برای اجابت دعا خواندن چه دعاهایی بسیار مجرب و مفید می باشد؟ دعاهایی در مفاتیح الجنان وجود دارند، مثل سریع الاجابه.آیا با خواندن آن، دعا سریع مستجاب می شود؟ یا خواندن دعای گنج العرش و معراج برای همه اشخاص مفید است؟ چه کارهایی انجام دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود؟
استاد شهید مرتضی مطهری در باره دعا می فرمایند: قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز درآید یک روحانیت بسیار عالی دارد، مثل این است که انسان خود را غرق در نور میبیند، شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس میکند.
آن وقت خوب درک میکند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار میداد چقدر پست و ساقط و سافل بوده. انسان وقتی که از غیر خدا چیزی میخواهد احساس مذلت میکند و وقتی که از خدا میخواهد احساس عزت. لهذا دعا، هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه. اولیای خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند، همه خواهشها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان میگذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهای خود اهمیت میدادند به خودِ طلب و راز و نیاز اهمیت میدادند، هیچ گونه احساس خستگی و ملالت نمیکردند، به تعبیر امیرالمؤمنین خطاب به کمیل نخعی:
هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا رَوْحَ الْیَقینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ انِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْاعْلی [1]
ناگهان علم و آگاهی در کمال حقیقت بصیرت و بینش بر آنها و قلبشان فرود آمد و لذت یقین را درک کردند و با حقیقت آن تماس گرفتند، و با آنچه دنیاداران از آن در هراساند و آن را ناخوش و دشوار میدارند اینان خوشند و آن را نرم و دلپسند شمردند و به آنچه نادانان از آن گریزاناند مأنوس شدند، و با اهل دنیا با بدنهایی که روح آن بدنها متعلق به محل اعلی و عالم ربوبی است معاشرت کردند.
برعکسِ دلهای زنگ گرفته سیاه و قفل شده که از درگاه خدا رانده شدهاند.
...هر کسی از دل خود با خدا راه دارد. دری از همه دلها به سوی خدا هست. حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا، در وقتی که اسباب و علل بکلی از او منقطع میشود، تکانی میخورد و به خدا التجا میبرد. این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان. پرده گناه و شقاوت گاهی روی آن را میگیرد. در سختیها که پرده زایل میشود، خود به خود این میل تحریک میشود و به هیجان در میآید.
شخصی از صادق آل البیت علیهم السلام پرسید: چه دلیلی بر وجود خدا هست؟
فرمود: آیا تاکنون کشتی سوار شدهای؟ گفت: بلی. فرمود: آیا اتفاق افتاده که دریا طوفانی شود و کشتی در شرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود؟
گفت: بلی، یک چنین اتفاقی افتاد. فرمود: آیا در آن وقت دلت متوجه به جایی بود و ملجأ و پناهی میجست و از یک نقطهای خواهش میکرد که تو را نجات دهد؟
گفت: بلی. فرمود: او همان خداست.
امام صادق علیه السلام خداوند را از راه دل خود او به او شناساند (وَ فی انْفُسِکُمْ افَلا تُبْصِرون) [2]. این میل و این توجه که در فطرت بشر هست که در مواقع انقطاعِ اسباب متوجه قدرت قاهره غالبی فوق اسباب و علل ظاهری میشود، دلیل بر وجود چنین قدرتی است. اگر نبود، چنین میلی وجود پیدا نمیکرد.
البته فرق است بین اینکه میلی در وجود انسان باشد و اینکه انسان آن میل را کاملًا بشناسد و هدف آن را بداند. میل به شیر خوردن از ابتدا در کودک هست. وقتی که گرسنه میشود و این احتیاج در وجودش پیدا میشود، این میل تحریک میشود و او را هدایت میکند که در جستجوی پستانِ ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید. همان میل او را هدایت میکند. این میلْ خودش خود به خود راهنماست، او را وادار میکند که دهانش را باز کند و در جستجو برآید، اگر نیافت گریه کند. خود گریه کردن، استمداد و کمک خواستن از مادر است، همان مادری که هنوز او را نمیشناسد و از وجودش اطلاع ندارد. ولی خود طفل هیچ نمیداند که هدف این میل چیست، هدف این گریه چیست، برای چه این میل در وجودش پدید آمده؛ نمیداند جهاز هاضمهای دارد و آن جهاز ماده غذایی میخواهد، بدن بدل مایتحلّل میخواهد. او نمیداند برای چه [شیر] میخواهد و نمیداند فلسفه گریه اعلام مادر است، همان مادرِ نشناخته که تدریجاً باید او را بشناسد.
ما نسبت به میلهای عالی انسانیت، میل خداجویی و خداخواهی، میل به دعا و التجا به خدای نادیده، حالت همان طفل نوزاد را داریم نسبت به پستانِ ندیده و نشناخته و مادرِ ندیده و نشناخته.
... انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند: یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد، و یکی در وقتی که روحْ خودش اوج بگیرد و خودْ خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خود به خود به طرف خدا میرود، احتیاج به دعوت ندارد و البته این کمالی برای نفس انسان نیست؛ کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد.
شرایط دعا:
دعا را شرایطی است. شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد، واقعاً آنچه میخواهد به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت درآید، همان طوری که اگر در یک نقطه بدن یک احتیاجی پیدا شود تمام اعضا و جوارح شروع میکنند به فعالیت و حتی ممکن است عضوی به مقدار زیادی از کار خود بکاهد برای رفع احتیاجی که در فلان نقطه بدن پیدا شده است. اگر مثلًا تشنگی بر انسان غلبه کند اثر تشنگی در وجناتش پیدا میشود، حلق و کبد و معده و لب و زبان و کام همه «آب» میگویند. اگر هم در آن حال بخوابد آب را به خواب میبیند، چون واقعاً بدن محتاج به آب است. احتیاج روحی و معنوی انسان- که جزئی از عالم خلقت است- نسبت به کل جهان همینطور است. روح انسان جزئی است از عالم وجود؛ اگر واقعاً خواهش و احتیاجی در وجودش پیدا شود، دستگاه عظیم خلقت آن را مهمل نمیگذارد.
فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نیست. باید در دل انسان جداً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود، حقیقتاً در وجود انسان احتیاج پدید آید که:
هرچه رویید از پی محتاج رُست تا بیابد طالبی چیزی که جُست
هر که جویا شد بیابد عاقبت مایهاش درد است و اصل مرحمت
هر کجا دردی دوا آنجا رود هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود هر کجا پستی است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگیآور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
امَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوءَ [3]
آیا کیست که مضطر را هنگام نیاز اجابت کند و بدی را از وی دور سازد؟
(او بهتر است یا این بتهای ناتوان؟)
ایمان و اعتماد به استجابت:
شرط دیگر دعا ایمان و یقین است؛ ایمان به رحمت بیمنتهای ذات احدیت، ایمان به اینکه از ناحیه او هیچ منعی از فیض نیست؛ ایمان داشته باشد که درِ رحمت الهی هیچ گاه به روی بندهای بسته نمیشود، نقص و قصور همه از ناحیه بنده است. در حدیث است: اذا دَعَوْتَ فَظُنَّ حاجَتَکَ بِالْبابِ [4]
یعنی آنگاه که دعا میکنی حاجت خود را دم در آماده فرض کن. علیّ بن الحسین زین العابدین علیهما السلام در دعای معروف ابوحمزه- که امید و اطمینان در آن موج میزند و آن حضرت در سحر ماه مبارک رمضان میخوانده است- اینچنین به خدای خود میگوید:
اللَّهُمَّ انّی اجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ الَیْکَ مُشْرَعَةً، وَ مَناهِلَ الرَّجاءِ لَدَیْکَ مُتْرَعَةً، وَ الْاسْتِعانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أمَّلَکَ مُباحَةً وَ أبْوابَ الدُّعاءِ الَیْکَ لِلصّارِخینَ مَفْتوحَةً، وَ اعْلَمُ ا نَّکَ لِلرّاجینَ بِمَوْضِعِ اجابَةٍ وَ لِلْمَلْهوفینَ بِمَرْصَدِ اغاثَةٍ، وَ انَّ فِی اللَّهْفِ الی جودِکَ وَ الرِّضا بِقَضائِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلینَ وَ مَنْدوحَةً عَمّا فی ایْدِی الْمُسْتَأْثِرینَ، وَ انَّ الرّاحِلَ الَیْکَ قَریبُ الْمَسافَةِ وَ ا نَّکَ لاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ الّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْآمالُ دونَکَ..
بار الها! من جادههای طلب را به سوی تو باز و صاف، و آبشخورهای امید به تو را مالامال میبینم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز و درهای دعا را به روی آنان که تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و گشاده میبینم، و به یقین میدانم که تو آماده اجابت دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناه خواهندگان هستی، و نیز یقین دارم که به پناه بخشندگی تو رفتن و به قضای تو رضا دادن کمبودیهای بخل و امساک بخل کنندگان و ظلم و تعدی ستمکاران را جبران میکند، و هم یقین دارم که آن کس که به سوی تو کوچ کند راه زیادی تا رسیدن به تو ندارد، و یقین دارم چهره تو در پرده نیست، این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آنها میگردد....
مخالف نبودن با سنن تکوین و تشریع:
شرط دیگر دعا این است که برخلاف نظام تکوین یا نظام تشریع نباشد. دعا استمداد و استعانت است برای اینکه انسان به هدفهایی که خلقت و آفرینش و تکوین برای او قرار داده و یا تشریع و قانون آسمانی الهی- که بدرقه تکوین است- معین کرده، برسد. دعا اگر به این صورت باشد شکل یک حاجت طبیعی به خود میگیرد و دستگاه خلقت به حکم تعادل و توازنی که دارد و هر جا احتیاجی هست فیض و مدد میرسد، او را یاری و کمک میکند. و اما خواستن و طلب چیزی که برخلاف هدف تکوین یا تشریع است، مانند خواستن خلود در دنیا یعنی عمر جاویدان که مرگ هرگز به سراغش نیاید یا خواستن قطع رحم، قابل استجابت نیست؛ یعنی این گونه دعاها مصداق واقعی دعا نمیباشند.
هماهنگی سایر شئون دعاکننده:
شرط دیگر اینکه سایر شئون زندگی انسان با دعا هماهنگی داشته باشد، یعنی آنها با هدف تکوین و تشریع هماهنگی داشته باشند؛ دل، پاک و صاف باشد؛ کسب و روزی، حلال باشد؛ مظالم مردم بر گردن نداشته باشد. در حدیث است از امام صادق علیه السلام:.
اذا ارادَ احَدُکُمْ انْ یُسْتَجابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ، وَلْیَخْرُجْ مِنْ مَظالِمِ النّاسِ. وَ انَّ اللَّهَ لایُرْفَعُ الَیْهِ دُعاءُ عَبْدٍ وَ فی بَطْنِهِ حَرامٌ اوْ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ لِاحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ [5]
هرگاه یکی از شما بخواهد دعایش مستجاب شود، کار و کسب و راه درآمد و روزی خود را پاکیزه کند و خود را از زیر بار مظلمههایی که از مردم بر عهده دارد خلاص کند، زیرا دعای بندهای که در شکمش مال حرام باشد به سوی خدا بالا برده نمیشود.
مورد دعا نتیجه گناه نباشد:
شرط دیگر اینکه حالتی که بالفعل دارد و آرزو دارد آن حالت تغییر و حالت بهتری پیدا کند، نتیجه کوتاهی و تقصیر در وظایف نباشد و به عبارت دیگر حالتی که دارد و دعا میکند آن حالت عوض شود، عقوبت و نتیجه منطقی تقصیرات و گناهان او نباشد که در این صورت تا توبه نکند و علل و موجبات این حالت را از بین نبرد آن حالت عوض نخواهد شد.
مثلًا امر به معروف و نهی از منکر واجب است. صلاح و فساد اجتماع بستگی کامل دارد به اجرا و عدم اجرای این اصل. نتیجه منطقی ترک امر به معروف و نهی از منکر این است که میدان برای اشرار باز میشود و آنها بر مردم مسلط میگردند.
اگر مردم در این وظیفه خود کوتاهی کنند و به عقوبت و نتیجه منطقی این کوتاهی مبتلا شوند و آن وقت بخواهند ابتلاهای خود را با دعا رفع کنند، ممکن نیست. راه منحصر این است که توبه کنند و دومرتبه در حدود امکانات خود امر به معروف و نهی از منکر کنند. البته در این صورت تدریجاً به هدف و مطلوب خود خواهند رسید. انَّ اللَّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِانْفُسِهِمْ [6]
سنت الهی این است که مادامی که مردمی وضع و حالت خود را در آنچه به خودشان مربوط است تغییر ندهند، خداوند سرنوشت آنها را تغییر نمیدهد. در احادیث معتبره وارد شده است:.
لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْروفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ اوْ لَیُسَلِّطَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ شِرارَکُمْ فَیَدْعو خِیارَکُمْ فَلا یُسْتَجابُ لَهُمْ..
باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگرنه بدان شما بر شما مسلط خواهند شد و آنگاه نیکان شما دعا میکنند و دعاهای آنها مستجاب نخواهد شد.
در حقیقت، این گونه دعاها نیز برخلاف سنت تکوین و تشریع است.
همینطور است آدمی که عمل نمیکند و تنها به دعا میپردازد. او نیز کاری برخلاف سنت تکوین و تشریع میکند. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: الدّاعی بِلا عَمَلٍ کَالرّامی بِلا وَتَرٍ [7]
یعنی آن که عمل نمیکند و دعا میکند مانند کسی است که با کمانی که زه ندارد میخواهد تیراندازی کند؛ یعنی عمل و دعا مکمّل یکدیگرند، دعای بدون عمل اثر ندارد.
دعا نباید جانشین فعالیت قرار گیرد:
شرط دیگر این است که واقعاً مظهر حاجت باشد؛ در موردی باشد که انسان دسترسی به مطلوب ندارد، عاجز است، ناتوان است. اما اگر خداوند کلید حاجتی را به دست خود انسان داده و او کفران نعمت میکند و از به کار بردن آن کلید مضایقه دارد و از خدا میخواهد آن دری را که کلیدش در دست دعاکننده است به روی او باز کند و زحمت به کار بردن کلید را از دوش او بردارد، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست.
این گونه دعاها را نیز باید از نوع دعاهای مخالف سنن تکوین قرار داد. دعا برای تحصیل توانایی است. دعا در صورتی که خداوند توانایی [دست یافتن به] مطلوب را به انسان داده است از قبیل طلب تحصیل حاصل است. لهذا پیشوایان دین فرمودهاند: خَمْسَةٌ لایُسْتَجابُ لَهُمْ [8]
یعنی پنج دستهاند که دعای آنها مستجاب نمیشود: یکی دعای آن کس که زنی دارد که او را اذیت میکند و از دست او به تنگ آمده و تمکن دارد که مهر او را بپردازد و او را طلاق بدهد، اما طلاق نمیدهد و پیوسته میگوید: خدایا مرا از شر این زن راحت کن. دیگر کسی که بردهای دارد که مکرر فرار کرده و باز هم او را نگه داشته و میگوید: خدایا مرا از شر او راحت کن، در صورتی که میتواند او را بفروشد. سوم کسی که از کنار دیوار کج مشرف به سقوط عبور میکند و میبیند عن قریب سقوط میکند، اما او دور نمیشود و پیوسته دعا میکند که خدا جان او را حفظ کند. چهارم کسی که مالش را به دیگری قرض داده اما کوتاهی کرده و شاهد نگرفته و پولش بدون سند پیش طرف مانده و او نمیدهد و این پیوسته دعا میکند و از خدا میخواهد که پولش را به او برگرداند، در صورتی که از اول در اختیار خود او بود که تا سند و شاهد نگیرد آن پول را به قرض ندهد. پنجم کسی که در خانهاش نشسته و کار و کسب را رها کرده و پیوسته میگوید: اللَّهُمَّ ارْزُقْنی خدایا به من روزی برسان.
بدیهی است که منحصر به این پنج مورد نیست. این پنج مورد به عنوان مثال آورده شده برای مواردی که انسان تمکّن دارد که از راه عمل و تدبیر به هدف و مقصد خود برسد و معذلک کوتاهی میکند و میخواهد دعا را جانشین عمل قرار دهد. خیر، اینطور نیست. دعا در نظام خلقت برای این نیست که جانشین عمل شود. دعا مکمّل و متمّم عمل است نه جانشین عمل. [9]
خلاصه اینکه هر دعائی که با رعایت شرائط آن، به درگاه الهی فرستاده شود در صورتی که به صلاح بنده باشد. خداوند آن را به اجابت می رساند. که در خصوص دعا ها آنچه از معصومین به ما رسیده و در کتاب مفاتیح [10] و دیگر کتب ادعیه موجود است خواندنش خوب و مفید است.
[1] - نهج البلاغه، حکمت 139.
[4] - بحارالانوار، ج 93/ ص 305.
[5] - بحارالانوار، ج 93/ ص 321.
[7] - بحارالانوار، ج 93/ ص 312.
[9] - مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج23، ص: 781 تا ص: 790
[10] - در این کتاب در مورد دعاها توضیح داده شده است می توانید با مراجعه به آن از کیفیت و چگونگی دعا ها و نحوه به جا آوردن و در مورد استجابت آن اطلاع حاصل فرمائید.