قرآن كریم كسانی را ذكر می كند و ملامت می كند كه سخنان و قضایایی را تحریف
می كرده اند. تحریف بر دو قسم است: یك قسم تحریف این است كه گفته ای یا
نوشته ای را كم یا زیاد كنند. گاهی خیانتكارانی پیدا می شوند كه در آثار دیگران
دست می برند، چیزی را كم می كنند و یا چیزی بر آن می افزایند. كمتر كتاب قدیمی
است كه از دست تجاوز تحریف كاران مصون و محفوظ مانده باشد. حتی به
دیوانهای شاعران دست برده اند، اشعاری برداشته و یا بر آن افزوده اند و یا جمله ای
یا كلمه ای را تغییر داده اند به طوری كه برای محققین بعدی موجب اشكال شده
است. این گونه تحریف «تحریف لفظی» است.
قسم دیگر از تحریف، «تحریف معنوی» است. تحریف معنوی این است كه از
لفظ، چیزی نمی كاهند و بر آن چیزی نمی افزایند؛ در تفسیر و توجیه و تأویل معنی
سخن آنقدر دور می روند و منحرف می شوند كه مثل این است كه آن الفاظ را عوض
كرده باشند. این نیز قسمی خیانت است. خیانت گاهی به مال و گاهی به جان و
گاهی به آبروست و گاهی هم به فكر و نظر و مقصود است. اگر شخصی فكری و
نظری ابراز داشته است، حق او ایجاب می كند كه ما عین گفته و نوشته ی او را به او
نسبت بدهیم، در معنی گفته یا نوشته ی او نیز تصرف و تغییری ندهیم. تحریف و تبدیل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 201
گفته یا نوشته ای عادی آنقدرها مهم نیست كه تغییر گفته ها و نوشته هایی كه از اسناد
بشریت به شمار می رود مهم است. مثلاً یك وقت كسی در یك شعر شاعر تحریف
می كند، اما یك وقت هست كه در یك كتاب مقدس آسمانی و در یك گفته ی آسمانی
و یا در سخن یك پیغمبر یا امام- كه برای میلیونها نفر از افراد بشر سند قاطع است-
تحریف می كنند. این دیگر گناه نابخشودنی است.
در فن منطق صناعتی است كه نام آن صناعت «مغالطه» است. در آنجا سیزده
نوع غلطاندازی را كه ممكن است كسی برای فریب دادن افكار دیگران به كار ببرد
تشریح می كنند، به منظور اینكه یك نفر دانشجوی حقیقت جو راههای مغالطه و
تحریف را باز بشناسد و خود را از آنها مصون بدارد. می گویند بهترین اثر منطق،
شناختن انواع مغلطه كاری ها برای اجتناب و احتراز از آنهاست؛ نظیر شناختن
پزشك است انواع بیماریها و موجبات آنها را.
یكی از مردان بزرگوار اصحاب پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله عمّار یاسر است. عمّار از
مسلمانان اولیه است كه خودش و پدر و مادرش در مكه مسلمان شدند و آزارها از
مكیان دیدند. پدر و مادر عمّار در زیر شكنجه ی مكیان جان سپردند، اما خود عمّار
جان به سلامت برد و موفق شد به مدینه مهاجرت كند. رسول خدا در اولین روزهای
ورود به مدینه زمینی را خطكشی و معین كرد برای مسجد، و در همان روزهای اولیه
مسلمانان همه با یكدیگر همت كردند و دیوار آن مسجد را بالا بردند. آن مسجد
همان است كه بعدها به نام «مسجدالنبی» معروف شد. مسجد باشكوه فعلی مدینه
توسعه یافته ی همان مسجد است. رسول خدا خودش شخصاً در ساختن بنای این
مسجد شركت كرد. یكی از شركت كنندگان در این ساختمان همین عمّار یاسر بود.
عمّار خیلی بیش از اندازه تلاش می كرد و نشاط داشت. رسول خدا در آن وقت در
حضور جمعیت جمله ای درباره ی او فرمود. مضمون آن جمله این بود كه قتل عمّار در
آینده در دست عده ای از خود مسلمانان كه بناحق سركشی می كنند اتفاق خواهد
افتاد.
ضمناً این گفته ی رسول خدا اشاره بود به دستوری در قرآن كه می فرماید: ممكن
است یك وقت جنگ داخلی در میان مسلمانان رخ دهد، در این وقت سایر
مسلمانان نمی توانند سكوت اختیار كنند، باید اولاً كوشش كنند كه كار به صلح
بكشد، اگر یك دسته طغیان كردند و به صلح تسلیم نشدند وظیفه ی سایر مسلمانان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 202
این است كه به نفع دسته ی صلح طلب علیه دسته ی یاغی و سركش وارد جنگ بشوند
[1]
جمله ای كه رسول خدا درباره ی عمّار فرمود در حقیقت بیدارباشی بود به مسلمانان
كه در آینده ی نزدیكی قبل از اینكه عمر عمّار به پایان برسد چنین حادثه ای رخ
خواهد داد.
از آن روز این خبر در میان مسلمانان شایع شد؛ وجود عمّار به منزله ی یك
مقیاس برای روزی كه اختلاف در میان مسلمانان رخ دهد معرفی شد. در حدود
سی و هفت سال از این قضیه گذشت، داستان صفّین پیش آمد. در یك طرف
علیّ مرتضی بود با گروه زیادی از بزرگان صحابه ی رسول خدا، در آن طرف دیگر
معاویه بود با شامیان. عمّار جزو اصحاب علی علیه السلام بود و در معركه ی صفّین كشته
شد. كشته شدن عمّار غوغایی در میان شامیان و اصحاب معاویه ایجاد كرد، حدیث
رسول خدا را به یادها آورد كه قاتل عمّار طایفه ی طاغی و یاغی خواهند بود. اینجا
تحریف معنوی، یعنی یك توجیه و تأویل عوامفریب، كار خود را كرد. معاویه گفت:
البته سخن پیغمبر درست است، قاتل عمّار طاغی و سركش است و راه ناحق
می رود، اما قاتل عمّار علی بود كه عمّار را با خود آورد. یكی از حضار مجلس
گفت: اگر این طور است پس قاتل حمزه ی سیدالشهداء خود پیغمبر بود، زیرا حمزه به
كمك پیغمبر آمده بود و پیغمبر حمزه را با خود آورد. اما شامیان نادانتر و غافلتر از
آن بودند كه گول این مغالطه ها و تحریفها را نخورند.
زمینه ی تحریف، جهل و نادانی مردم است. مردم بالاخص نسبت به اسناد دینی و
اخلاقی خودشان خیلی باید بیدار باشند كه دچار تحریف نشود. خطرناكتر از هر
نوع تحریف، تحریف در اسناد دینی، یعنی در كتب آسمانی و احادیث پیغمبر و
سیرت پیغمبر و آثار ائمه ی اطهار است. تحریف در قرآن كریم به صورت كم كردن یا
زیاد كردن در الفاظ آن كتاب مقدس هیچ گاه رخ نداده است و نمی توانسته رخ بدهد
و در آینده نیز رخ نخواهد داد، اما جلو تحریف معنوی و تفسیر و تأویل های بیجا را
چیزی نگرفته است، و چقدر این كتاب مقدس از این راه صدمه دیده است؟ ! برای
كند كردن لبه ی تیغ این كتاب مقدس هیچ چیزی به اندازه ی این تأویل و تفسیرهای بیجا
مؤثر نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 203
این كتاب مقدس ضامن حفظ مسلمانان است، به شرط آنكه مسلمانان نیز
متقابلاً آن را در یك ناحیه حفظ كنند و آن ناحیه ی تحریف معنوی یعنی تفسیرها و
تأویلهای بیجاست.