در
کتابخانه
بازدید : 30405تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این فكر كه هر صد سال یك مجدّد باید ظهور كند زمینه را مساعد كرد برای قبول یك فكر دیگر كه گفته شد هر هزار سال یك نفر ظهور خواهد كرد، و مستمسك واقع شده است برای فرقه های گمراه. آن مرد شاعر می گوید:
به هر اَلْفی اَلِف قدّی برآید
اَلِف قدّم كه در اَلْف آمدستم
این هم داستانی دارد كه هزار سال یك بار یك نفر باید پیدا بشود، یك شخص در سر هزار سال باید پیدا بشود. این هم در فلسفه ی ایرانیهای قدیم و هندیها باز ریشه ای دارد. در فلسفه ی ایرانی و هندی یك فكری بوده براساس طبیعیات قدیم كه اولاً آن طبیعیات غلط بوده و تازه از آن طبیعیات هم استنتاج این فكر غلط است.

شیخ اشراق آن را در فلسفه ی اسلامی وارد كرد. حاجی سبزواری در منظومه نقل می كند به صورت «قیل» :
قیلَ نُفوسُ الْفَلَكِ الدَّوّارِ
نُقوشُها واجِبَةُ التَّكْرارِ
اصطلاحاً در فلسفه می گویند «دَوْر و كَوْر» . گفتند در هر چند هزار سال یك بار همه چیز عالم تجدید و تكرار می شود، همه چیز نو می شود، منتها شبیهش؛ شبیه هر فردی یك فرد پیدا می شود، شبیه هر محیی و مصلحی یك محیی و مصلحی پیدا می شود، شبیه همه ی حوادث از نو پیدا می شود. ولی آنها گفتند در هر بیست و پنج هزار و دویست سال یك بار حوادث عالم تكرار می شود، روی حساب اینكه گردش یك دور فلك ثوابت این قدر است. بعد این اندیشه افتاد به دست بعضی از خیالبافهای اسلامی. آمدند با آیات قرآن آنها را تطبیق بكنند، گفتند قرآن می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 499
وَ اِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَاَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ [1]. پس هر روز از روزهای الهی هزار سال است و چون هر سال سیصد و شصت روز است، پس هر سال الهی هم مساوی است با سیصد و شصت هزار سال، پس یك دوره ی عالم سیصد و شصت هزار سال است.

عالم یك دوره ی سال خودش را در این مدت طی می كند، بعد نو می شود. این هم یك اندیشه است.
البته سخن مهملی است. اما از ضلالت، ضلالت برمی خیزد. اینها را می گویم چون اینها جزء سمومی است كه در افكار ما رخنه كرده. باید اینها را طرد بكنیم. تا اینها را طرد نكنیم و از فكر خودمان بیرون نریزیم هیچ وقت فكر ما زنده نمی شود.
بعد یك عده گمراه كن و مُضِلّ هم آمدند آن آیه ی دیگر را كه می فرماید: یُدَبِّرُ الْاَمْرَ مِنَ السَّماءِ اِلَی الْاَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ اِلَیْهِ فی یَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ اَلْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ [2](كه در سوره ی الم سجده است) یعنی «فرمان را از آسمان به زمین نازل می كند، سپس به سوی او بالا می رود در روزی كه مساوی است با هزار سال شما» این آیه را این طور معنی كردند كه در هر هزار سال یك بار كار مردم به وسیله ی انبیا تجدید و تدبیر می شود.

گفتند تدبیر كردن یعنی تجدید كردن به اینكه یك پیغمبری مثلاً بیاید در روزی كه مقدارش هم هزار سال است، پس هر هزار سال یك بار یك نفر خواهد آمد.
بعد از این و در اثر این، چه گمراهی بزرگی در عالم تشیع پیدا شد! یك عده از مردم از دین جدا شدند به واسطه ی همین افكار مفت و مزخرف.
نه آقا! ما همچو چیزی نداریم كه صد سال یا هزار سال یك بار یك نفر باید ظهور كند. فقط درباره ی یك نفر هست كه آن هم در این سطح نیست، در سطح دیگری است، جنبه ی جهانی دارد نه اینكه مخصوص به عالم شیعه باشد، و آن وجود مقدس حضرت حجت علیه السلام است. ایشان مربوط به همه ی عالَم اند. آنهایی كه شنیده اید در منبرها می گویند بیاید یك مشت شیعه را نجات دهد، یك مشت شیعه دروغ است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 500
یك مشت شیعه كه قالتاق ترین مردم دنیا هستند امام زمان علیه السلام حامی اینها نیست.

او مصلح كلّ عالم است. درباره ی او هم ما هیچ حق نداریم به اینكه وقت معین كنیم، حساب بكنیم چند سال دیگر، ده سال دیگر، از این حساب ابجدهایی كه هر روز می كنند. یك دفعه می آیند آیه ی «اِنَّ الْاَرْضَ لِلّهِ یورِثُها مَنْ یَشاءُ» [3] و یك وقت آیه ی «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ» [4] را حساب می كنند كه مثلاً در فلان سال حضرت ظهور می كند. از اینها بترسید و تكذیب بكنید كه: كَذِبَ الْوَقّاتونَ [5]. هیچ كس هم در دنیا، نه ما و شما و نه هیچ مصلح دیگری نمی تواند ادعا بكند كه من می خواهم آن كار را انجام بدهم. او بالاتر از این است.
به قول یك نفر مرد دانشمند: یك وقت است كه ما می خواهیم حیاط خودمان را روشن بكنیم و یك وقت منتظریم دنیا روشن شود. روشن شدن دنیا در اختیار بنده و شما نیست، حساب دیگری دارد، خورشیدی باید طلوع بكند تا همه ی عالم روشن بشود. آنچه وظیفه ی ما و شماست این است كه خانه ی خودمان را روشن بكنیم، خیابان خودمان را روشن بكنیم، شهر خودمان را روشن بكنیم، كلبه ی خودمان را روشن بكنیم؛ اما آن مطلب بیرون است از این حسابها.
ریشه ی اشتباهات گذشته این بوده است كه فقط روی شخصیتهای افراد حساب می شده، نه روی عامّه ی مردم.
اكنون بنشینیم و حساب كنیم، ببینیم آیا واقعاً تفكر ما تفكر اسلامی است؟ آیا تفكر اسلامی در مغز ما زنده است یا مرده؟ فعلاً لازم نیست كه زیاد دنبال این باشیم كه كسی را كه مسلمان نیست مسلمان كنیم. البته منتهای آرزو این است، ای كاش چنین چیزی بشود، ولی آن چیزی كه فكر می كنیم در درجه ی اول لازم است این است كه فكر دینی كه الآن ما متدیّنها و مسلمانها و نمازخوان ها و روزه گیرها و زیارت روها و حج كن ها داریم، این فكری كه در خود ما به حالت نیمه مرده درآمده است، به حالت كِرِخ به اصطلاح درآمده است، این را زنده بكنیم. تا این جور نشود فایده ندارد. فرضاً اگر در اروپا هم یك عده مسلمان شوند و ما را ببینند، ممكن است پشیمان شوند و از اسلام برگردند.

[1] . حج / 47.
[2] . سجده / 5.
[3] . اعراف / 128: [همانا زمین از آنِ خداست كه به هریك از بندگانش كه بخواهد به ارث می دهد. ]
[4] . انبیاء / 105: [و ما پس از ذكر در زبور نوشتیم كه زمین را بندگان صالح من به ارث می برند. ]
[5] . اصول كافی، ج 1 / ص 368: [كسانی كه برای ظهور مهدی علیه السلام وقت تعیین می كنند دروغگویند. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است