در
کتابخانه
بازدید : 602432تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Expand مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Expand تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Expand آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Collapse بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
Expand فرق فكر و عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشرفرق فكر و عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشر
Collapse اسلام و آزادی تفكراسلام و آزادی تفكر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جمله اموری كه باید بشر را در آنها آزاد گذاشت رشد فكری است. همین طور كه برای شناگری باید مردم را آزاد گذاشت، از نظر رشد فكری هم باید آنها را آزاد گذاشت. اگر به مردم در مسائلی كه باید در آنها فكر كنند از ترس این كه مبادا اشتباه كنند، به هر طریقی آزادی فكری ندهیم یا روحشان را بترسانیم كه در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فكر كنی كه اگر فكر كنی و یك وسوسه ی كوچك به ذهن تو بیاید به سر در آتش جهنم فرو می روی، این مردم هرگز فكرشان در مسائل دینی رشد نمی كند و پیش نمی رود. دینی كه از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد (و تحقیق یعنی به دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 392
فكری قائل است. می گوید اصلا من از تو «لا اِلهَ اِلَّا اللّه» ی را كه در آن فكر نكرده ای و منطقت را به كار نینداخته ای نمی پذیرم، نبوت و معادی را كه تو از راه رشد فكری انتخاب نكرده ای و به آن نرسیده ای من از تو نمی پذیرم. پس ناچار به مردم آزادی تفكر می دهد. مردم را از راه روحشان هرگز نمی ترساند، نمی گوید مبادا در فلان مسئله فكر كنی كه این، وسوسه شیطان است و اگر وسوسه شیطان در تو پیدا شد به سر در آتش جهنم می روی.
در این زمینه احادیث زیادی هست، از آن جمله است این حدیث كه پیغمبر اكرم فرمود: از امت من نُه چیز برداشته شده است؛ یكی از آنها این است: اَلْوَسْوَسَةُ فِی التَّفَكُّرِ فِی الْخَلْق(یا: اَلتَّفَكُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْق) یعنی یكی از چیزهایی كه امت مرا هرگز به خاطر آن معذب نخواهند كرد این است كه انسان درباره خلقت، خدا و جهان فكر كند و وساوسی در دلش پیدا شود. مادام كه او در حال تحقیق و جست و جوست، هرچه از این شكها در دلش پیدا شود، خدا او را معذب نمی كند و آن را گناه نمی شمارد.
در حدیث معروفی است [1] كه یك عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا و عرض كرد: «یا رَسولَ اللّه! هَلَكْتُ» تباه شدم. پیغمبر اكرم فورا مقصود او را درك كرد، فرمود: فهمیدم چه می خواهی بگویی، لابد می گویی شیطان آمد به تو گفت: مَنْ خَلَقَكَ؟ تو هم در جوابش گفتی كه مرا خدا آفریده است. شیطان گفت: مَنْ خَلَقَهُ؟ خدا را كی آفریده است؟ تو دیگر نتوانستی جواب بدهی. گفت: یا رسولَ اللّه! همین است.

پیغمبر فرمود: ذلِكَ مَحْضُ الْایمانِ. (عجبا! ) فرمود: چرا تو فكر كردی كه هلاك شدی؟ ! این عین ایمان است؛ یعنی همین تو را به ایمان واقعی می رساند، این تازه اول مطلب است. چنین فكری كه در روح تو پیدا شد، این شك كه پیدا شد [باید برای رفع آن تلاش كنی. ] شك منزل بدی است ولی معبر خوب و لازمی است. زمانی بد است كه تو در همین منزل بمانی. شیطان به تو گفت: تو را چه كسی خلق كرده است؟ گفتی:

خدا. گفت: خدا را چه كسی خلق كرده؟ گفتی: دیگر نمی دانم، بعد هم سر جایت نشستی. این، شك تنبلهاست، هلاكت است. اما تو كه چنین آدمی هستی كه وقتی چنین شك و وسوسه ای در تو پیدا شد در خانه ننشستی، از مردم هم رودربایستی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 393
نكردی و نگفتی كه اگر من به مردم بگویم چنین شكی كرده ام می گویند پس تو ایمانت كامل نیست، معلوم می شود كه یك حس و طلبی در تو هست كه فورا آمدی نزد پیغمبرت سؤال كنی كه اگر من چنین شكی پیدا كردم چه كنم؟ آیا این شك را با یك عمل رد كنم یا با یك فكر؟ ذلِكَ مَحْضُ الْایمانِ این عین ایمان است؛ چرا از چنین چیزهایی می ترسی؟ ! این است آزادی در تفكر.
پس اسلام كه رشته تقلید را از اساس پاره كرده است و می گوید من اصول دین را بدون آن كه آزادانه آن را درك كرده باشید نمی پذیرم، چنین مكتبی آیا اصلا امكان دارد كه مردم را مجبور كند به این كه بیایید اسلام را به زور بپذیرید؟ همین طور كه در عمل هم نكرد. آنچه كرد غیر از این بود كه مردم را مجبور به اسلام كرده باشد؛ آنچه كرد مبارزه با عقاید خرافی بود كه یك ذره با عقل و فكر بشر سر و كار نداشت، فقط زنجیری شده بود برای عقل و فكر. زنجیرها را برداشت، گفت حالا آزادانه فكر كن تا بفهمی مطلب از چه قرار است. یا اگر با كشورهایی جنگید، با ملتها نجنگید، با دولتها جنگید، یعنی با كسانی جنگید كه این زنجیرهای خیالی و اجتماعی را به دست و پای مردم بسته بودند. اسلام با حكومتهای جابر جنگید. كجا شما می توانید نشان بدهید كه اسلام با یك ملت جنگیده باشد؟ و به همین دلیل ملتها در نهایت شوق و رغبت اسلام را پذیرفتند كه یكی از آنها ایران خودمان بود.

[1] . این حدیث در فرائد شیخ، كتاب اصولی كه طلاب می خوانند، نقل شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است