گفتیم بسیاری از جامعه شناسان از قدرت روحانیت در ایران كه یك نظام سیاسی
2500 ساله را ساقط كرد غافل بودند. چرا روحانیت در ایران چنین قدرتی را دارد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 273
در جزوه ای كه خودم در چند ماه پیش به نام
نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر
منتشر كرده ام مقایسه ای میان روحانیت شیعه و روحانیت تسنن كرده ام كه با این كه
در میان روحانیون و علمای اهل تسنن سخنان اصلاحی بیشتر از علمای شیعه زده
شده است و آنها حرف اصلاح را بیشتر گفته اند و طرح اصلاحی بیشتر داده اند ولی
آنها نتوانسته اند یك حركت اصلاحی به وجود بیاورند. بر عكس، علمای شیعه با
این كه كمتر در این زمینه ها حرف زده اند ولی در طول این صد سال حركتهایی را
رهبری كرده اند كه هیچ كدام از اینها در میان اهل تسنن وجود نداشته تا چه رسد به
روحانیت مسیحی و امثال آن.
چرا روحانیت شیعه توانسته در طول تاریخ منشأ حركتها و انقلابهای بزرگ
بشود ولی روحانیتهای دیگر حتی روحانیت اسلامی تسنن نتوانسته است؟ این، دو
ریشه دارد: یكی این كه فرهنگ این روحانیت فرهنگ شیعی است. خود فرهنگ
شیعی یك فرهنگ زنده ی حركت زا و انقلاب خیز است، فرهنگی است كه از روش
علی، از افكار و اندیشه علی و از
نهج البلاغه علی تغذیه می شود، دیگران كه چنین
چیزی ندارند. فرهنگی است كه در تاریخ خودش عاشورا دارد، دیگران كه عاشورا
ندارند. فرهنگی است كه
صحیفه سجادیه دارد، دیگران
صحیفه سجادیه ندارند.
فرهنگی است كه دوره امامت 250 ساله و دوره عصمت 273 ساله دارد، دیگران
چنین دوره ای ندارند.
دوم این كه روحانیت شیعه كه به دست ائمه شیعه پایه گذاری شده است، از
اول، اساسش بر تضاد با قدرتهای حاكمه بوده است. حامد الگار در كتاب
نقش
روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت می گوید: «اساس روحانیت بر انكار حقانیت
پادشاهان است. » روحانیت شیعه همیشه از نظر معنوی متكی به خدا بوده و از نظر
روابط اجتماعی متكی به مردم. هیچ وقت جزو دولت نبوده. روحانیت سنی از آنجا
باخت كه آقای ابویوسف آمد قاضی القضاة هارون شد، هم مفتی اعظم دینی و هم
نوكر هارون. آدمْ مفتی اعظم باشد و نوكر خلیفه، دیگر نمی تواند پایگاه مردمی
داشته باشد. فردی نظیر شیخ محمد عبده از روشنفكران روحانیین اهل تسنن وقتی
می خواهد رئیس جامع ازهر بشود آقای خدیو عباس باید ابلاغ به نامش صادر كند،
اگرنه مردم مصر می گویند مفتی بودنش باطل است چون خلیفه به او اجازه نداده.
آقای شیخ محمود شلتوتِ مصلح باید جمال عبدالناصر برایش ابلاغ صادر كند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 274
وقتی هم در اتاقش می نشیند عكس جمال عبدالناصر باید بالاسرش باشد. او قهرا
دیگر نمی تواند پایگاه مردمی داشته باشد، نمی تواند علیه همان عبدالناصر قیام كند،
چنان كه شیخ محمد عبده نمی تواند علیه خدیو عباس قیام كند.
ولی روحانیت شیعه از اول بر اساس بی نیازی از قدرتهای حاكمه بوده است،
همیشه سلاطین مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و بر آن پیشانی بسایند و آنها
بی اعتنایی كنند. فتحعلی شاه مجبور بود از میرزای قمی كسب حیثیت كند، میرزا
احتیاج به او نداشت. می رفت قم، در ركاب میرزا حركت می كرد. میرزا كه از درس
مثلا می خواست به منزل برود می رفت ركاب الاغ میرزا را می گرفت. یك دفعه هم
در حالی كه میرزا سوار الاغ می شد پای میرزا روی ریشش
[1] قرار گرفت، ریش
فتحعلی شاه رفت زیر ران میرزا، میرزا هم فهمید قضیه چیست، چند قدم همین جور
رفت در حالی كه ریش فتحعلی شاه در زیر ران میرزا بود و دنبال الاغ میرزا
می رفت. میرزا می خواست بی اعتنایی كند كه اینها كسی نیستند؛ در صورتی كه اگر
برای یك آدم كشاورز دهاتی چنین وضعی پیش می آمد هرگز میرزا این كار را
نمی كرد.
روحانیت شیعه از اساس یك روحانیت مستقل بوده، مستقل از قدرتهای
حاكمه؛ هم مستقل از زورداران بوده، هم مستقل از پولداران، هر دو.
[1]
. ریش بلندی داشت كه تا پایین تر از نافش می آمد.