ابتدای انقلاب، وضع مردم ما نظیر صدر اسلام است. باید قدرتهای حاكم موجود را
در هم كوبید. دوره دوره ی جهاد و مبارزه است. در صدر اسلام این وضع تا زمان
امیرالمؤمنین ادامه داشت بلكه به واسطه پیدا شدن امثال معاویه و انحراف خلافت از
مسیر اصلی خود شدت یافت. زمان امام حسین وقتی كه كسی مانند یزید زعامت را
به عهده می گیرد امام حسین قیام و انقلاب می كند. ولی از اواخر قرن اول و
بالخصوص در قرن دوم و قرن سوم كه دوره سایر ائمه است، و بالاخص قرن دوم،
دنیای اسلام یك دگرگونی خاص پیدا می كند، جبهه های جدیدی علیه اسلام باز
می شود و این طبیعی است. بعد از آن كه قدرتهای حاكم دنیا در هم كوبیده شدند و
ملل مختلف به اسلام گراییدند به معنی این كه جزو قلمرو سیاسی اسلام واقع شدند و
طبعا همه، شمشیرها را كنار گذاشتند و كتابها را در دست گرفتند، مردم شروع كردند
به این كه این كتاب آسمانی را كه آمد و نظام دنیا را به هم ریخت و نظام جدیدی
به وجود آورد بشناسند، آن را بخوانند و بفهمند. تازه مسلمان ها عشقشان برای فهم و
درك قرآن چند برابر مسلمانهای دیگر بود. اگر انسان تاریخ آن دوره را بخواند
می بیند كه چه شور علمی و چه عشقی سراسر كشورهای اسلامی را فرا گرفته بود!
می گشتند دنبال كسی كه قرائت قرآن را بلد باشد. فارسی زبان یا تركی زبان یا
هندی زبان بودند و با زبان قرآن آشنا نبودند. در درجه اول می خواستند قرآن را
بخوانند و تلاوتش را یاد بگیرند. ما می بینیم در همان اواخر قرن دوم مسئله قرائت
چقدر رواج یافته و قرّاء، كسانی كه خواندن قرآن را تعلیم بدهند، چقدر زیاد
شده اند! بعد فهمیدن قرآن و تفسیر قرآن مورد توجه واقع شده است. می بینیم
مفسرها از همان قرن پا به میدان گذاشته اند. چرا وضع و جعل حدیث در همان قرن
اول شروع شد؟ چون وقتی كه تقاضای یك كالا خیلی زیاد و بیش از حد شد و
عرضه به قدر كافی نبود و كالای صحیح و درست به قدری كه همه را اشباع كند نبود
میدان برای كالاهای تقلبی باز می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 267