برخی از غرب پرستان وقتی كه در این مسأله داد سخن می دهند و نقص سهم الارث
زن را یك وسیله ی تبلیغ و هیاهو علیه اسلام قرار می دهند، موضوع مهر و نفقه را پیش
می كشند. می گویند چه لزومی دارد كه ما سهم زن را در ارث از سهم مرد كمتر قرار
دهیم و آنگاه این كمبود را به وسیله ی مهر و نفقه جبران كنیم؟ چرا چپ اندرقیچی كار
كنیم و لقمه را از پشت گردن به دهان ببریم؟ از اول سهم الارث زن را معادل سهم الارث
مرد قرار می دهیم تا مجبور نشویم با مهر و نفقه آن را جبران كنیم.
اولاً این دایگان مهربانتر از مادر، علت را به جای معلول و معلول را به جای علت
گرفته اند. اینها خیال كرده اند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثی زن است، غافل از
اینكه وضع خاص ارثی زن معلول مهر و نفقه است. ثانیاً گمان كرده اند آنچه در اینجا
وجود دارد صرفاً جنبه ی مالی و اقتصادی است. بدیهی است اگر تنها جنبه ی مالی و
اقتصادی مطرح بود دلیلی نداشت كه مهر و نفقه ای در كار باشد و یا سهم الارث زن و
مرد تفاوت داشته باشد. چنانكه در مقاله ی پیش گفتیم اسلام جهات زیادی را كه بعضی
طبیعی و بعضی روانی است در نظر گرفته است. از یك طرف احتیاجات و گرفتاریهای
زیاد زن از لحاظ تولید نسل در صورتی كه مرد طبعاً از همه ی آنها آزاد است، از طرف
دیگر قدرت كمتر او از مرد در تولید و تحصیل ثروت، و از جانب سوم استهلاك ثروت
بیشتر او از مرد، بعلاوه ملاحظات روانی و روحی خاص زن و مرد و به عبارت دیگر
روانشناسی زن و مرد و اینكه مرد همواره باید به صورت خرج كننده برای زن باشد و
بالأخره ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی كه سبب استحكام علقه ی خانوادگی
می شود، اسلام همه ی اینها را در نظر گرفته و مهر و نفقه را از این جهات لازم دانسته
است. این امور ضروری و لازم به طور غیرمستقیم سبب شده كه بر بودجه ی مرد تحمیل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 239
وارد شود. از این رو اسلام دستور داده كه به خاطر جبران تحمیلی كه بر مرد شده است،
مرد دو برابر زن سهم الارث ببرد. پس تنها جنبه ی مالی و اقتصادی در میان نیست كه گفته
شود چه لزومی دارد در یك جا سهم زن كسر شود و در جای دیگر جبران گردد.