منابع مقاله:
کیهان فرهنگی تیر و مرداد 87 شماره 261 و 262،
دکتر محمد علی آذر شب
؛
احیاگری یا تقریب چه پیوند و نسبتی دارد؟
مشخصات یک جامعه پویا چیست؟ گفتمان احیاگرانه دارای چه ویژگی هایی است؟
مقاله دکتر آذر شب در پاسخ پرسش هایی از این دست شکل گرفته است.
بنیان جستار حاضر بر این اندیشه استوار است که احیاگران اندیشه اسلامی، از جمله استاد شهید مرتضی مطهری، هیچ گاه فارغ از دغدغه دعوت به وحدت مسلمانان نبوده اند و اصولاً نشانه پویایی و زنده بودن یک جامعه، پیوند ارگانیک اجزای آن با یکدیگر و هماهنگی آن ها در عمل است.
به باور نویسنده، گفتمان احیاگرانه، فراتر از چارچوب مذهبی و برتر از گفتمان فرقه ای است. دکتر آذر شب که خود از کوشندگان راه تقریب است، در این مقاله، دو موضوع مهم و کلیدی: «عرضه اسلام به زبان روز» و نیز «وحدت امت در گفتمان شهید مطهری» را در چند محور به بحث و بررسی نشسته است.
«استاد مرتضی مطهری» وظیفه خود را ارائه و عرضه اسلام به زبان زمانه میدانست: به عبارت دیگر او، اصالت و همراهی با زمانه را با هم جمع کرد. چه بدون چنین جمعی، گرایش فکری در جامعه اسلامی به یکی از دو راه می انجامید: انزوا، عقب ماندگی و دوری از روح زمانه یا تحریف اسلام به نام پیشرو بودن و پروتستانیسم. «استاد شهید» در هشدار به پیشگامان نهضت اسلامی به همین نکته اشاره دارد و میگوید: «من به عنوان فردی که احساس مسئولیت الهی می کند، به رهبران بزرگوار نهضت اسلامی هشدار میدهم و حجت را میان خود و پروردگار جهانیان تمام میکنم و به ایشان میگویم: «گسترش اندیشه های غربی و التقاط آن ها به نام اندیشه اسلامی و اعطای انگ و رنگ اسلامی به آن ها- اعم از این که با سوء نیت یا بدون سوء نیت صورت گرفته باشد- خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند. شیوه رویارویی با این خطر نیز در منع و هشدار و ... نیست؛ مگر میشود تشنگان آب را به بهانه آلوده بودن آب، از آشامیدن آن منع کرد؟! این مسئولیت نهاده شده بر عهده ماست که کتاب هایی به زبان روز در عرصه های مختلف اسلامی ارائه دهیم. ما اگر آب زلال و گوارا را به مقدار کافی بر آنان عرضه کنیم، به سراغ آب آلوده نخواهند رفت.
شیوه رویارویی، عرضه صحیح مکتب اسلام در همه زمینه ها و به زبان معاصر است. حوزه های علمیه ما که امروزه سرشار از فعالیت های اجتماعی است، باید به مسئولیتهای بزرگ علمی و فکری خود توجه کنند. باید فعالیت های علمی و فکری خود را ده ها برابر سازند. باید بدانند که بسنده کردن به مطالعات فقهی و اصولی رسمی، نیازهای نسل معاصر را برآورده نمیسازد».[1]
«استاد شهید»، فعالیت فکری و فرهنگی خود برای احیای دین در جامعه را این گونه خلاصه میکند، مصداق آن را نیز در مقالات و کتاب های تألیفی و سخنرانی هایی که ایراد کرده است، میبینیم. ایشان به همه نیازهای فکری جامعه پاسخ گفت و فلسفه عمیق اسلامی را با تدوین توضیح و تفسیر کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» (در پنج جلد) آغاز کرد و به نوشتن داستان های تربیتی ساده ای برگرفته از سیره و تاریخ اسلام در کتاب «داستان راستان» در دو جلد، پایان داد. «استاد شهید مرتضی مطهری» توانست مسایل فلسفی را با پرداختن به واقعیت اجتماعی مطرح سازد و کتاب هایی چون «علل گرایش به مادیگری» و «عدل الهی» را ارائه دهد و خطوط کلی دیدگاه اسلام نسبت به هستی و زندگی را در چندین کتابی که به موضوع توحید و نبوت و رستاخیز میپردازند، مطرح سازد. ایشان درس هایی در علوم اسلامی از جمله عرفان، فلسفه، منطق و کلام نیز به نگارش درآورد و در کتاب های متعددی به مقابله با نظریه ماتریالیستی و تفسیر مادی تاریخ و جامعه، پرداخت و در چندین کتاب و مقاله، موضوع زن را مورد بررسی قرار داد و در تفسیر قرآن و پیوند قرآن با زندگی، درس ها و سخنرانی ها و مقالاتی اراده کرد. او در توضیح مفاهیم اسلامی و بیان انحرافاتی که گریبانگیر این مفاهیم شده نیز ید طولایی دارد.
همه این تلاش ها و کوشش ها بیانگر کوشش پیگیری است که نزدیک به سی سال در جمع میان «اصالت» و «همراهی با زمانه» برای احیای اسلام در جامعه ای که نیروهای شر و گمراهی و انحراف از هر سو آن را در برگرفته و از مسیر اسلامی صحیح دورش ساخته بودند، به کار برد.
وحدت امت در گفتمان «شهید مطهری»
مسئله نزدیکی (تقریب) مذاهب اسلامی و وحدت امت، گستره بزرگی از فعالیت های فکری، تبلیغی و علمی «شهید مطهری» را در بر میگیرد. این پدیده در شخصیتی که احیای امت را وجهه همت خود قرار داده، کاملاً طبیعی است.
نگاه کوتاهی به مهمترین محورهای گفتمان «شهید مطهری» در این عرصه میافکنیم:
محور نخست- توجه به گفتمان وحدت در قرآن کریم: ایشان در سخنان و نوشته های خود، آیاتی از کتاب خدا در تأکید بر وحدت صف اسلامی را تکرار میکند، از جمله این آیه «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» (آل عمران- 103) (و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید.) و آیه «وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران- 105) (و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه گواه ها برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود.) و آیه «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ» (سوره انفال- 46) (... و در نیفتید که سست شوید (بترسید) و شکوهتان از میان برود.) و آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (سوره حجرات- 10) (جز این نیست که مومنان، برادرند...) و آیه «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا» (سوره حجرات- 9) (و اگر دو دسته از مومنان جنگ کنند...)
و از آیه کریمه «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ» (سوره آل عمران- 104) (و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی فرا میخوانند و ...) یاد میکند و بر آن است که دعوت و فراخوانی در این آیه، به مطلق نیکی (خیر) است و مهمترین خیر نیز، فراخواندن به وحدت اسلامی است.[2]
*مسأله نزدیکی (تقریب) مذاهب اسلامی
و وحدت امت، گستره
بزرگی از فعالیت های فکری،
تبلیغی و علمی «شهید مطهری» را
در بر میگیرد. این پدیده در
شخصیتی که احیای امت را
وجهه همت خود قرار داده،
کاملاً طبیعی است.
محور دوم- بیان سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام در پاسداری از وحدت امت؛ در مورد سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اهتمام آن حضرت به عقد برادری میان مهاجرین و انصار را ذکر میکند که تا مدت ها، (این برادران) از یکدیگر ارث هم میبردند. آن گاه به سخن در سیره و زندگی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در همین چارچوب میپردازد (زیرا مخاطبان وی معمولاً شیعه هستند) و همواره بر آن بود که به این مخاطبان بگوید: «اگر واقعاً شیعه علی هستید، باید بیش از دیگران به وحدت امت توجه داشته باشید و بدین ترتیب به آن گروه از کسانی پاسخ میدهد که از ولایت اهل بیت، خاستگاهی برای تفرقه میان مسلمانان ساخته اند.
در سیره حضرت علی علیه السلام، مواضع آن حضرت نسبت به خلفا در حفظ وحدت امت و نیز همکاری خالصانه با ایشان در راستای صیانت اسلام و جامعه اسلامی را خاطر نشان میسازد، از جمله توصیه ایشان به خلیفه دوم که در فتح ایران با لشکریان همراه نگردد تا مبادا کشته شدنش، دشمن را گستاخ و روحیه ارتش آن ها او را بالا ببرد. همچنان که به موضع ابوسفیان که علی علیه السلام را تشویق به قیام علیه ابوبکر میکرد و چنین وانمود میساخت که او به حقانیت علی در خلافت ایمان دارد و نیز موضع علی علیه السلام در نفی قاطع این حرکت و تاکید آن حضرت بر توجه و اهتمام به سلامت اسلام، اشاره میکند.
پس از آن «استاد شهید مرتضی مطهری» میگوید: «به نظر میرسد که دستان امثال ابوسفیان، همچنان در کار تفرقه انگیزی میان مسلمانان و تظاهر به دوستی با اهل بیت است! و نسبت به چنین دست هایی هشدار میدهد و بر ضرورت توجه به شیوه و سیره حضرت علی علیه السلام در رفع شر این تفرقه انگیزان، انگشت میگذارد.»[3]
ایشان در کتاب «سیری در نهج البلاغه»، بر موضوع «حضرت علی علیه السلام نسبت به وحدت امت و فداکاری هایی که در این راه به عمل آورد، تاکید میکند؛ بیمناسبت نیست عبارتی از وی را که بیانگر رویارویی تقریبی های احیاگر از یک سو، با تفرقه انگیزان متحجر از دیگر سو در زمان اوست، نقل کنم:
«علی، فدای وحدت اسلامی شد؛ چه کسی به اندازه علی برای وحدت، حرمت و پایبندی به خرج داد؟ دیگران اهل فصل بودند و او اهل وصل. متأسفانه میبینیم که امروز کسی بالای منبر میرود و میگوید: «بحمدالله از آغاز زندگی، همواره مخالف وحدت اسلامی بوده ام.» خدا امثال تو را نیافریند مرد! مگر نشنیده ای آیه قرآن را ...»[4] و در ادامه آیاتی را که به وحدت فرا میخوانند و از اختلاف نهی میکنند، یادآوری میکند.
محور سوم- محور بیان چند و چون دعوت اسلامی است که «استاد شهید مرتضی مطهری» به دلیل گفتمان ملی و فرقه ای که در آن زمان رایج و متداول بود، در نوشته ها و سخنرانی های خویش بر آن تاکید میکند و در سخن از جهان شمولی اسلام، درنگ میکند و مواضع قرآن و سیره نبوی را نسبت به چارچوب های ملی و طایفه ای و هر چارچوب دیگری که میان مسلمانان جدایی افکند، مطرح میسازد و گفتمان غربی خطاب به ایرانیان در مورد اسلام را که مدعی است اسلام برای ایرانیان بیگانه است و به لحاظ ملی یا زبانی و فرهنگی پیوندی با آن ها ندارد، مطرح میکند و در بسیاری از کتاب های خود به آن پاسخ میدهد و بر جهان شمولی فراخوان اسلام و بنیادهای انسانی آن تاکید کرده و یادآور میشود که آیا میشود مسیحیتی نشئت یافته، با غریبان بیگانه دانست؟!
آن گاه با بهرهگیری از آیات قرآنی و سنت شریف نبوی، بنیادهایی را که اسلام در ارزیابی انسان بر آن ها استوار گشته، مطرح میکند: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (سوره حجرات- 13) (... بی گمان گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست.)، «ای گروه قریش! حسب و نسب آدمی دین و مروت وی، اخلاق و ریشه و اصل وی، عقل اوست و بدانید که عربی، زبانی گویاست ولی پدر [یا اعتبار] کسی به شمار نمیآید و هر کس در عملش کوتاهی کرد، حسب و نسب، به کارش نمیآید.»[5]
محور چهارم- حج و وحدت مسلمانان: «استاد شهید مرتضی مطهری»، یک کتاب خود را به سخن درباره حج اختصاص داد که همه آن درباره نقش حج در تثبیت وحدت مسلمانان و مفاهیم نهفته در مناسک حج از جمله وحدت صف مسلمانان، تحکیم همدلی ها و از میان برداشتن تفاوت های قومی، مذهبی و طبقاتی است. او بر آن است که اقتضای سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله ایجاب میکند همه چیز در حج در خدمت به وحدت مسلمانان و احساس برادری آنان قرار گیرد؛ چه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از این فرصت برای اعلام این شعار بهرهگیری کرد: «ای مردم، پروردگار شما یکی و پدر شما یکی است و همگی از آن آدم و آدم نیز از جنس خاک است؛ گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست و هیچ عربی بر غیر عرب برتری ندارد مگر به تقوا.» (« تحف العقول»- 34)
و از علی علیه السلام سخنی درباره حج را مطرح میسازد: «خداوند سبحان، آن را نشانهای (علم) برای اسلام قرار داد.) (نهج البلاغه- خطبه اول)
و «عَلَم» را پرچمی معنا میکند که مدافعان مجموعه امت به گرد آن جمع میشوند و سمبل زندگی جمعی و بقا و قدرت و مقاومت آن [در برابر دشمنان و موانع وحدت] است و اگر این پرچم بر زمین افتد، نشانه سقوط و فروپاشی است.
از امام جعفر صادق علیه السلام این سخن را درباره حج نقل میکند که فرمود: «در حج، اجتماعی قرار دارد که از شرق و غرب بدان روی میآورند تا با همدیگر آشنایی پیدا کنند.» و به توضیح مناسک حج- یک به یک میپردازی و یادآور میشود که همه این مناسک، دارای معنایی در راستای تحکیم مفهوم جماعت و امت واحد در اسلام، میباشند.»[6]
محور پنجم- نفی مقوله «یا همه آنچه را دارم میپذیری یا همه را رد میکنی»، این عبارت «استاد شهید مرتضی مطهری» در واقع بیان دیگر مقوله «در موارد اتفاقی، همکاری میکنیم و در آنچه اختلاف داریم یکدیگر را معذور میداریم» است.
او به نقل نظر مخالفان وحدت اسلامی میپردازد و میگویند وحدت به معنای کوتاه آمدن از باورهاست؛ آن ها توحید مذاهب (یکی ساختن مذاهب) و وحدت امت در چارچوب اسلامی را با هم در میآمیزند و توضیح میدهد که وحدت به معنای همکاری در گسترهٔ مشترکات- که خیلی هم زیاد هستند- و حفظ دیدگاه های خاص هر مذهب برای خویش است و مثالهایی از زندگی «حضرت علی» و اهل بیت علیهم السلام میآورد که آن ها دیدگاههای ویژه خود را داشتند ولی این امر مانع از آن نبود که بگویند «به خدا سوگند مادام که امور مسلمانان به سامان باشد و ستمی جز بر خود من نباشد، تسلیم خواهم بود» (نهج البلاغه/ 74) و نیز این گفته مولای متقیان علی علیه السلام را نقل میکند که فرمود: «هر کس که یکی از خویهای نیک در وی ریشه داشته باشد، او را بدان گیرم و هر آنچه جز آن را، بر وی میبخشایم ولی نداشتن عقل و دین را نمیبخشم.» «استاد شهید مرتضی مطهری» سعی کرد در برنامه فکری خود، ایده وحدت جان های انسانی- الهی را تثبیت نماید و همواره از تبدیل «من» به «ما» گفت و بر آن بود که این تبدیل، یکی از اهداف مصلحان بزرگ تاریخ بوده است. او در دریای تاریخ و ادبیات به جست و جو میپردازد تا آنچه در تأیید سخنان خود مییابد، استخراج و چاشنی سخنان و نوشته هایش کند تا بر جان ها مؤثرتر افتد. در این موضوع از «مولانا جلال الدین رومی» شاهد مثال میآورد که عرفانش بر اساس وحدت جانها و از میان برداشتن هر آن چیزی است که مانع از دوستی و وحدت و همدلی آن ها میگردد، از جمله:
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جان های شیران خداست
همچو آن یک نور خورشید سما
صد بود نسبت به صحن خانهها
لیک یک باشد همه انوارشان
چون که بر گیری تو دیوار از میان
محور ششم- عواطف انسانی و وحدت: «استاد شهید مرتضی مطهری» بر آن است که انسان ذاتاً گرایش به فردیت خود دارد و این گرایش معمولاً با گرایش های فردی دیگران برخورد میکند و به نزاع افراد با یکدیگر می انجامد گو اینکه عوامل دیگری وجود دارد که به این درگیری و نزاع خاتمه میبخشند؛ این عوامل یا «مصلحتی» هستند یا «مکتبی».
عوامل مصلحتی، گروه های همکار را در یک تعاونی و یا شرکت تجاری یا اقتصادی، گرد هم میآورد که هر یک از این شرکاء مصلحت خود را در پیوند با مصلحت دیگر شرکا میبیند، بنابراین، در چارچوب تحقق این مصلحت، با یکدیگر همکاری میکند؛ میتوان چنین همکاری را تعاون و نه «همیاری و همدلی» نامید.
همدلی و همیاری در صورتی است که مردم بر اساس رسالتی از جمله مصلحت ملی یا قومی، گرد هم آیند گو این که در تاریخ جز برنامه دینی، برنامه مصلحتی- رسالتی دیگری افراد را به یکدیگر نزدیک و همدل و همیار نساخته است.
آنگاه «استاد شهید مرتضی مطهری» مثال هایی از همدلی و همیاری مسلمانان در سایه رسالت اسلام، در دوران نخست آن را یادآور میشود و متونی از سیره صحابه و از سیره امام علی علیه السلام نقل میکند که گویای توانایی دین در اعتلای هم و غم مردم در حد هم و غم یک امت است.
به گونه ای که امام علی علیه السلام میفرماید: «و شایسته نیست که با شکم پر، خواب را بر خویشتن، خوش و شیرین سازم ولی پیرامونم شکم های گرسنه و جگرهای تشنه پیوسته با آهو ناله و آهنگ ناامیدی، بخوابند و هیهات آنچنان باشم که سراینده [حاتم طائی معروف] گفته است:
درد و اندوه همین قدر تو را بس که شب را با شکم پر بخوابی و پیرامونت کسانی باشند که جگرشان برای آب و نانی لک میزند. (نهج البلاغه- نامه شماره 45)
آیات متعددی بیانگر تأکید قرآن مجید بر این الفت و همدلی و اهمیت آن است، از جمله: «وَکُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا» (سوره آل عمران- 103) (... و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید...) و آیه «لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (سوره انفال- 63) (اگر همه آنچه را در زمین است میبخشیدی، میان دل های آن پیوستگی نمیدادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد، بیگمان او پیروزمندی فرزانه است.)[7]
محور هفتم- وحدت و زندگی: در این محور «استاد شهید مرتضی مطهری» برداشت تمدنی از وحدت را مطرح میسازد و بر آنست که مأموریت یا رسالت اسلام، احیاگری (زندگی بخشی) است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ و للرسول إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ» (سوره انفال- 24) (ای مؤمنان، (ندای) خداوند و پیامبر را هرگاه شما را به چیزی فراخوانند که به شما زندگی میبخشد، اجابت کنید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود...)
و بر آن است که طبیعت، جسم زنده و هم پیوندی و همیاری و بهم پیوستگی ارگانیک اندم های مختلف آن با یکدیگر است و گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گویای همین نکته است: «مثال مؤمنان در دوستی و محبت و مهربانی با یکدیگر، همچون تنی است که چون عضوی از آن شکوه کند، دیگر اعضای تن، بیقراری میکند [چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار]. («الجامع الصغیر»2- 155)
«آیت الله شهید مرتضی مطهری» در کتاب احیای تفکر اسلامی میگوید: «یکی از نشانه های زندگی و پویایی در جامعه، وجود همبستگی و همدلی میان افراد آنست؛ ویژگی های مرگ و ایستایی ، پراکندگی و تفرقه و جدایی اعضا و اندام ها از یکدیگر و خاصیت زندگی در جامعه، همبستگی و اتحاد میان اغلب اعضا و اندام های آن است. آیا امروزه جامعه اسلامی، جامعه زنده ای است یا جامعه مرده؟ با توجه به درگیری هایی که مشاهده میکنیم و جنگ ها و نزاع های داخلی که مشغول آنند و فرصت هایی که برای دشمنان خود در تسلط بر مقدرات و سرنوشت خود فراهم میکنند، میتوان گفت که جامعه مرده ای است!!»[8]
محور هشتم- عشق و وحدت: عشق، صرف نظر از اینکه غریزی باشد یا روحی و روانی، آدمی را از حصار خویش بیرون میبرد؛ ذات خویش، زندان و حصار آدمی است و عشق به دیگری، این حصار را فرو می ریزد؛ انسان منزوی در خود و فرو رفته در خویشتن، احساسات دوستی و عشق نسبت به دیگری ندارد؛ انسان بزدل و متکبر و خودخواه و مغرور و سنگدلی است که در روحش کمتر نور امیدی یافت میشود و هرگاه عشق وارد آن گردد، جوهر انسان را دگرگون میسازد و او را عنصر نازک دل، تیزبین و هوشیار و پر جنب و جوشی میسازد.
«مولانا» نیز میگوید:
از محبت تلخ ها شیرین شود
از محبت مس ها زرین شود.[9]
* «استاد شهید مرتضی مطهری»
مثال هایی از همدلی و همیاری
مسلمانان در سایه رسالت اسلام،
در دوران نخست آن را یادآور
میشود و متونی از سیره صحابه و
از سیره «امام علی» علیه السلام نقل میکند
که گویای توانایی دین در اعتلای
هم و غم مردم در حد یک امت است.
«استاد شهید مرتضی مطهری» به رابطه میان مرد و زن [زن و شوهر] از این دیدگاه مینگرد. این پیوند، شهوانی محض نیست پیوند شهوانی، خودپرستی را تحکیم میبخشد حال آن که پیوند زن و مرد (همسران) بسی والاتر از آن است و آنچنان که خداوند متعال در قرآن مجید میگوید، پیوند دوستی و مهربانی و محبت است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً و رحمةً» (سوره روم- 21) (و از نشانه های او اینست که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد...)[10]
«استاد شهید مرتضی مطهری» از این محور نتیجهگیری میکند که کاستی عاطفه و عشق و دوستی در دل ها، عامل تفرقه و پراکندگی است حال آن که عشق و دوستی و مهر، دل ها را نرم و عواطف را صیقل و خوی ها را پیرایش میکند و متفرقان را گرد هم میآورد.
محور نهم- عدل و احسان و وحدت: «استاد شهید» در این آیه قرآنی به تأمل مینشیند: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ» (سوره نحل- 90) (به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حق) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزون جویی باز میدارد...) و افراد بشر به لحاظ عواطف اجتماعی، دارای سه حالتند: «عدل»، «احساس» و «بیانصافی و ستمگری».
با «عدل»، مردم بر اساس حفظ حقوق یکدیگر با هم برخورد میکنند؛ پاسدار حقوق خویش هستند و به حقوق دیگران نیز تجاوز نمیکنند؛ با «احساس»، مردم بر اساس ایثار و فداکاری برخورد میکنند و به خاطر دیگران، از حقوق خویش صرف نظر میکنند و از اموال و موقعیت و آسایش خود برای یاری رساندن به نیازمندان، هزینه میکنند.
ولی بدون عدل و احسان، چیزی جز »ستمگری و بیانصافی» نخواهد بود. ستمگری یا تعبیر قرآنی آن «بغی»، آن است که انسان به حقوق دیگران تجاوز کند.
«استاد مطهری» با لحن تندی میگوید: اگر نگاهی به جوامع اسلامی خویش اندازیم، میبینیم نحوه برخوردهای رایج؛ بر اساس «بغی» یعنی بیانصافی و ستمگری است. جوامع ما سرشار از آزار و اذیت دیگران است، گویی گرفتار سادیسم هستیم!
سخن شایعی است که گفته میشود غربی ها عقل و منطق دارند و ما شرقی ها عاطفی هستیم، هرگز! اگر از عاطفه اجتماعی برخوردار بودیم، این روابط خفقانآور و این خودخواهی ها و خودپرستی مزمن در ما وجود نداشت؛ به یکدیگر دروغ میگوییم و گاه تظاهر به سخاوتمندی میکنیم و ضیافت میدهیم ولی از ستم کردن به کسانی که تحت تکفل ما هستند یعنی به همسر و کودکان و خدمتکاران خود، ابایی نداریم.»[11] این شدت لحن، نشان از آن دارد که «استاد شهید» از دوگانگی های شخصیت [افراد] در جامعه و نمونه های فراموشی اهداف انسانی که انسان به خاطر آن ها آفریده شده است، به شدت ناخرسندی و در رنج بود.
او که احیاگری است که میخواهد انسان برای اهداف بزرگتر و والاتر از منافع شخصی خود زندگی کنند، اهدافی که آنان را وحدت بخشد، والایی دهد و عمر و زندگیشان را شکوه و پاکی بخشد، چرا دردمند نباشد و بیتابی نکند!
[1] . مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص 75.
[2] . «یادداشتهای استاد شهید مرتضی مطهری»، (7/ 418- 9/4)
[3] . مرتضی مطهری «امامت و رهبری»، صص 20- 18
[4] . «مجموعه آثار» ج 25، ص 307
[5] . نگاه کنید به: مرتضی مطهری، «خدمات متقابل ایران و اسلام»، صص 69- 62
[6] . نگاه کنید به: مرتضی مطهری حج، صص (67، 68، 79، 80 و 81)
[7] . «آشنایی با قرآن»؛ 3/ 166- 171
[8] . مرتضی مطهری، «احیای تفکر اسلامی»، صص 23 و 24
[9] . «یاداشتهای شهید مطهری» 9/ 278- 279
[10] . مرتضی مطهری، «آشنایی با قرآن» 6/ 76- 78
[11] . «یاداشتهای شهید مطهری»، 7/ 418