در
کتابخانه
بازدید : 745817تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Expand بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Collapse بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اكنون درست فكر كنید موجودی كه تا این اندازه به عواطف و علایق قلبی و حمایت و مهربانی موجود دیگر نیازمند است، همه چیز را با عواطف و مهربانی او می تواند تحمل كند، بدون عواطف و مهربانیهای او حتی فرزند برای او مفهوم درستی ندارد، موجودی كه به قلب و احساسات موجود دیگر نیازمند است نه تنها به وجود او، چگونه ممكن است با زور قانون او را به آن موجود دیگر كه نامش مرد است چسبانید؟ .

آیا این اشتباه نیست كه ما از طرفی موجبات بلهوسی و بی علاقگی مردان را نسبت به همسرانشان فراهم كنیم و زمینه های هوسرانی را هر روز فراهمتر سازیم و آنگاه بخواهیم با زور قانون آنها را به مردان متصل كنیم و به اصطلاح به ریش مردان بچسبانیم؟ اسلام كاری كرده كه مرد عملاً زن را بخواهد و دوستدار او باشد. اسلام هرگز نخواسته كه به زور زن را به مرد بچسباند.

به طور كلی هر جا كه پای علاقه و ارادت و اخلاص در میان باشد و این امور پایه و ركن كار محسوب شوند، جای اجبار قانونی نیست؛ ممكن است جای تأسف باشد ولی جای اجبار و الزام و اكراه نیست.

مثالی ذكر كنم: می دانیم كه در نماز جماعت عدالت امام و اعتقاد مأمومین به عدالت او شرط است. ارتباط و اجتماع امام و مأمومین ارتباط و اجتماعی است كه بر اساس عدالت امام و ارادت و علاقه و اخلاص مأمومین استوار شده است. قلب و احساسات ركن اساسی این ارتباط و اجتماع است. به همین دلیل این اجتماع و ارتباط اجباربردار و الزام بردار نیست؛ قانون نمی تواند ضامن بقا و ادامه ی آن باشد.

اگر مأمومین نسبت به امام جماعت خود بی علاقه گردند و اراده و اخلاصشان سلب گردد، این ارتباط و اجتماع طبعاً از هم پاشیده است، خواه سلب اراده و علاقه و اخلاص
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 266
مأمومین از امام بجا باشد یا بیجا. فرضاً امام جماعت دارای عالیترین درجه ی عدالت و تقوا و صلاحیت باشد، نمی توان مأمومین را مجبور به اقتدا كرد.

مضحك است اگر امام جماعتی به دادگستری عرض حال بدهد: چرا مردم به من ارادت ندارند؟ چرا مردم به من اعتقاد ندارند؟ و بالأخره چرا مردم به من اقتدا نمی كنند؟ بلكه منتهای اهانت به مقام یك امام جماعت این است كه مردم را با قوه ی جبریه به اقتداء به او وادار كنند.

همچنین است رابطه ی انتخاب كنندگان و نمایندگان. این ارتباط نیز یك ارتباطی است كه بر اساس علاقه و عقیده و ایمان باید استوار باشد. قلب و احساسات ركن این ارتباط و اجتماع است. مردم باید معتقد و علاقه مند و مؤمن باشند به نماینده ای كه انتخاب می كنند. حالا اگر مردمی شخصی را انتخاب نكنند، نمی توان و نباید مردم را به انتخاب او مجبور كرد هر چند آن مردم در اشتباه باشند و شخص مورد نظر در منتهای صلاحیت و واجد شرایط باشد؛ زیرا طبیعت انتخاب كردن و رأی دادن با اجبار ناسازگار است و چنین شخصی نمی تواند به استناد صلاحیت خود به دادگاه شكایت كند كه چرا مردم مرا كه چنین و چنانم انتخاب نمی كنند.

كاری كه در این قبیل موارد باید انجام داد این است كه سطح فكر مردم بالا برده شود، تربیت آنها به شكل صحیح درآید تا اینكه در وقتی كه می خواهند فریضه ی دینی خود را ادا كنند عادلهای واقعی را پیدا كنند و به آنها ارادت بورزند و اقتدا كنند، و وقتی كه می خواهند فریضه ی اجتماعی خود را ادا كنند افراد صلاحیتدار را پیدا كنند و از روی میل و علاقه به آنها رأی بدهند؛ و اگر احیاناً مردم پس از مدتی ارادت تغییر عقیده دادند و به سوی كس دیگر رفتند و بی جهت هم این كار را كردند، جای تأسف و تأثر هست اما جای اجبار و اكراه و دخالت زور نیست.

فریضه ی خانوادگی نیز درست مانند همان فریضه ی دینی و فریضه ی اجتماعی است.

پس عمده این است كه بدانیم اسلام زندگی خانوادگی را یك اجتماع طبیعی می داند و برای این اجتماع طبیعی یك مكانیسم مخصوص تشخیص داده است و رعایت آن مكانیسم را لازم و غیرقابل تخلف دانسته است.

بزرگترین اعجاز اسلام، در تشخیص این مكانیسم است. علت اینكه دنیای غرب نتوانسته است بر مشكلات خانوادگی فائق آید و هر روز مشكلی بر مشكلات آن افزوده است، عدم توجه به همین جهت است اما خوشبختانه تحقیقات علمی تدریجاً آن را روشن می كند. من مانند این آفتاب عالمتاب روشن می بینم كه دنیای غرب در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 267
پرتو علم تدریجاً اصول اسلامی را در مقررات خانوادگی خواهد پذیرفت؛ و البته من هرگز تعلیمات متین و نورانی اسلام را با آنچه به این نام در دست مردم است یكی نمی دانم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است