مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط به حقوق خانوادگی توانسته است
نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی، زن را اغفال كرده از تعهدات
خود نسبت به او بكاهد و بر كامگیریهای بی حساب خود بیفزاید. اما در كمتر
مسأله ای به اندازه ی تعدد زوجات، از این جهت موفقیت داشته است.
راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهایی می بینم كه دچار
تردید می شوم، نمی دانم ساده دلی است یا اغفال؟ .
یكی از این نویسندگان نظر خود را در باره ی تعدد زوجات اینچنین نوشته است:
«در حال حاضر در ممالك پیشرفته روابط زوجین متكی بر تكالیف
حقوقی متقابل است و بنابراین شناخت تعدد زوجات به هر شكل و عنوان
(دائم یا منقطع) از جانب زن همان اندازه دشوار است كه از مرد بخواهند
وجود رقبای خود را در عرصه ی زناشویی تحمل كند. » .
من نمی دانم این گونه اشخاص تصور واقعی شان از این مسأله همین است یا نعل
وارونه می زنند؟ ! آیا اینها واقعاً نمی دانند كه تعدد زوجات ناشی از یك مشكل
اجتماعی است كه بر دوش تمام مردان و زنان متأهل سنگینی می كند و راه حل
بهتری از تعدد زوجات تاكنون برای این مشكل پیدا نشده است؟ آیا اینها نمی دانند
كه چشمها را روی هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد «زنده باد تك همسری و مرگ بر
چندهمسری» دردی دوا نمی كند؟ آیا اینها نمی دانند كه تعدد زوجات جزو حقوق
زن است نه حقوق مرد و ربطی به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟ .
مضحك این است كه می گویند: «تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه دشوار
است كه از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه ی زناشویی تحمل كند» .
گذشته از اینكه مقایسه ی غلطی است، شاید نمی دانند كه دنیای امروز- كه این آقایان
هر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 344
پدیده ای را به این نام جذب می كنند و هیچ تردیدی را در صحت رویدادهای آن
روا نمی دارند- مرتباً از مرد می خواهد كه عشق زن خویش را محترم بشمارد و
وجود رقبای خود را در عرصه ی زناشویی تحمل كند. دنیای امروز این «نابردباریها»
را به نام حسادت، تعصب، فناتیسم و غیره محكوم می كند. ای كاش جوانان ما لااقل
از عمق جریاناتی كه از این لحاظ در مغرب می گذرد اندكی آگاهی داشتند.
روشن شد كه تعدد زوجات ناشی از یك مشكل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی
مرد. بدیهی است كه اگر در اجتماعی مشكله ی فزونی نسبی عدد زنان نیازمند بر مردان
نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار كم خواهد
شد؛ و اگر بخواهیم در چنین شرایطی (فرضاً چنین شرایطی وجود پیدا كند) [زنانی
بی شوهر نمانند] تعدد زوجات نه كافی است و نه صحیح. برای این منظور چند چیز
دیگر لازم است: اول عدالت اجتماعی و كار و درآمد كافی برای هر مرد نیازمند به
ازدواج تا بتواند به تشكیل كانون خانوادگی اقدام نماید. دوم آزادی اراده و اختیار
همسر برای زن كه از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجباراً به عقد یك مرد زندار
پولدار درآورده نشود. بدیهی است كه اگر زن آزاد و مختار باشد و امكان همسری با
یك مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر «هوو»
نخواهد رفت. این اولیاء زن هستند كه به طمع پول، دختر یا خواهر خود را به مردان
زندار پولدار می فروشند. سوم اینكه عوامل تحریك و تهییج و اغوا و خانه خراب كن
اینقدر زیاد نباشد. عوامل اغوا، زنان شوهردار را از خانه ی شوهر به خانه ی بیگانه
می كشد، چه رسد به زنان بی شوهر.
اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تك همسری واقعی است باید در راه
برقراری این سه عامل بكوشد، والاّ منع قانونی تعدد زوجات جز اینكه راه فحشاء را
باز كند اثر دیگری ندارد.