در
کتابخانه
بازدید : 602427تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Expand مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Collapse تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Expand آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Expand بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مثلی است كه در مثنوی آورده، می گوید در یكی از شهرها مسجدی بود [1] كه به «مسجد مهمان كُش» معروف شده بود. می دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر كسی وارد محلی می شد و دوست و آشنایی نمی داشت مسجد را مسكن می گزید. مسجدی بود كه معروف شده بود كه هر كس می آید اینجا شب می خوابد، صبح كه می روند، جنازه اش را بیرون می آورند و كسی هم نمی دانست علت قضیه چیست. یك آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی دانیم چگونه است كه هر كس می آید شب در اینجا می خوابد صبح جنازه اش را بیرون می آورند، زنده نمی ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی ترسم، من می روم. هر كار كردند گوش نكرد و رفت در آنجا خوابید.

ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه های شب كه شد صداهای هولناكی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو كی هستی كه آمده ای اینجا؟ الان خفه ات می كنیم، الان ریز ریزت می كنیم؛ یك صداهای مهیبی در آن تاریكی كه زهره شیر می تركید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو كی هستی؟ صدایش را بلندتر كرد: هر كه هستی بیا جلو، من از مرگ نمی ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر كاری می خواهی بكنی بكن. شروع كرد فریادِ بلندتر كشیدن. یك مقدار كه جلو رفت و فریاد كشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی كه در آنجا بود شكست و گنجهایی كه در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یك سلسله گنجها بیرون آمد.
سید جمال می گوید غرب آن مسجد مهمان كش است. آدمهای ضعیف كه به اینجا بیایند خود را می بازند و می میرند. باید فریاد كشید و این طلسم دروغین را شكست، كه خودش همین كار را كرد و مصداق آن آدم دلیر بود. در آن زمانی كه مبارزه با انگلستان در دِماغ احدی نمی توانست خطور كند فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند كرد و برای اولین بار این حالت خودباختگی را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی مردم تكیه كرد. برای تمام ملتهای اسلامی یك منش،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 153
یك هویت و یك «من» قائل بود، یك «من» تحقیر شده، یك «من» مستَذَلّ، یك من پامال شده، یك منی كه شرافت و كرامت خودش را فراموش كرده، تاریخ خودش را فراموش كرده. این «من» و «خود» ش را باید به یاد او آورد. این بود كه به تاریخ صدر اسلام، به گذشته اسلام، به تمدن اسلامی در گذشته، به فرهنگ اسلامی در گذشته تكیه می كرد، «خود» این ملت را به یادش می آورد، به این ملت روحیه می داد. البته در آن زمان نمی توانست زیاد اثر خودش را ببخشد گو این كه این بذر نتیجه داد. ما در بعضی كتابها و مقالات از افرادی كه مطالعاتی روی دنیای اسلام دارند- و ای كاش این مطالعات را می توانستیم گسترش بدهیم- می خوانیم كه الان در تمام كشورهای اسلامی نهضتهای اسلامی بر اساس جستجوی هویت اسلامی وجود دارد، حتی در كشورهایی كه ما در روزنامه ها كمتر اسمشان را می بینیم. در اندونزی، فیلیپین، هندوستان و پاكستان وجود دارد؛ در تمام كشورهای عربی نهضتهایی ماهیتا اسلامی یعنی بر اساس طرد كردن همه ارزشهای غیراسلامی و تكیه بر ارزشهای مستقل اسلامی وجود دارد. اكنون در همین جریان مصر و گرایش انور سادات به طرف غرب و در مقابل، گرایشهای كمونیستی كه در كشورهای عربی وجود دارد كه این دو همیشه عصای یكدیگر هستند و یكدیگر را تكمیل می كنند، مخصوصا بعد از پیروزی انقلاب ایران جنبش عظیمی در مصر در میان همه طبقات و بالخصوص طبقه روشنفكر و تحصیلكرده وجود دارد كه در جستجوی هویت اسلامی و ارزش اسلامی خودشان هستند. آشنایی دارم كه در آمریكاست، می پرسید آیا این تظاهرات بسیار عظیم به نفع انقلاب ایران كه در قاهره صورت می گیرد در ایران منعكس می شود؟ گفتم نه. تعجب می كرد كه چطور در ایران منعكس نمی شود. گفتم لابد رادیو تلویزیون این امكان را ندارد. می گفت در خود آمریكا اینها را نشان می دهند، عجیب تكان دهنده است.

[1] . البته سید جمال اسم مسجد نبرده، گفته معبدی بود. خیال می كنم كه چون در اروپا این قصه را نشرمی داده نخواسته اسم مسجد بیاورد. می گوید معبدی بود در نزدیكی شهر اصطخر. شاید در اصلِ قصه ای كه قبل از مولوی هم بوده اسم مسجد نبوده؛ به هر حال قصه ای است قدیمی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است