در
کتابخانه
بازدید : 601379تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Expand مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Collapse تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Expand آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Expand بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه دیگر این است كه این طور نیست، ممكن است كه ریشه انقلاب، دوقطبی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 141
شدن جامعه از نظر مادی و اقتصادی باشد و به تعبیر امیرالمؤمنین در آغاز خلافت:

كِظَّة ظالم و سَغَب مظلوم (لَوْ لا حُضورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَی الْعُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلی كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلوم. . . [1]) یعنی دوقطبی شدن مردم به سیرِ سیر و گرسنه ی گرسنه، آن سیر سیری كه اینقدر می خورد كه از پرخوری به اصطلاح ثقل و تُخَمه می كند و آن گرسنه ی گرسنه كه شكمش به پشتش می چسبد؛ اما هیچ ضرورتی ندارد كه جامعه از نظر اجتماعی و اقتصادی به دو قطب محروم و مرفه تقسیم شود تا انقلاب پیدا شود. اگر علتش سیری و گرسنگی بخواهد باشد، سیری و گرسنگی خصلت مشترك انسان و حیوان است، بسا هست كه یك حیوان مثلا یك سگ هم اگر خیلی گرسنه بماند علیه سگهای دیگر یا صاحبش طغیان می كند.
ممكن است انقلاب خصلت انسانی محض یعنی خصلت آزادیخواهانه داشته باشد، یعنی خصلت سیاسی داشته باشد نه خصلت اقتصادی، چون این امكان هست كه در جامعه ای شكمها را سیر كنند، گرسنگی ها را از بین ببرند ولی به مردم حق آزادی ندهند، آزادی را از آنها سلب كنند، حق دخالت در سرنوشت خود را از آنها سلب كنند، حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب كنند، حق نقل و انتقال و انتخاب مسكن و حق مسافرت را از آنها سلب كنند. اینها دیگر به عامل اقتصادی مربوط نیست. ممكن است یك نهضت اجتماعی به اصطلاح ماهیت دموكراتیك و لیبرالیستی داشته باشد؛ همچنان كه ممكن است ماهیت اعتقادی و به اصطلاح ایدئولوژیك داشته باشد یعنی مردمی به مكتبی ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهای معنوی آن مكتب شدیدا وابسته هستند، وقتی كه مكتب خود را كه همه چیز خویش را آن مكتب می دانند در معرض آسیب یا آسیب دیده می بینند، از آسیبهایی كه بر پیكر این مكتب وارد شده است ناراضی هستند و در آرمان برقراری این مكتب ولو برای صد سال دیگر- نه فقط برای امروز- به سر می برند. انسان آنچنان موجود آرمان جو و آرمان طلب است كه گاهی به فكر یك جامعه ایده آل و به قول افلاطون یك مدینه فاضله می افتد، فكر می كند اگر امروز مقدماتی را فراهم كنیم، در صد سال دیگر كه ما نیستیم این جامعه ایده آل و این مدینه فاضله برقرار می شود، از امروز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 142
برایش كار می كند در صورتی كه امروز، هم شكمش سیر است هم آزادی سیاسی دارد ولی آن مكتبی كه او می خواهد نیست، در آرزو و آرمان آن مكتب است.
پس اگر بخواهیم عاملهای حركت و جنبش و انقلاب را به طور كلی دسته بندی كنیم، یا از نوع عاملهای مادی است یعنی قطبی شدن جامعه به دو قطب مرفه و محروم، برخوردار و بی نصیب. آنوقت آرمان انقلاب كنندگان چیست؟ رسیدن به جامعه ای كه در آن جامعه از شكافهای طبقاتی اثری وجود نداشته باشد، رسیدن به جامعه بی طبقه، اگر آن انقلاب انسانی باشد، و اگر جنبه انتقامجویانه داشته باشد در آن آرمان نیست، مثل بسیاری از حركتها كه بیشتر جنبه انتقامجویانه دارد، می خواهد وضع موجود را در هم بریزد بدون این كه روی آینده فكر كرده باشد.
و یا عامل، خصلتهای آزادیخواهانه در بشر است. این را نمی شود از بشر سلب كرد و این یك ارزش فوق العاده در بشر است كه بشر یك موجود آزادیخواه است یعنی برایش آزاد بودن، آقا بالاسر نداشتن از هر مقدار ارزش مادی بالاتر است. در آئینه ی دانشوران می نویسد كه بوعلی سینا [2] در یكی از دوره های وزارت خود در حالی كه با دبدبه ی وزارت از جایی عبور می كرد اتفاقا از كنار دیواری گذشت كه یك كنّاس [3] در مجاورت آن مشغول كار بود. وقتی بوعلی از آنجا عبور می كرد دید آن كنّاس با خودش دارد این شعر را زمزمه می كند:
گرامی داشتم ای نفس از آنت
كه آسان بگذرد بر دل جهانت
می گوید ای دل، من تو را به این دلیل محترم شمردم كه كار دنیا بر تو آسان بگذرد. نوشته اند بوعلی خنده اش گرفت كه این بابا كنّاس است، كاری از این پست تر در دنیا وجود ندارد و تازه منت سر نفس خودش می گذارد كه من تو را محترم شمردم. اسبش را نگه داشت، صدایش كرد. او با همان هیكل و اندام آلوده و كثیف آمد. بوعلی گفت انصاف این است كه در دنیا هیچ كس به اندازه تو نفس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 143
خودش را گرامی نداشته با این شغلی كه برای خودت انتخاب كرده ای! او به این قیافه و دبدبه و پس رو و پیش رو كه نگاه كرد فهمید این آقا وزیر است. گفت: «در عالم همت، نان از شغل خسیس خوردن به كه بار منت رئیس بردن. » [4] این شغل من از شغل تو كه وقتی می روی پیش پادشاه تا حد ركوع باید خم شوی خیلی شریف تر و بهتر است، من این را بر آن كار تو صد درجه ترجیح می دهم. نوشته اند بوعلی از خجالت عرق كرد و با شتاب رفت.
این یك واقعیت است. این حرف حرف یك انسان است، یعنی این فطرت یك انسان است كه جواب می دهد، می گوید كنّاسی بر خم شدن در جلو یك پادشاه، یك جبّار یا انسانی مثل خودت كه در مقابل او دست به سینه بایستی- ولو این كه هر مقدار هم حقوق و امكانات داشته باشی- ترجیح دارد. حیوان این حرفها سرش نمی شود، حیوان می خواهد شكمش سیر باشد از هر راهی كه شد. ولی یك انسان آزادگی را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهد.
بنابراین بسیار طبیعی است كه ملتی عامل اصلی حركتش عامل سیاسی باشد نه عامل اقتصادی، و حركتش آزادیخواهانه باشد. قطعا انقلاب فرانسه چنین ماهیتی داشته. بعد از آن كه فیلسوفانی امثال روسو آن همه از آزادی و آزادیخواهی و از حیثیت انسانی و شرافت انسانی و از حریت و ارزش های حریت تبلیغ كردند، این حس را در مردم بیدار كردند به طوری كه مردم برای آزادی قیام كردند. ما اغلب، این مسائل را با هم مخلوط می كنیم.
انقلابهای ایدئولوژیك و به اصطلاح جنگ عقاید (نه جنگ اقتصاد در مظهر عقاید) نیز قدر مسلّم در جنگهای مذهبی وجود داشته، قرآن هم به این نكته تكیه می كند و نكته ظریفی در آیه ای در سوره آل عمران است كه جنگ مسلمانها با كفار قریش را به عنوان جنگ عقیده می نامد ولی جنگ كفار را جنگ عقیده نمی نامد.

می فرماید: قَدْ كانَ لَكُمْ ایَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ اُخْری كافِرَةٌ [5]. در برخوردی كه میان دو گروه با یكدیگر رخ داد (مقصود جنگ بدر است) آیه و نشانه و درس است، گروهی كه در راه خدا و برای خدا یعنی برای ایمان و عقیده شان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 144
می جنگیدند، و اما آن دیگری را نمی گوید «برای ایمانشان» چون جنگ آن دیگری واقعا ماهیت ایمانی نداشت یعنی اگر از بتها هم حمایت می كرد ریشه اش چیز دیگری بود، لا اقل گردانندگان آن جنگ این گونه بودند. ابوسفیان به بتها اعتقاد نداشت كه از اعتقاد خودش دفاع كند. ابوسفیان می دانست كه اگر این نظم جدید بیاید دیگر ابوسفیان ابوسفیان نیست، او از منافع خودش دفاع می كرد.

[1] . نهج البلاغه، خطبه 3.
[2] . می دانید بوعلی با كمال تأسف- كه حكمای بعد از او این اظهار تأسف را كتمان نكرده اند- با آن استعداد خارق العاده ای كه داشت دو عیب بزرگ در او بود. یكی این كه مقداری اهل خوشی و لذت و این مسائل بود و دیگر این كه دنبال مقام بود، و با همه اینها در عمر پنجاه و چهار ساله این همه آثار خلق كرده. اظهار تأسف می كنند كه اگر این چیزها نبود این مرد در دنیا نظیری برایش وجود نداشت. دوره های وزارت در اصفهان و همدان داشته است.
[3] . كنّاس یعنی كسی كه مستراح را خالی می كند.
[4] . نامه دانشوران، ج 1، ص 113 (چاپ دوم) .
[5] . آل عمران / 13.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است