28. عناوینی كه در باب امر به معروف و نهی از منكر مورد بحث
فقهاست عناوین ذیل است: .
الف. آیات و اخبار باب.
ب. تعریف معروف و تعریف منكر.
ج. آیا وجوب آن عینی است یا كفایی؟ .
د. انقسام امر به معروف به واجب و مندوب به خلاف نهی از منكر.
هـ. شرایط وجوب: علم و آگاهی كه ما یفسده اكثر مما یصلحه
نباشد، تجویز تأثیر، اصرار فاعل، عدم مفسده (ضرر) .
و. مراتب انكار: اعراض و هَجْر، نصیحت و پند، ضرب و جرح.
(مراتب امر را نیز باید افزود كه گاهی لفظی است و گاهی عملی. هر یك
از لفظی و عملی گاهی مستقیم است و گاهی غیرمستقیم یعنی مصداق
«كونوا دعاة للناس بغیرالسنتكم» است. و مستقیم گاهی مقرون به لطف و
مهربانی است و گاهی توأم با خشونت و احیاناً قیام و انقلاب. و
به هرحال گاهی فردی است و در زمینه و حوزه زندگی فرد است و گاهی
اجتماعی است و در شعاع زندگی اجتماعی است) .
29. راجع به اینكه اسلام عمل می خواهد نه حرف، آیه [53] از
جلد یك . ج1، ص: 259
سوره [نور] كه می فرماید:
وَ أقْسَموا بِاللّهِ جَهْدَ أیْمانِهِمْ لَئِنْ أمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَ
قُلْ لا تُقْسِموا طاعَةٌ مَعْروفَةٌ. .
30. رجوع شود به دفتر 86 نمره 78 قسمت منقول از ستون انتقاد
«اطلاعات» .
31. آیه 21 و 22 آل عمران درباره كسانی كه با مصلحین مبارزه
می كنند و علیه آنها قیام می كنند:
إنَّ الَّذینَ یَكْفُرونَ بِایاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلونَ النَّبیّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلونَ
الَّذینَ یَأْمُرونَ بِالْقِسْطٍ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ألیمٍ. اُولئِكَ
الَّذینَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ. 32. (نهج البلاغه) ، خطبه 129:
اللّهم انك تعلم أنه لم یكن الذی كان منا منافسة فی سلطان و
لاالتماس شی ء من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دینك و
نظهر الاصلاح فی بلادك، فیأمن المظلومون من عبادك. .
در حدیثی آمده است: . . .
غیر طالبین سلطانا ولا باغین مالا. .
علی علیه السلام فرمود
[1]( (نهج البلاغه) حكمت 110) :
«لا یقیم امراللّه سبحانه
الاّ من لایصانع ولایضارع و لا یتبع المطامع» [مصلح، ] سازشكار نباشد
(سازشكاری دو ریشه و دو مبدأ دارد: یكی روح رشوه پذیری و دیگر
ترس و جبن. رشوه پذیری نوعی معامله گری است. ) و رشوه پذیر
نباشد، هر نوع از رشوه ولو مداحی و چاپلوسی تا چه رسد به كمك در
خیانت و رشوه پولی. دیگر اینكه خود مبتلا به همان نواقص نباشد. به
عبارت دیگر خود نمونه ای از قوم فاسد خود نباشد، مصداق «ارید ان
اداوی بكم و انتم دائی» نباشد، «طبیب یداوی الناس و هو علیل» نباشد،
جلد یك . ج1، ص: 260
رطب خورده منع رطب كی كند؟ دیگر اینكه هدف ناپاك نداشته باشد،
منافسه ی در سلطان و برای ربودن مسندها و كرسیها نباشد. به عبارت
دیگر حرّ و آزاد باشد، زیرا
الطّمع رقّ مؤبّد. الدنیادار ممرّ لادار مقرّ و الناس
فیها رجلان: رجل باع نفسه فیها فاوبقه و رجل ابتاع فیها فاعتقه. آن كه گرفتار
طمع است واقعاً اسیر و ریسمان پیچ رشته های طمع است، به هیچ وجه
آزادی ندارد. علی علیه السلام درباره عیسی مسیح می فرماید ( (نهج البلاغه) ج
2 ص 137) :
ولم تكن له زوجة تفتنه و لا ولد یحزنه و لا مال یلفته و لا طمع
یذلّه. .
(محجة البیضاء) به تبع (احیاء العلوم) حدیثی نقل می كند از رسول اكرم
صلی الله علیه و آله:
بدأ الاسلام غریباً و سیعود غریباً فطوبی للغرباء. فقیل: و من الغرباء یا
رسول اللّه! قال:
الذین یصلحون ما افسده الناس من سنّتی والذین یحیون ما
اماتوه من سنّتی [2].
پس این حدیث تعریف اصلاح به مفهوم اسلامی است. گفتیم كه
علی علیه السلام و همچنین امام حسین فرمودند:
اللّهم انك تعلم انه لم یكن ما
كان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من الحطام ولكن لنردّ المعالم من
دینك و نظهر الاصلاح فی عبادك فیأمن المظلومون من عبادك. .
ایضاً امام حسین فرمود:
انّی ماخرجت اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا
ظالماً، انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی. .
درواقع آن كه اخلاقاً ماتریالیست است خواه از نظر فكری و فلسفی
ماتریالیست باشد یا نباشد (البته تا حدودی لازمه مادیت فلسفی
مادیت اخلاقی است. اینكه می گوییم تاحدودی، از آن جهت كه فكر
انسان صددرصد نمی تواند وجدان اخلاقی و انسانی انسان را نابود
كند. همان كه در فكر و اعتقاد ماتریالیست است احیاناً در عمل
رئالیست و واقع بین و انسان است و تحت تأثیر محركات معنوی كه خود
جلد یك . ج1، ص: 261
بدانها معتقد نیست می باشد. البته یك ماتریالیست فلسفی نمی تواند
صددرصد معنوی باشد. ) [نمی تواند مصلح باشد. ] قبلاً گفتیم كه آیه ی
كریمه ی
«اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ. . . الْامِرونَ بِالْمَعْروف» ناظر به همین اصل است
كه مصلح اول باید سالك و صالح باشد، سیر فی الخلق را بعد از سیر الی
الحق و سیر فی الحق انجام دهد.
سعدی در (بوستان) باب اول ص 238 می گوید:
دلیر آمدی سعدیا در سخن
چو تیغت به دست است فتحی بكن
بگو آنچه دانی كه حق گفته به
نه رشوت ستانی و نه عشوه ده
طمع بند و دفتر ز حكمت بشوی
طمع بگسل و هرچه دانی بگوی
به طوركلی مهذب نبودن، در بند مادیات بودن، طمع مال یا مدح یا
مقام داشتن در انسان ضعف به وجود می آورد، از شجاعت و شهامت
می كاهد. همچنین است ترس كه مصلح باید شجاع و ناترس باشد،
آزادمنش و حرّ باشد، نه دربند دست بوسی عوام باشد و نه طمع به پول
و ثروت آنها داشته باشد و نه اهل رودرواسی باشد، خشن فی ذات اللّه
باشد، لاتأخذه فی اللّه لومة لائم باشد، رفیق باز نباشد. مجموع شرایط
بالا را می توان در حق پرستی كه لازمه اش آزادگی است خلاصه كرد.
شرط دیگر این است كه انگیزه اش رحمت باشد نه عناد كه علی
علیه السلام فرمود:
انّما ینبغی لاهل العصمة والمصنوع الیهم فی السلامة ان یرحموا
اهل الذنوب و المعصیة. .
یكی از شرایط مصلح این است كه خونسرد و در عین حال حساس
باشد، یعنی از یك نظر اعصابش كرخ باشد، پیراهنی از پولاد پوشیده
باشد، مصداق لاتأخذه فی اللّه لومة لائم باشد، نازك نارنجی نباشد،
قهرو نباشد و از طرف دیگر در مسائل اجتماعی حساس باشد، از
كسانی باشد كه واقعاً در موقعش بگوید:
«ولو ان امرأ مسلما مات علی هذا
اسفاً. . . » . این حساسیت است،
«او ابیت مبطاناً و حولی بطون غرثی. . . » جلد یك . ج1، ص: 262
حساسیت است. اما بعد از جمل وارد خانه ای می شود. زنی كه كسانش
كشته شده بودند جلویش را می گیرد، فحش می دهد، نفرین می كند.
می گوید متعرضش نشوید. یك نفر خارجی می گوید: «قاتله اللّه ما
افقهه» و اهمیت نمی دهد. اما زن بیوه ای را كه می بیند بی كس است و
مشك آب به دوش دارد سخت متأثر می شود.
33. مسأله اصلاح تدریجی و اصلاح انقلابی از راه جهش و تبدیل
كمیت به كیفیت و تشدید شرایط و آماده كردن آن برای انهدام و اینكه
ماركسیسم طرفدار دوم است و اولی را نفی می كند، ولی ما این نظر را
صحیح نمی دانیم و اصلاح تدریجی را نفی نمی كنیم.
34. راجع به مصانعه كه به معنی مداهنه است، درباره مداهنه در
قرآن آمده است:
وَدّوا لَوْتُدْهِنُ فَیُدْهِنونَ. .
این نكته را باید درنظر داشت كه مصانعه و مداهنه گاهی مستشعر و
باتوجه و به زبان آمده است و گاهی بی زبان است، نوعی متاركه كه دو
طرف می دانند ولی به زبان نمی آورند وجود دارد. اغلب مراجع
روحانی این گونه مصانعه می كنند.
35. جمله ی
«القوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منه» یعنی من اهل
مصانعه نیستم، مصانعه ی سكوتی هم ندارم.
كلمه ی «مصانعه» در جریان علی و معاویه زیاد به چشم می خورد. در
دفتر 22 ص 71 داستان نصیحت مغیره و ابن عباس و زیاد بن حنظله ی
تمیمی آمده است كه حضرت امیر علیه السلام را توصیه به مدارا با معاویه
می كردند و علی قبول نمی كرد، زیاد متمثل به این شعر شد:
و من لم یصانع فی امور كثیرة
یضرّس بانیاب و یوطأ بمنسم
یكی از مراتب مصانعه مصانعه با اجتماع است، چشم پوشی از
معایب جامعه است به معنی استفاده از نقاط ضعف آنها نه مبارزه با نقاط
ضعف آنها. از جمله نقاط ضعف جامعه این است كه در مسائل مذهبی
گاهی حساسیت جامعه متوجه مسائل خاصی مثلاً بحثهای مربوط به
خلافت می شود. مریدها ناراضی می شوند. داستان مرحوم آقامیرزا
محمد ارباب و زیارت عاشورا.
جلد یك . ج1، ص: 263
ما در قرآن از زبان بعضی انبیا می خوانیم:
یا قَوْمِ لَقَدْ أبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ
رَبّی وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبّونَ النّاصِحینَ. .
رجوع شود به ورقه های «شرایط مصلح»
[1] . رجوع شود به ورقه های «شرایط مصلح» .
[2] . در حدیث دیگر:
«ناس قلیل صالحون، كثیر من یبغضهم اكثر ممن یحبهم» . و قیل (القائل
سفیان الثوری) :
اذا رأیت العالم كثیرالاصدقاء(مرید زیاد دارد، آنچنان است كه «عرفی»
می خواهد)
فاعلم انه مخلِّط لانه ان نطق بالحق ابغضوه. ابوذر گفت: لم یترك الامر
بالمعروف و النهی عن المنكر لی صدیقاً.