در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، دکتر علی موسوی گرمارودی ؛


  • «شهید مطهری و تعامل با زمانه» در گفت وشنود شاهد یاران با دکتر علی موسوی گرمارودی

شما به دلیل تخصصی که زمینه ادبیات دارید،نشر و شیوه، نگارش شهید مطهری را چگونه ارزیابی می کنید؟

به قول مرحوم آل احمد،نثر،تصویر گفتار است. البته نثر ادبی با نثر محاوره ای تفاوت هایی دارد، اما این تعریف ایشان بی گمان در آثار علامه بزرگوار،شهید مطهری از این جهت چشمگیر است که در حوزه های علوم دینی ما تقریباً سابقه ندارد. حوزه های علوم دینی تا همین اواخر، از لحاظ القاء معنی و مفاهیم به مردم، مشکل داشتند. امام مرحوم مطهری ویژگی برجسته ای داشتند که دانش را برای مردم می خواستند نه برای خودشان، ما دانشمندان سترگی داریم که خزانه ارزشمند دانش هستند، اما به قولی«جهانی است بنشسته در گوشه ای.» مرحوم مطهری ابداً این گونه نبودند. ایشان دانش وسیع داشتند، لیکن این دانش را برای مردم می خواستند. به همین دلیل نثر ایشان در عین صلابت و پختگی، همه فهم است.

به نظر شما شهید مطهری چگونه در عین حال که مطالب را ساده بیان می کردند، به عوام پسندی و ساده انگاری دچار نمی شدند؟

شهید مطهری به شدت اجتماعی و مردمی بودند و این نکته در همه آثار ایشان مشخص است. البته حرکت بر روی مرزی که شما مطرح کردید، مهارتی در حد شهید مطهری می خواهد، ایشان به هیچ وجه سطح مطالب عالی را پایین نمی آوردند، بلکه وسیله ای را می اندیشیدند تا دست آنهایی را که پایین هستند،بگیرند و بالایشان بکشند،این مطلب را برای تقریب ذهن می گویم. کاری که مولوی در مثنوی کرده است، مرحوم مطهری در کل علوم اسلامی کردند. مولوی هم، سطح عرفان متعالی را پایین نیاورد. بلکه از تمثیل استفاده کرد تا از عمق به سطح بیاید، بی آنکه سطحی شود. مرحوم مطهری در تمام آثارشان به تناسب هر اثر، هرچه حلقه مخاطبان گسترده تر می شد، ساده تر و با وسیله ای همگانی تر سخن می گفتند. در این مورد نمونه ای را ذکر کنید.

مثلاً همین داستان راستان ببینید. اولاً خود این کتاب، یک جور اسلام کاربردی است، یعنی آنجایی که باید پایین ترین اقشار جامعه،به طور تجربی با اسلام ناب آشنا شوند. بهترین کاری که می شد کرد،نوشتن همین داستان راستان بود، یعنی ایشان این کتاب را درست کردند، و با ساده ترین زبان ممکن، در اختیار همه قرار دادند. از آن سو هم می بینید که ایشان کتاب روش رئالیسم را برای فرهیختگان جامعه می نویسند که در آنجا کلامشان فحیم است. برای این که مخاطبشان خاص ترند، یعنی این که می گویم فخیم تر است، یعنی فنی تر است، علمی تر است، و گرنه همچنان ساده و روان است، در هر حال اگر بخواهیم ویژگی های نثر ایشان را فهرست کنیم. در ابتدا باید به سادگی و روانی و بدون تقید بودن آن اشاره کنیم.

درباره تازگی و به اصطلاح «به روز بودن» افکار شهید مطهری چه نظری دارید؟

بخش مهمی از دانش ایشان از دانسته هایی که به ضرورت روز ابراز می فرمودند، ناشی می شد. مثلاً وقتی فیلم محلل را که بدآموزی داشت، آوردند، از آنجا که توهین مستقیم به بعضی ازمبانی اسلامی بود، ایشان احساس وظیفه کردند که با زبان علمی آن را نقد کنند. یکی از ویژگی های برجسته مرحوم مطهری این بود که دانش خود را به مناسبت مقتضیات روز و در مقابله با خدشه هایی که تعمداً یا به طور غیر عمد به اسلام وارد می شد، به کار می بردند. از جمله،مقاله هایی که در «روز زن» در مورد محلل و تحریف احکام الهی نوشتند، در آن روزها بسیار مؤثر واقع شدند، در مورد نکته بینی شهید مطهری نکاتی را بیان کنید.

شهید مطهری با آن همه گرفتاری که در امور فرهنگی و دانش داشتند. از یک سو تدریس می کردند و باید ارتباط با دانشگاه ها را حفظ و از سوی دیگر باید از طرق مختلف ارتباط خود را با اقشار مختلف جامعه تقویت می کردند و در عین حال سخنرانی های مذهبی در محافل مختلف مذهبی با سطوح مختلف، جزو برنامه های دائمی ایشان بود. اما حتی به کوچک ترین مسائلی هم که بر زندگی عموم مردم تأثیر می گذاشت، توجه داشتند. دقت ایشان در مسائل علمی و نقد به موقع مطالبی که مطرح می شدند. نظیر نداشت. از جمله آقای ابوالقاسم پاینده قرآنی را ترجمه کرده بودند که نثر بسیار زیبایی داشت و از بهترین ترجمه ها بود. شهید مطهری از نظر تطبیق ترجمه با مفاهیم قرآنی، اشتباهات فاحشی را کشف و به صورت نقد در مجله«یغما» بیان کردند. انصافاً با آن همه گرفتاری، این همه دقت نظر، بی نظیر است.

شما به عنوان یک شاعر، شهید مطهری را چگونه توصیف می کنید؟

من همیشه آیت اله مطهری را شبیه به یک شاهین بزرگ می بینم که بر قله نشسته و همه دامنه ها زیر چشمهای تیزبین اوست،حالا اعم از این که یک حرکت کوچکی در ته دره انجام شود یا یک سیل بزرگی جاری شود. همه اینها در معرض توجه ایشان بود. همین طور باید عرض کنم که نبض جامعه زیرانگشتان ایشان بود، مخصوصاً امور فرهنگی لحظه ای ازنگاه ایشان پنهان نمی ماند.

ظاهراً شهید مطهری نزد پدر دروسی را فرا گرفته بودند. در این مورد نکاتی را بیان کنید.

مرحوم مطهری در جوانی،قوانین را در قم نزد پدر من خوانده بودند و با این که فقط در همین درس، ازپدرم تعلیم گرفته بودند،تا آخر عمر،استادی پدر مرا پاس می داشتند و سالی یک بار به دیدن پدرم رفتند. بعدهم به همین دلیل به من عنایت داشتند و همیشه می گفتند که مدیون پدر هستند. بعد هم که در جلسات منزلشان که آقای حداد عادل هم حضور داشتند، مرا هم راه دادند، این جلسات بعد از نماز مغرب و عشا و در روزهای یک شنبه تشکیل می شدند. من همیشه زودتر می رفتم که نماز را به امامت ایشان بخوانم.

آیا در مورد شعر یا اثر دیگری از ایشان راهنمایی می گرفتید؟

بله. ایشان هر جا سخنرانی داشتند،قبلش به من تلفن می زدند که فلانی مثلاً فردا فلان جا سخنرانی دارم در فلان ساعت بیا و شعری بخوان. من در جوانی بیماری قلبی پیدا کردم و ایشان همیشه در آخر سخنرانی شان به اسم و رسم از مردم می خواستند برای من دعا کنند. این نوع توجهات به نیروهای فرهنگی، ذهن همه سونگر و اشراف کامل ایشان به همه مسائل را نشان می دهد. یادم هست روزی به ایشان عرض کردم که چرا داستان راستان را ادامه نمی دهید؟ فرمودند«می بینی که چقدر گرفتارم، چرا خودت ادامه نمی دهی؟» و به من امر فرمودند که«پرتو انسانها» را در دوجلد و«در مسلخ عشق» را به پیروی از داستان راستان بنویسم و برای نگارش این کتاب منابعی را هم به من معرفی کردند.

شهادت شهید مطهری از دیدگاه شما چگونه ارزیابی می شود؟

من فرد قابلی نیستم، ولی در سوگ استاد مطهری واقعاً داغدار شدم. من انس زیادی به ایشان داشتم و شاید بتوانم بگویم که در حد پدر بنده بودند. هم استاد مستقمی من بودند و هم عنایت زیادی به من داشتند، خدا نکند که در آمدی شقاوت یا حماقت آمیخته شود. قاتلان استاد مطهری، هم این را داشتند هم آن را،عزیزی مثل ایشان آزارش به مورچه هم نرسیده بود. ایشان حتی در عرضه سیاست هم که محل منازعات فراوان است از این گونه امور به دور بودند. البته به معنای والای آن که امام(ره) و مرحوم مدرس و اینها بودند، شهید مطهری نیز سیاسی بودند،ولی به این معنی که حزب ما برنده شود و حزب دیگر برنده نشود،شأن ایشان و امثال ایشان از این مسائل به دور بود، به تمام معنی آدمی فرهنگی و مجهز به سلاح فرهنگی بودند،می گویند از ابن سینا پرسیدند از کدام حیوان می ترسی؟گفته بود از گاو! گفتند چطور؟ چرا از پلنگ واقعی و شیر نمی ترسی؟گفته بود برای این که گاو هم مسلح است و هم عقل ندارد. خدا نکند آدم احمقی کینه توز باشد و مسلح هم بشود. نتیجه اش این است که می رود و وجود نازنینی چون شهید مطهری را ترور می کند،

ای دست بو لهب که فکندی زپای سرو

تبت یداک و ای توز این شوم اختری

چشم تو کور باد که از آن باغبان پیر

ز این باغ خون دوباره بروید مطهری

ای روح آشنای مطهری زجای خیز

و از دوستان دریغ مکن مهر و یاوری

چون جان دره ها دل ما بی تو مانده تنگ

خورشید گون مگر تو یکی لحظه بنگری

برخیز و پاره بین جگر داغدار خلق

ای آن که پاره جگر پاک رهبری

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است