توحید است به هستی و آفرینش شكل خاصی میدهد.[12] آری خدایی كه عادل است به جز اجرای عدالت به چیزی راضی نمیباشد. در نبوت، عدل در نگاه استاد هدف تشریع است چرا كه عدالت و اجرای آن از مسائل اصلی و بنیادین پیامبران است و در آیات و احادیث زیادی این مسئله مورد تأكید قرار گرفته است. عدل در نظرگاه ایشان ركن معاد محسوب میشود چرا كه اعتقاد به معاد محور بزرگی است برای رسیدن به ضرورت رعایت عدالت و اجرای آن در همه شئون زندگی به وسیله همهكس و لذا به دید قرآن كارهای انسان و لو به اندازه خردل فراموش نمیشود.[13]
در خصوص امامت استاد معتقد است عدل فلسفه زعامت و امامت میباشد.[14]آری پیامبر بارها انتخاب علی(ع) را یادآوری نمود و علت این انتخاب را مطرح نمود كه ایشان بیش از همه به اجرای عدالت مقید است و از همه برتر به رفتار عادلانه میاندیشد.[15] ساختن انسانها بر طبق موازین قرآنی، اصل رسالت محمدی است و ادامه آن باید توسط نصّ محمدی از طرف ایزد سرمدی معین شود پس جامعه تنها هنگامی پیرو قرآن و آورنده قرآن است كه در آن عدالت اجرا گردد و اجرای واقعی آن جز از طریق امام برگزیده الهی میسور نمیباشد.
عدالتورزی خداوند و پرسشهای كلامی
در زمینه عدالتورزی خداوند پرسشهایی مطرح میباشد كه یافتن پاسخی معقول برای آنها میتواند در تحكیم اعتقاد به عدل الهی مؤثر باشد.
- 1. تبعیض یا تفاوت از جمله سؤالاتی است كه استاد فرزانه مطهری به آن پرداخته است. مسئله تبعیض و تفاوت است[16] چكیده سؤال استاد این است كه آیا وجود تفاوت میان موجودات با عدل الهی سازگار است؟ چرا خدا یكی را انسان و دیگری را حیوان یا گیاه آفریده است؟ و چرا حیوانات، گیاهان و جمادات را از موهبت انسان بودن محروم كرده است؟ چرا پارهای از آدمیان بینا و برخی نابینا هستند. استاد در جواب این سؤال مینویسد جهان هستی با یك سلسله نظامات و قوانین ذاتی و لایتغیر اداره میشود كه به موجب آن هر شیء مرتبه خاصی دارد و لازمه نظام داشتن هستی وجود مراتب مختلف و درجات متفاوت برای هستی است و همین مطلب منشأ پیدایش تفاوتها و اختلافها میشود. تفاوتی كه لازمه ذاتی آفریدگان است و آن چه نقض بر عدالت میتواند باشد تبعیض است نه تفاوت و آن چه كه در جهان تفاوت است.[17] ایشان درصدد اثبات این نكته است كه وجود انواع گوناگون تفاوت میان آفریدگان خداوند از لوازم جداییناپذیر قوانینی است كه تغییر یا جدایی آنها از جهان امكان ندارد و دست نیافتن برخی موجودات به پارهای كمالات از آن روست كه به دلیل قوانین حاكم بر هستی اساساً قابلیت نیل به چنین كمالاتی را ندارند.
- 2. تناسب یا عدم تناسب عدالتورزی خداوند با مجازاتهای اخروی
آیا مجازاتهای اخروی با عدل الهی سازگاری دارد زیرا در مجازاتهای اخروی تناسب میان جرم و جریمه وجود ندارد و مجازاتها به حسب ظاهر غیر عادلانه اجرا میشود.[18]
مبنای پرسش استاد این است كه باید نوعی تناسب عقلی میان جرم و كیفر رعایت گردد و حال آن كه شریعت، به حسب ظاهر مجازاتهای اخروی سنگین را برای گناهان لحاظ كرده است. مثلاً قرآن مجازات كسی را كه از سر عمد انسان مؤمنی را به قتل برساند جاودانگی در دوزخ میداند آیا این مجازات با عدل الهی سازگار است؟
جواب این شبهه را استاد با تفاوت گذاشتن بین ماهیت مجازاتهای اخروی و دنیوی تبیین میكند و مینویسد مسئله تناسب جرم و كیفر مربوط به كیفرهای قراردادی است كه رابطه آنها با جرم، رابطه قراردادی است نه واقعی و ذاتی اما مكافاتهای طبیعی نتیجه و لازمه عملند و آن چه كه در آخرت به عنوان پاداش یا كیفر به نیكوكاران و بدكاران داده میشود تجسم خود عمل آنهاست.[19]
به دیگر عبارت استاد معتقد است مقدار و كیفیت مجازاتهای قراردادی، تابع وضع و قرارداد است از همین رو گاه در نظامهای حقوقی متفاوت، كیفرهای مختلفی برای جرم واحد در نظر گرفته میشود مثلاً در یك نظام حقوقی، كیفر قتل اعدام و در نظام حقوقی دیگر حبس ابد میباشد ولیكن مجازاتهای اخروی، قراردادی نمیباشد بلكه نتیجه تكوینی و قهری اعمال بدكاران و یا ظهور چهره حقیقی گناهان است.
- 3. مرگ و عدالت خداوند
پرسش دیگری كه در باب عدالتورزی خداوند مطرح است و به مسئله مرگ مربوط میشود این است كه چرا ما آدمیان پس از آن كه لذت حیات را چشیدیم و آرزوی جاودانگی در وجودمان پیدا شد باید به دیار نیستی برویم و آیا این با داد ورزی خدا سازگار است؟ شهید مطهری ضمن طرح این شبهه معتقد است ترس از مرگ و نگرانی از آن مخصوص انسان است چرا كه در انسان آرزوی خلود و جاوید ماندن وجود دارد و این آرزو مخصوص انسان است.[20] استاد در جواب این شبهه مینویسد كه سؤال مربوط به مرگ از اینجا پیدا شده كه آن را نیستی پنداشتهاند و حال آن كه مرگ برای انسان تحول و تطور است غروب از یك نشئه و طلوع در نشئه دیگر. پایان بخشی از زندگی انسان و آغاز مرحلهای نوین از زندگی اوست. [21] اجمالاً میتوان گفت كه استاد معتقد است مرگ یكی از لوازم جداییناپذیر زندگی در عالم طبیعت است و موجودی كه در دامان طبیعت رشد پیدا كرد، نمیتواند تا ابد در آن بماند افزون بر این، مرگ پایان هستی انسان نمیباشد بلكه انتقال از جهانی به جهان دیگر میباشد و این منافاتی با عدل الهی ندارد.
- 4. عدل الهی و درد و رنج آدمیان
آیا درد و رنجی كه از ناحیه بلایا، بیماریها، مشكلات و مانند اینها برای انسانها در طول حیات آنها پیش میآید با داد ورزی خداوند سازگار است؟ استاد مطهری در جواب این سؤال مینویسد خدا برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تكوینی دارد و در هر برنامه شدائد و سختیها را گنجانیده است، در برنامه تشریعی عبادات را فرض كرده و در برنامه تكوینی مصائب را بر سر راه بشر قرار داده است. روزه، حج، جهاد و... شدائدی است كه با تكلیف ایجاد كرده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب پرورش استعدادهای انسانی است. گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی شدائدی است كه در تكوین پدید آورده است و به طور قهری انسان را در برمیگیرد.[22] ایشان معتقد است فرمول اصلی آفرینش جهان فرمول تضاد است و دنیا جز مجموعهای از اضداد نیست هستی و نیستی، حیات و موت، بقا و فنا، سلامتی و بیماری، پیری و جوانی، خوشبختی و بدبختی و به قول سعدی گنج و مار، گل و خار و غم و شادی بهمند.[23]
سخن پایانی
در این مقاله تلاش شد تا بعضی از كاركردهای كلامی نظریه عدالت از منظر متكلم معاصرمان شهید مطهری تبیین گردد. گرچه بحث از عدالت بسیار گستردهتر از آن است كه بتوان با این حجم محدود، همه زوایای كلامی آن را بیان كرد. لذا توجه عمده ما تنها به چند محور كلی صورت گرفته است كه توجه آن عزیز سفر كرده را به خود جلب كرده بود. رویكرد و رهیافت استاد به نظریه عدالت نظام آفرین و مبنایی است به گونهای كه توانسته است بسیاری از مسائل كلامی در خداشناسی، دینشناسی، انسانشناسی، مبانی اخلاقی و مانند آن را بر نظریه عدالت استوار گرداند.
فهرست منابع
- قرآن كریم
- نهجالبلاغه.
- عدل الهی، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، مرداد 77.
- مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد 1، صدرا، تهران، مرداد 68.
- یادداشتهای مرتضی مطهری، جلد 6، صدرا، تهران.
- مجموعه آثار استاد مطهری، جلد 8، صدرا، تهران، بهمن 76.
- مجموعه آثار استاد مطهری، جلد 3، صدرا، تهران، فروردین 72.
- فطرت، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، 76.
- مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، بیتا.
10. اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، اردیبهشت 76.
11. مجموعه آثار استاد مطهری، جلد 16، صدرا، تهران، مرداد 77.
پینوشت ها
[2] . مجموعه آثار، ج 8، ص 154.
[4] . یادداشتهای استاد مطهری، ج 6، ص 232.
[5] . سیری در سیره ائمه اطهار، ص 266.
[6] . اسلام و مقتضیات زمان، 304.
[7] . اسلام و مقتضیات زمان، 316.
[11] . مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج 2، ص 103.
[15] . نهج البلاغه، ص 392.
[19] . عدل الهی، 204، 206.