عده دیگری از كسانی كه می گویند انقلاب ایران انقلاب اسلامی است مطلب را این
طور تفسیر می كنند
[1]: این مقدار می دانیم كه انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یك
انقلاب مخصوص به خود است یعنی در این خصوصیات نظیری برایش نمی توان
فرض كرد. مثلا آن كسانی كه می گویند سه عاملِ دوش به دوش یكدیگر مؤثر بوده
است، می گویند در دنیا ما انقلابی نداریم كه این سه عامل در آن دوش به دوش
یكدیگر حركت كرده باشند. ما نهضتهای سیاسی داریم ولی طبقاتی نبوده، طبقاتی
داریم سیاسی نبوده یا اگر هر دوی اینها بوده مذهبی و معنوی نبوده. به هر حال در
این كه این انقلاب برخی خصلتهای مخصوص به خود دارد شكی و بحثی نیست.
ما این گونه فكر می كنیم كه اگر توجهی به ماهیت تعلیمات اسلامی داشته باشیم
می فهمیم كه این انقلاب، اسلامی است نه به این معنا كه مقصود از اسلام فقط همان
معنویتش است. اسلام چنین دینی نیست. اینهایی كه این حرفها را می گویند
برداشتشان از مذهب فقط یك قسمت از مذهب و آن معنویات مذهب است [به
تعبیر] آنهایی كه خیلی با احترام حرف می زنند. معنویت مذهب یعنی نیایش، آزاد
بودن در رابطه با خدا برقرار كردن، این كه مساجد و معابد آزاد باشد، عبادت آزاد
باشد. وقتی كه می گویند «اسلامی» یعنی معنوی، معنوی هم [یعنی این امور، ] یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 148
بعضی می گویند یعنی قشریات مذهب، مناسك مذهب، آداب مذاهب كه مردم به آن
آداب اهمیت زیادی می دهند، نه حتی روح معنویت مذهب. هر مذهبی از خودش
یك سلسله آداب و مناسك دارد كه احترام روحانیون هر مذهب جزء آداب مذهب
می شود. مثلا اگر پیروان یك مذهب ببینند روحانیون آن مذهب آن احترام
شایسته ای كه باید داشته باشند ندارند و مورد اهانت قرار می گیرند عواطف
مذهبی شان جریحه دار می شود.
[1]
. لااقل خود من این طور تفسیر می كنم.