در
کتابخانه
بازدید : 487144تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand انسان معیوب و انسان سالم انسان معیوب و انسان سالم
Expand لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی
Expand درد انسان از دیدگاههای مختلف درد انسان از دیدگاههای مختلف
Expand درد خداجویی در انسان درد خداجویی در انسان
Expand اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل اجمال نظریات مكاتب مختلف درباره ی انسان كامل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل انسان كامل از دیدگاه مكتب عقل
Expand انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف انسان كامل از دیدگاه مكتب عرفان و تصوف
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (1) نقد و بررسی مكتب عرفان (1)
Expand نقد و بررسی مكتب عرفان (2) نقد و بررسی مكتب عرفان (2)
Collapse نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (1)
Expand نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2) نقد و بررسی نظریه ی مكتب قدرت (2)
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب سوسیالیسم
Expand نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم نقد وبررسی نظریه ی مكتب اگزیستانسیالیسم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا باید مقدمه ای عرض كنم كه ذكر آن لازم است. می دانید كه در حدود چهار قرن پیش یعنی در قرن شانزدهم، تحولی در علم و منطق پیدا شد و دو نفر از فیلسوفان بزرگ جهان كه یكی انگلیسی (بیكن) و دیگری فرانسوی (دكارت) است، پیشرو علم جدید خوانده شدند. بالخصوص بیكن نظری در باب علم دارد كه این نظر همه ی نظریات گذشته را دگرگون كرد. این نظر كه منشأ ترقی علوم و تسلط زیاد و فوق العاده ی انسان بر طبیعت شد، عیناً منشأ فاسد شدن انسانها گردید؛ یعنی این نظریه، هم طبیعت را به دست انسان آباد كرد و هم انسان را به دست خود انسان خراب و فاسد كرد. این نظریه چیست؟ .

قبل از بیكن، اكابر بشر اعم از فلاسفه و بالخصوص ادیان علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت قدرت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم می كردند، تكیه گاه این تشویق این بود كه ای انسان، عالم باش! آگاه باش! كه علم تو را به حقیقت می رساند؛ علم وسیله ی رسیدن انسان به حقیقت است.

و به همین دلیل علم قداست داشت، یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. همیشه علم را در مقابل مال و ثروت قرار می دادند: آیا علم بهتر است یا مال و ثروت؟ می بینید در ادبیات ما- چه فارسی و چه عربی- میان علم و ثروت مقایسه می كنند و آنوقت علم را بر ثروت ترجیح می دهند:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 250
علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم
آن یكی زیر زمین و دگری فوق فلك
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جمله هایی كه در نهج البلاغه است، میان علم و ثروت مقایسه می كند و علم را بر مال و ثروت ترجیح می دهد. همیشه به علم به عنوان امری مقدس و مافوق امور و منافع مادی نگاه می كردند و معلم یك مقام قدسی داشت. علی علیه السلام می فرماید: مَنْ عَلَّمَنی حَرْفاً فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْداً [1]. ببینید قرآن مقام علم و قداست علم را تا كجا بالا برده كه در داستان خلقت آدم و تعلیم اسماء و سجده ی ملائكه می فرماید: ای ملائكه! ای فرشتگان من! به آدم سجده كنید به دلیل اینكه آدم می داند چیزی را كه شما نمی دانید.

بیكن نظر جدیدی ابراز كرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است كه دنبال علم برود برای اینكه می خواهد حقیقت را كشف كند زیرا خود كشف حقیقت مقدس است. انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد؛ آن علمی خوب است كه بیشتر به كار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است كه انسان را بر طبیعت مسلط كند، آن علمی خوب است كه به انسان توانایی بدهد. این بود كه علم جای جنبه ی آسمانی خودش را به جنبه ی زمینی و مادی داد؛ یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر كشف اسرار و رموز طبیعت افتاد برای اینكه انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی كند و به عبارت دیگر رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم كند.

البته این نظریه از یك نظر خدمت بسیار بزرگی به بشریت كرد، چرا كه علم در مسیر كشف طبیعت برای تسلط انسان بر طبیعت و بهره مند شدن او از طبیعت افتاد و از این نظر بسیار خوب بود. اما در كنار این، علم دیگر آن قداست و والایی و مقام قدس و طهارت خود را از دست داد. الآن هم اگر توجه كنید برای دانشجویان و طلاب علوم دینیه ای كه در حوزه ها و با معیارهای قدیم تحصیل می كنند، علم همان ارزش را دارد، همان ارزشی كه مثلاً كتاب آداب المتعلمین یا كتاب منیة المرید شهید [ثانی ] بیان كرده است و آن كتابها پر از روایت و حدیث [در فضیلت علم ] است.

این است كه برای آنها علم یك قداست و طهارتی دارد. مثلاً معتقدند كه وقتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 251
می خواهیم در یك حوزه ی علم درس بخوانیم [بهتر است ] وضو بگیریم و با طهارت برای تحصیل برویم. برای یك طلبه، استاد و معلم یك احترام و جلالت و قداست خاصی دارد. یك طلبه واقعاً در عمق روحش نسبت به استادش خضوع دارد. اگر بخواهد علم را برای مال تحصیل كند، در خودش احساس شرم می كند كه من علم را تحصیل كنم برای اینكه در عاقبت پولی گیر من بیاید! یا یك معلم اگر بخواهد تعلیم دهد و تعلیمش را در ازای پول و مزد و اجر قرار دهد، این را تنزل مقام علم می داند.

ولی در تحصیلات جدید كه ادامه ی همان روش بیكن است، مسئله ی تعلیم و تعلّم آن قداست خود را بكلی از دست داده است. یك دانشجو وقتی تحصیل می كند، تحصیل برای او یك عمل مقدماتی برای زندگی است. دیگر فرقی نیست بین اینكه یك انسان در مدرسه و دانشگاه درس بخواند برای اینكه فردا دكتر و مهندس شود و یك زندگی خوب فراهم كند، و اینكه در بازار شاگرد یك تاجر شود یا یك عطار و بقال گردد. او دنبال پول می دود و آن دیگری هم دنبال پول می دود. درباره ی معلم خودش هم فكر می كند كه این فرد در ماه چند هزار تومان حقوق می گیرد و در ازای حقوقش باید این حرفها را در اینجا بزند. عملاً هم ما می بینیم كه شاگرد پشت سر استاد ده تا فحش هم ممكن است بدهد و هیچ در وجدان خود احساس شرم نمی كند و برای او مسئله ای نیست.

بیكن گفت: علم برای قدرت و در خدمت قدرت؛ دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نكرد. ولی تدریجاً كه بشر از علم، فقط توانایی و قدرت می خواست، به جایی رسید كه همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت.

الآن چرخ دنیا بر این اساس می گردد كه علم به طور كلی در خدمت قدرتهاست.

هیچ وقت در دنیا علم به اندازه ی امروز اسیر و در خدمت زورمندان و قدرتمندان نبوده است و علمای طراز اول عالَم، اسیرترین و زندانی ترین مردم دنیا هستند.

عالمترین فرد مثلاً آقای اینشتین است ولی علم اینشتین در خدمت كیست؟ در خدمت روزولت. اینشتین نوكر آقای روزولت است و نمی تواند نباشد. چه در اردوگاه امپریالیسم و چه در اردوگاه سوسیالیسم همین طور است، فرق نمی كند، در همه جا علم در خدمت قدرت است. الآن دنیا را قدرت می چرخاند نه علم. این جمله را كه می گوییم: «دنیای ما دنیای علم است» باید اندكی تصحیح كنیم؛ دنیای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 252
ما دنیای قدرت است نه دنیای علم، به این معنا كه علم هست ولی نه علم آزاد بلكه علم در خدمت قدرت و زور و توانایی. علم امروز اسیر است و آزاد نیست و لهذا هر اختراع و اكتشافی كه در دنیا رخ می دهد، اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن یك سلاح مهیب خطرناك و وحشتناكی برای كشتن انسانها ساخت، اول آنجا از آن استفاده می شود، بعد در خدمت كارهای دیگر بشر قرار می گیرد؛ یعنی اول در خدمت زور قرار می گیرد، مگر اینكه اكتشافی باشد كه به درد زور نخورد. احیاناً در ابتدا اكتشاف را بروز نمی دهند و تا وقتی كه لازم باشد، این سرّ را حفظ می كنند برای اینكه «زور» به آن احتیاج دارد.

راهی كه بیكن طی كرد، خواه ناخواه به آنچه كه ماكیاول و مخصوصاً نیچه گفته است منتهی می شود
[1] [كسی كه یك حرف به من بیاموزد، مرا بنده ی خودش ساخته است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است