در
کتابخانه
بازدید : 601372تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Collapse مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Expand تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Expand آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Expand بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
شما در كجای تاریخ عالم دیده اید كه در حكومتی كه لااقل به ظاهر خیلی قسمتهایش مذهبی بوده و همه ی مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبی ها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 129
آن اندازه آزادی بدهند كه بیایند در مدینه در مسجد پیغمبر و در مكه در مسجدالحرام بنشینند و آزادانه اصول دین را انكار كنند؛ فردی برود در مسجد مدینه بنشیند و خدا را انكار كند، درباره خدا بحث كند و بگوید من خدا را قبول ندارم؛ دیگری بیاید در مسجدالحرام بنشیند و حج را مسخره كند، بگوید من این عمل را قبول ندارم، من خدا را قبول ندارم، پیغمبر را قبول ندارم. ولی در تاریخ اسلام، ما اینها را می بینیم و به دلیل همین آزادیها بود كه اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام تا كسی می آمد در مدینه می گفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند بزنید، بكشید، امروز اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده كه با شجاعت و صراحت با افكار مختلف مواجه شده.
مفضّل یكی از اصحاب امام صادق آمده در مسجد پیغمبر دو ركعت نماز بخواند و حال عبادت و حال نماز پیدا كرده. یك وقت می بیند یكی از مادّیین آمد كنارش نشست. او می دانست كه این اهل نماز و عبادت نیست و به نماز اعتقاد ندارد. بعد رفیقش آمد نشست و بعد یك رفیق دیگر. آنگاه شروع كردند با هم صحبت كردن و بلند حرف می زدند كه او در نماز حرفهایشان را می شنید. یكی می گوید این حرفها چیست، خدا یعنی چه، مگر جز طبیعت چیز دیگری وجود دارد؟ ! طبیعت است و دست طبیعت، چیز دیگری نیست. بعد صحبت پیغمبر را مطرح می كنند: مرد نابغه ای بود و می خواست در جامعه ی خودش تحولی ایجاد كند، فكر كرد بهترین راه تحول این است كه از راه مذهب وارد شود. مردِ خارق العاده و نابغه ای بوده، خودش هم اعتقاد به خدا و به قیامت نداشت ولی بهترین راه را انتخاب كرده بود برای این كه در جامعه اش تغییر ایجاد كند.
مفضّل كه نماز می خواند آتش گرفت. بعد كه نمازش تمام شد شروع كرد به پرخاش كردن. آنها گفتند تو اول بگو از چه گروهی هستی؟ از اتباع چه كسی هستی؟ تا رسیدند به اینجا كه گفتند آیا تو از اتباع امام جعفر صادق هستی؟ بله. اگر از اتباع او هستی ما در حضور او این حرفها را می گوییم، ده درجه بالاتر هم می گوییم، یك ذره هم عصبانی نمی شود. حرفهایمان را می زنیم تا دلمان خالی می شود. او هم آنچنان گوش می كند كه اول فكر می كنیم به حرفهای ما معتقد شده.

وقتی كه حرفهایمان تمام شد آنها را یكی یكی رد می كند و بیرون می آییم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 130
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است