ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه نكنیم انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی رسد،
جذب مكتبهای دیگر می شویم. ولو این كه رژیم را عوض كردیم، استقلال سیاسی و
استقلال اقتصادی به دست آوردیم اما اگر به استقلال فرهنگی، بالخصوص به
استقلال مكتبی نرسیم باخته ایم. ما باید كار كنیم، باید نشان بدهیم جهان بینی
اسلامی نه با جهان بینی غربی می خواند نه با جهان بینی شرقی. این چه بیماری است
كه عده ای می خواهند حتی جهان بینی اسلامی را به یكی از جهان بینی های غربی یا
شرقی تطبیق بدهند. به آیات قرآن كه می رسند آنها را به گونه ای تأویل و توجیه
می كنند كه با یكی از مكتبهایی كه در غرب یا شرق وجود دارد بخواند. اسم مَلَك و
فرشته كه می آید به گونه ای می خواهند توجیه و تأویل كنند. [به این افراد باید گفت
حقیقت ] اینها نیست. اگر تو [به آن ] نرسیده ای كوشش كن كه برسی. ما بخواهیم یا
نخواهیم، بفهمیم یا نفهمیم، فكر ما برسد یا نرسد، در قرآن دهها معجزه از پیغمبران
آمده است و این از مفاخر قرآن است. اگر این مسائل نبود اصلا دین نیمی از رسالت
خود را از دست داده بود. دین آمده است برای این كه دید ما را وسیع كند (دید حسی
كه نیازی به آمدن پیغمبران ندارد) ، ایمان به غیب را در ما ایجاد كند، ارزش انسان را
تا آنجا بالا ببرد كه انسان بتواند از قوانین معنوی بر ضد قوانین مادی استفاده كند،
یعنی كاری را انجام بدهد كه با قوانین مادی جور در نمی آید، قوانین مافوق مادی بر
قوانین مادی حكومت كند، كه اسمش می شود معجزه. در قرآن چقدر معجزه آمده؟ !
مگر رودربایستی داریم؟ ! عده ای تا می رسند به معجزات قرآن، شروع می كنند به
تأویل و توجیه كردن كه اگر قرآن می گوید دریا برای موسی شكافت، مقصود این
است كه در آن وقت مثلا دریا جزر و مد داشته، حالت جزر دریا بوده و جزر هم
طول كشیده، آنوقت موسی آمده از كف دریا رفته، وقتی كه موسی رد شد دریا به
حالت اوّل برگشت. اگر قرآن می گوید عصای موسی اژدها شد، مقصود چیز دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 246
است، مقصود از عصای موسی مثلا سخن موسی، تبلیغ موسی و زبان موسی بود كه
مثل اژدها منطق آنها را بلعید.
این معنایش انكار قرآن است، معنایش این است كه ما استقلال در فكر نداریم
و قرآن را پیشوا قرار نداده ایم كه بگوییم آنچه قرآن می گوید، من روی آن تدبر كنم
ببینم چگونه است؛ بلكه از اول بنا را بر این گذاشته ایم كه مكتبهای دیگر را بپذیریم،
بعد بیاییم آیات قرآن را روی آن حرفهای دیگر توجیه و تأویل كنیم. در قرآن
«غیب» آمده است، بگوییم مقصود غیبِ انقلاب است.