در اینجا یك سؤال مهم پیش می آید و آن اینكه اگر طلاق تا این اندازه مبغوض
است كه خداوند مرد اینكاره را دشمن می دارد، پس چرا اسلام طلاق را تحریم
نكرده است؟ چه مانعی داشت كه اسلام طلاق را تحریم كند و فقط در موارد خاص و
معینی آن را مجاز بشمارد؟ به عبارت دیگر آیا بهتر نبود كه اسلام برای طلاق شرایط
قرار می داد و تنها در صورت وجود آن شرایط به مرد اجازه ی طلاق می داد؟ و چون
طلاق مشروط بود قهراً جنبه ی قضایی پیدا می كرد؛ هر وقت مردی می خواست زن
خود را طلاق دهد مجبور بود اول دلیل خود را از نظر تحقق شرایط به محكمه عرضه
بدارد، محكمه اگر دلایل او را كافی می دانست به او اجازه ی طلاق می داد و الاّ نه.
اساساً معنی این جمله: «مبغوض ترین حلالها در نزد خدا طلاق است» چیست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 258
طلاق اگر حلال است مبغوض نیست و اگر مبغوض است حلال نیست. مبغوض بودن
با حلال بودن ناسازگار است.
بعد از همه ی اینها آیا اجتماع، یعنی آن هیأتی كه به نام محكمه و غیره نماینده ی
اجتماع است، حق دارد در امر طلاق- كه می گویید از نظر اسلام منفور و مبغوض
است- این قدر مداخله كند كه از تسریع در تصمیم به طلاق جلوگیری كند و آن قدر
طلاق را به تأخیر بیندازد كه مرد از تصمیم خود پشیمان شود و یا بر اجتماع یعنی
همان هیأت روشن شود كه ازدواج مورد نظر سازش پذیر نیست و بهتر این است كه
زناشویی فسخ شود؟