در
کتابخانه
بازدید : 745145تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Expand بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Collapse بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اینجا لازم است به یك شایعه ی بی اساس كه دست جنایتكار خلفای عباسی آن را به وجود آورده و در میان عموم مردم شهرت یافته، اشاره ی مختصر بكنم. در میان عموم مردم شهرت یافته و در بسیاری از كتابها نوشته شده كه امام مجتبی فرزند برومند امیرالمؤمنین علیه السلام از كسانی بوده كه زیاد زن می گرفته و طلاق می داده است.

و چون ریشه ی این شایعه تقریباً از یك قرن بعد از وفات امام بوده است به همه جا پخش شده است و دوستان آن حضرت نیز [آن را پذیرفته اند] بدون تحقیق در اصل مطلب و بدون توجه به اینكه این كار از نظر اسلام یك كار مبغوض و منفوری است و شایسته ی مردم عیاش و غافل است نه شایسته ی مردی كه یكی از كارهایش این بود كه پیاده به حج می رفت، متجاوز از بیست بار تمام ثروت و دارایی خود را با فقرا تقسیم كرد و نیمی را خود برداشت و نیم دیگر را به فقرا و بیچارگان بخشید، تا چه رسد به مقام اقدس امامت و طهارت آن حضرت.

چنانكه می دانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همكاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین- كه در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همكاری با بنی العباس خودداری كردند. بنی العباس با اینكه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان می دادند و آنها را از خود شایسته تر می خواندند، در پایان كار به آنها خیانت كردند و اكثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند.

بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع كردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود كه گفتند ابوطالب- كه جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و كافر از دنیا رفت و اما عباس كه عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما كه اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن كه اولاد عموی كافر پیغمبرند برای خلافت شایسته تریم. در این راه پولها خرج كردند و قصه ها جعل كردند. هنوز هم كه هست،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 256
گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به كفر ابوطالب می دهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشنتر می شود.

موضوع دومی كه بنی العباس علیه بنی الحسن عنوان كردند این بود كه گفتند نیای بنی الحسن بعد از پدرش علی به خلافت رسید و اما چون مرد عیاشی بود و به زنان سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنیامد؛ از معاویه كه رقیب سرسختش بود پول گرفت و سرگرم عیاشی و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را به معاویه واگذار كرد.

خوشبختانه محققان باارزش عصر اخیر در این زمینه تحقیقاتی كرده و ریشه ی این دروغ را پیدا كرده اند. ظاهراً اول كسی كه این سخن از او شنیده شده است قاضی انتصابی منصور دوانیقی بوده كه به امر منصور مأمور بوده این شایعه را بپراكند. به قول یكی از مورخان: اگر امام حسن اینهمه زن گرفته است، پس فرزندانش كجا هستند؟ ! چرا عدد فرزندان امام اینقدر كم بوده است؟ امام كه عقیم نبوده و از طرفی رسم جلوگیری یا سقط جنین هم كه معمول نبوده است.

من از ساده دلی بعضی از ناقلان حدیث شیعی مذهب تعجب می كنم كه از طرفی از پیغمبر اكرم و ائمه ی اطهار اخبار و احادیث بسیار زیادی روایت می كنند كه خداوند دشمن می دارد یا لعنت می كند مردمان بسیارطلاق را، پشت سرش می نویسند: امام حسن مرد بسیارطلاقی بوده. این اشخاص فكر نكرده اند كه یكی از سه راه را باید انتخاب كنند: یا بگویند طلاق عیب ندارد و خداوند مرد بسیارطلاق را دشمن نمی دارد، یا بگویند امام حسن مرد بسیارطلاق نبوده است، یا بگویند- العیاذ باللّه- امام حسن پابند دستورهای اسلام نبوده است. اما این آقایان محترم از یك طرف احادیث مبغوضیت طلاق را صحیح و معتبر می دانند و از طرف دیگر نسبت به مقام قدس امام حسن خضوع و تواضع می كنند و از طرف دیگر نسبت بسیارطلاقی را برای امام حسن نقل می كنند و بدون اینكه انتقاد كنند از آن می گذرند.

بعضی كار را به آنجا كشانیده اند كه گفته اند امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این كار فرزندش ناراحت بود؛ در منبر به مردم اعلام كرد كه به پسرم حسن زن ندهید زیرا دختران شما را طلاق می دهد، اما مردم جواب دادند ما افتخار داریم كه دخترانمان همسر فرزند عزیز پیغمبر بشوند، او دلش خواست نگه می دارد و اگر دلش نخواست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 257
طلاق می دهد.

شاید بعضی ها موافقت دختران و فامیل دختران را به طلاق برا ی اینكه مبغوضیت و منفوریت طلاق از میان برود كافی بشمارند؛ خیال كنند طلاق آن وقت منفور است كه طرف راضی نباشد، اما در مورد زنی كه مایل است به افتخاری نایل گردد و چند صباحی با مردِ مایه ی افتخارش زندگی كند طلاق مانعی ندارد.

اما چنین نیست. رضایت پدرانِ دختران به طلاق و همچنین رضایت خود دختران به طلاق از مبغوضیت طلاق نمی كاهد، زیرا آنچه اسلام می خواهد این است كه ازدواج پایدار و كانون خانوادگی استوار بماند. تصمیم زوجین به جدایی تأثیر زیادی در این جهت ندارد.

اسلام كه طلاق را مبغوض و منفور شناخته، تنها به خاطر زن و برای تحصیل رضایت زن نبوده است كه با رضایت زن و فامیل زن مبغوضیتش از میان برود.

علت اینكه موضوع امام حسن را طرح كردم، گذشته از اینكه یك تهمت تاریخی را از یك شخصیت تاریخی در هر فرصتی باید رفع كرد، این است كه بعضی ازخدابی خبران ممكن است این كار را بكنند و بعد هم امام حسن را به عنوان دلیل و سند برای خود ذكر كنند.

به هر حال آنچه تردید در آن نیست این است كه طلاق و جدایی زوجین فی حد ذاته از نظر اسلام مبغوض و منفور است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است