در كتابی [1] مطلبی را خواندم. قرآن در سوره فیل تصریح می كند: اَلَمْ تَرَ كَیْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصْحابِ الْفیلِ. اَلَمْ یَجْعَلْ كَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ. وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً اَبابیلَ. تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجّیلٍ. فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكولٍ [2]. این سوره ناظر است به حادثه ای كه از آن حادثه تا نزول این آیه حداكثر چهل سال فاصله بود. مثلا ما الان در سال 1358 هجری شمسی هستیم، كسی بخواهد حادثه ای را كه مربوط به سال 1318 باشد بازگو كند كه افرادی كه در سنین عمری مثل سنین عمر من هستند كاملا یادشان هست. قرآن دارد حادثه ای را مربوط به مكه در خود مكه نقل می كند كه صدها نفر در آن زمان وجود داشته و بوده اند و اكثریت قریب به اتفاق آنها هم دشمن پیغمبر بودند و اگر چنین حادثه ای واقع نشده بود یا به این شكل نبود می گفتند این دروغها چیست كه می بافی؟ ! ما كه بودیم، چنین چیزی واقع نشد. [ابرهه با سپاهش به كعبه حمله كرد برای تخریب آن و] [3] منتقل كردن این معبد ابراهیمی به همین «صنعا» كه پایتخت یمن شمالی است. در این جا به شكل معجزه آسایی [آنها سركوب شدند. ] آنچه از قرآن استفاده می شود قدر مسلّم [این است كه ] مرغانی از كنار دریای احمر پرواز كردند. سنگهای گِلین یا گِلهای سنگ شده ای [4] را با خود حمل كردند [5] و این سنگها را از آسمان بر روی این لشكر فرو ریختند. بعد در بدن اینها آثاری نظیر جَدَری و آبله پیدا شد (تفاسیر هم نوشته اند) و یك مرض خطرناكِ وبا مانند بر اینها مسلط شد كه از اینها كسی باقی نماند. اینها مثل محصول گندمی شدند كه حالت درو پیدا كرده باشد، بعد ملخ بیاید این گندمها را بخورد و بعد تنه این گندمها «كوبیده شده» باقی بماند. یك چنین حالتی پیدا شد. یكی از این گونه كتابها را می خواندم؛ چون اینها برای نویسنده خیلی غیبی و ماوراءالطبیعی و غیرمادی بوده و قابل توجیه نبوده نوشته بود بله، استعمار بین المللی آن زمان [6] در صدد برآمده بود كه بیاید مكه را تسخیر كند. در مكه یك گروه انقلابی می زیستند كه با استعمار بین المللی می جنگیدند. وقتی كه استعمار بین المللی به مكه حمله كرد این گروه انقلابی مثل مرغ پریدند و اینها را تار و مار كردند! این «اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً اَبابیلَ» یعنی گروه انقلابی ای كه در مكه به سر می بردند مثل مرغ پریدند و این لشكر استعمارگر را متلاشی كردند و رفتند. بعد خودش نوشته شما كه این طور می گویید پس چرا در هیچ تاریخی ننوشته كه چنین گروه انقلابی در مكه بوده است؟ می گوید تاریخ غلط كرده كه ننوشته، می خواست بنویسد! آیا چون تاریخ ننوشته من ننویسم؟ ! ببینید چگونه با آیات قرآن بازی می كنند، چرا؟ برای این كه نمی خواهد جهان بینی اسلام را بپذیرد. اسلام می گوید همه جهان با همه قوانینش، با همه اجزایش، از سنگش گرفته تا باد و آب و مرغ و ماهی و مگس و قورباغه اش، همه اینها كه شما می بینید، در تسخیر اراده حق و به منزله جنود خدا هستند. اراده خدا كه تعلق بگیرد، این باد یا این سنگ به صورت یك لشكر درمی آید: نمی خواهد این را بپذیرد كه این موجودات مادی در تسخیر ماورایی و الهی هستند و یك پیغمبر رابطه مستقیم با خدا دارد و اگر خدا بخواهد اوضاع عالم هر طوری كه او بخواهد عوض می شود. این مسئله مهمی نیست؛ الان هم در طبیعت، ذرات عالم مأموریت خدا را انجام می دهند، منتها امروز به شكلی، آن روز به شكل دیگر. نمی خواهد زیر این بار برود، می خواهد بگوید ماده و مادیات استقلال بالذات دارند، امكان ندارد كه اینها از مسیر خودشان خارج شوند، بعد می آید آیات قرآن را این گونه تأویل می كند. این خودش خدمت به استعمار است. من به دانسته و ندانسته بودنش كار ندارم، كسانی كه اینچنین فكر می كنند، مكتب اسلام را به مكتبهای دیگر تطبیق می دهند، استقلال را از مكتب اسلام و در واقع از اسلام مكتبی و اسلام ایدئولوژیك می گیرند و عناصر مكتبهای دیگر را وارد می كنند چه بدانند چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اینها به استعمار از خدمت عامل استعمار سیاسی و عامل استعمار اقتصادی بیشتر هست و كمتر نیست. خیانت اینها به ملت بیشتر هست و كمتر نیست.

---