در
کتابخانه
بازدید : 1633441تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (10)</span>آشنایی با قرآن (10)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (11)</span>آشنایی با قرآن (11)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره دهر</span>تفسیر سوره دهر
Collapse تفسیر سوره دهر (1) تفسیر سوره دهر (1)
Expand تفسیر سوره دهر (2) تفسیر سوره دهر (2)
Expand تفسیر سوره دهر (3) تفسیر سوره دهر (3)
Expand تفسیر سوره دهر (4) تفسیر سوره دهر (4)
Expand تفسیر سوره دهر (5) تفسیر سوره دهر (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره مرسلات</span>تفسیر سوره مرسلات
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نبأ</span>تفسیر سوره نبأ
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره نازعات</span>تفسیر سوره نازعات
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (12)</span>آشنایی با قرآن (12)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (13)</span>آشنایی با قرآن (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (14)</span>آشنایی با قرآن (14)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در باب استفهام این مطلب در علوم ادبی مطرح است كه استفهام (سؤال) گاهی استفهام حقیقی است یعنی در موردی است كه كسی مطلبی را كه نمی داند از شخص دیگر سؤال می كند و از او جواب می خواهد. ولی گاهی استفهام به منظور فهمیدن سؤال كننده نیست، بر عكس است، به منظور فهماندن به طرف مخاطب است. (از مثالهایی كه عرض می كنم مطلب روشن می شود. ) این هم اقسامی دارد، دو قسمش را عرض می كنم. به یك قسمش می گویند استفهام انكاری؛ یعنی انسان امری را كه می خواهد مورد انكار قرار بدهد و از مخاطب هم این انكار را اعتراف بگیرد، به صورت سؤال مطرح می كند؛ یعنی مطلبی را كه می خواهد انكار و نفی كند و بگوید این طور نیست و می خواهد این انكار را و اعتراف به اینكه این طور نیست از طرف بگیرد، به صورت استفهام و سؤال مطرح می كند، مثل این آیه قرآن: هَلْ یَسْتَوِی اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ [1]آیا آنان كه عالمند با آنان كه جاهلند مانند یكدیگرند؟ این، صورت استفهام است ولی معلوم است كه نمی خواهد بگوید این مطلبی است كه من نمی دانم، شما به من حالی كنید كه مطلب این جور هست یا نه؛ بلكه یعنی مگر چنین چیزی امكان دارد؟ در مقام انكار مطلب است. به جای اینكه بگوید:

«لایَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمونَ» كه صورت ساده مطلب است (برابر نیستند آنان كه می دانند با آنان كه نمی دانند) این را به این صورت استفهامی ذكر می كند كه یك درجه بالاتر و لطیف تر است. می فرماید آیا برابرند آنان كه می دانند با آنان كه نمی دانند؟ یعنی خودت اعتراف داری، من از وجدان تو سؤال می كنم، وجدان تو چه جواب می دهد؟ می گوید نه، برابر نیستند. به این می گویند استفهام انكاری.
نوع دیگر، استفهام تقریری است، درست نقطه مقابل استفهام انكاری؛ یعنی انسان مطلبی را كه نمی خواهد انكار كند بلكه می خواهد تأیید كند و از طرف تأیید آن را بگیرد كه این گونه است، به صورت استفهام ذكر می كند كه وقتی می گوید: آیا اینچنین است؟ شما بگویید بله اینچنین است.

فرض كنید شما دارید با پسرتان صحبت می كنید، می خواهید به او بگویید كه پسر جان! من به تو علاقه مند هستم، من برای تو زحمت كشیده ام؛ آنگاه این طور می گویید: آیا من در فلان وقت برای تو این مقدار خرج كردم؟ نمی خواهید بگویید كه شما خودتان خبر ندارید و می خواهید او به شما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 181
خبر بدهد، بلكه «آیا» یعنی من خرج كردم، خودت هم اقرار داری كه من خرج كردم. آیا من پول برای مدرسه تو دادم؟ می گوید: بله دادید. این را می گویند استفهام تقریری.
در اینكه این آیه استفهام حقیقی نیست شكی نیست. بعضی این آیه را به صورت استفهام انكاری معنی كرده اند و بعضی به صورت استفهام تقریری، كه البته استفهام تقریری با آیات بعد مناسب تر است. معنای آیه به صورت استفهام انكاری این است: آیا بوده است قطعه ای از زمان كه در آن قطعه از زمان انسان چیز قابل ذكری نباشد؟ آنگاه معنایش این است كه همیشه انسان در جهان بوده است، همیشه انسان به صورت «یك حقیقت قابل ذكر» بوده است، هیچ وقت نبوده است كه انسان یك حقیقت قابل ذكر نباشد. البته اینهایی كه می گویند همیشه چنین بوده است، می خواهند مقام انسان را در علم الهی مثلاً بیان كرده باشند. ولی این معنی دوم كه عرض می كنم، درست است و مفسرین [برجسته ] هم همین معنی دوم را گفته اند. استفهام تقریری به عكس، نظر به جنبه های معنوی و ملكوتی انسان ندارد، نظر به جنبه های خلقتیِ طبیعی انسان دارد: از شما سؤال می كنیم، آیا قطعه ای از زمان بود كه این انسان بود اما چیز قابل ذكری نبود؟ كأنه به هر یك از ما می گویند كه از تو سؤال می كنم: ای انسان آیا زمانی بوده است كه تو بوده ای ولی قابل ذكر نبوده ای؟ یعنی قابل اینكه اسم انسان روی تو بگذارند نبوده ای ولی بوده ای. آنگاه این تفسیر یك معنی فوق العاده لطیف و دقیق راجع به حقیقت انسان و خلقت انسان پیدا می كند.

[1] - . زمر/9.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است