در
کتابخانه
بازدید : 745945تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Collapse بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Expand بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اسلام به شكل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعایت كرده است. از طرفی به زن استقلال و آزادی كامل اقتصادی داده و دست مرد را از مال و كار او كوتاه كرده و حق قیمومت در معاملات زن را- كه در دنیای قدیم سابقه ی ممتد دارد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 221
در اروپا تا اوایل قرن بیستم رایج بود- از مرد گرفته است، و از طرف دیگر با برداشتن مسؤولیت تأمین بودجه ی خانوادگی از دوش زن، او را از هر نوع اجبار و الزام برای دویدن به دنبال پول معاف كرده است.

غرب پرستان آنگاه كه می خواهند به نام حمایت از زن از این قانون انتقاد كنند، چاره ای ندارند از اینكه به یك دروغ شاخدار متوسل شوند. اینها می گویند: فلسفه ی نفقه این است كه مرد خود را مالك زن می داند و او را به خدمت خود می گمارد. همان طوری كه مالك حیوان ناچار است مخارج ضروری حیوانات مملوك خود را بپردازد تا آن حیوانات بتوانند به او سواری بدهند و برایش باركشی كنند، قانون نفقه هم برای همین منظور حداقلِ بخور ونمیر را برای زن واجب كرده است.

اگر كسی قانون اسلام را در این مسائل از آن جهت مورد حمله قرار دهد كه اسلام بیش از حد لازم زن را نوازش كرده و مرد را زیر بار كشیده و او را به صورت خدمتكار بی مزد و اجری برای زن در آورده است، بهتر می تواند به ایراد خود آب و رنگ و سر و صورتی بدهد تا اینكه به نام زن و به نام حمایت زن بر این قانون ایراد بگیرد.

حقیقت این است كه اسلام نخواسته به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونی وضع كند. اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد. اسلام در قوانین خود سعادت مرد و زن و فرزندانی كه باید در دامن آنها پرورش یابند و بالأخره سعادت جامعه ی بشریت را در نظر گرفته است. اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه ی بشریت را به سعادت، در این می بیند كه قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالی كه به دست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده نادیده گرفته نشود.

همچنانكه مكرر گفته ایم اسلام در قوانین خود این قاعده را همواره رعایت كرده است كه مرد مظهر نیاز و احتیاج و زن مظهر بی نیازی باشد. اسلام مرد را به صورت خریدار و زن را به صورت صاحب كالا می شناسد. از نظر اسلام در وصال و زندگی مشترك زن و مرد، این مرد است كه باید خود را به عنوان بهره گیر بشناسد و هزینه ی این كار را تحمل كند. زن و مرد نباید فراموش كنند كه در مسأله ی عشق، از نظر طبیعت دو نقش جداگانه به عهده ی آنها واگذار شده است. ازدواج هنگامی پایدار و مستحكم و لذت بخش است كه زن و مرد در نقش طبیعی خود ظاهر شوند.

علت دیگر كه برای لزوم نفقه ی زن بر مرد در كار است این است كه مسؤولیت و رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل از لحاظ طبیعت به عهده ی زن گذاشته شده است.

آنچه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 222
در این كار از نظر طبیعی به عهده ی مرد است یك عمل لذت بخش آنی بیش نیست.

این زن است كه باید این بیماری ماهانه را (در غیر ایام كودكی و پیری) تحمل كند، سنگینی دوره ی بارداری و بیماری مخصوص این دوره را به عهده بگیرد، سختی زایمان و عوارض آن را تحمل نماید، كودك را شیر بدهد و پرستاری كند.

اینها همه از نیروی بدنی و عضلانی زن می كاهد، توانایی او را در كار و كسب كاهش می دهد. اینهاست كه اگر بنا بشود قانون، زن و مرد را از لحاظ تأمین بودجه ی زندگی در وضع مشابهی قرار دهد و به حمایت زن بر نخیزد، زن وضع رقت باری پیدا خواهد كرد. و همینها سبب شده كه در جاندارانی كه به صورت جفت زندگی می كنند، جنس نر همواره به حمایت جنس ماده برخیزد، او را در مدت گرفتاری تولید نسل در خوراك و آذوقه كمك كند.

بعلاوه زن و مرد از لحاظ نیروی كار و فعالیتهای خشن تولیدی و اقتصادی، مشابه و مساوی آفریده نشده اند. اگر بنای بیگانگی باشد و مرد در مقابل زن قد علم كند و به او بگوید ذره ای از درآمد خودم را خرج تو نمی كنم، هرگز زن قادر نیست خود را به پای مرد برساند.

گذشته از اینها و از همه بالاتر اینكه احتیاج زن به پول و ثروت از احتیاج مرد افزونتر است. تجمل و زینت جزء زندگی زن و از احتیاجات اصلی زن است. آنچه یك زن در زندگی معمولی خود خرج تجمل و زینت و خودآرایی می كند برابر است با مخارج چندین مرد. میل به تجمل به نوبت خود میل به تنوع و تفنن را در زن به وجود آورده است. برای یك مرد یك دست لباس تا وقتی قابل پوشیدن است كه كهنه و مندرس نشده است، اما برای یك زن چطور؟ برای یك زن تا وقتی قابل پوشیدن است كه جلوه ی تازه ای به شمار رود. ای بسا كه یك دست لباس یا یكی از زینت آلات برای زن ارزش بیش از یك بار پوشیدن را نداشته باشد. توانایی كار و كوشش زن برای تحصیل ثروت از مرد كمتر است، اما استهلاك ثروت زن به مراتب از مرد افزونتر است.

بعلاوه زن باقی ماندن زن، یعنی باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن، مستلزم آسایش بیشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زیادتری است. اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائماً در تلاش و كوشش و در حال دویدن و پول درآوردن باشد، غرورش در هم می شكند، چینها و گره هایی كه گرفتاریهای مالی به چهره و ابروی مرد انداخته است در چهره و ابروی او پیدا خواهد شد. مكرر شنیده شده است زنان غربی كه بیچاره ها در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 223
كارگاهها و كارخانه ها و اداره ها اجباراً در تلاش معاشند، آرزوی زندگی زن شرقی را دارند. بدیهی است زنی كه آسایش خاطر ندارد، فرصتی نخواهد یافت كه به خود برسد و مایه ی سرور و بهجت مرد نیز واقع شود.

لذا نه تنها مصلحت زن، بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگی نیز در این است كه زن از تلاشهای اجباری خردكننده ی معاش معاف باشد. مرد هم می خواهد كانون خانوادگی برای او كانون آسایش و رفع خستگی و فراموشخانه ی گرفتاریهای بیرونی باشد. زنی قادر است كانون خانوادگی را محل آسایش و فراموشخانه ی گرفتاریها قرار دهد كه خود به اندازه ی مرد خسته و كوفته ی كار بیرون نباشد. وای به حال مردی كه خسته و كوفته پا به خانه بگذارد و با همسری خسته تر و كوفته تر از خود روبرو شود. لهذا آسایش و سلامت و نشاط و فراغ خاطر زن برای مرد نیز ارزش فراوان دارد.

سرّ اینكه مردان حاضرند با جان كندن پول درآورند و دو دستی تقدیم زن خود كنند تا او با گشاده دستی خرج سر و بر خود كند این است كه مرد نیاز روحی خود را به زن دریافته است؛ دریافته است كه خداوند زن را مایه ی آسایش و آرامش روح او قرار داده است (وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْكُنَ إِلَیْها) [1]؛ دریافته است كه هر اندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم كند، غیر مستقیم به سعادت خود خدمت كرده است و كانون خانوادگی خود را رونق بخشیده است؛ دریافته است كه از دو همسر لازم است لااقل یكی مغلوب تلاشها و خستگیها نباشد تا بتواند آرامش دهنده ی روح دیگری باشد، و در این تقسیم كار آن كه بهتر است در معركه ی زندگی وارد نبرد شود مرد است و آن كه بهتر می تواند آرامش دهنده ی روح دیگری باشد زن است.

زن از جنبه ی مالی و مادی نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه ی روحی. زن بدون اتكاء به مرد نمی تواند نیازهای فراوان مادی خود را- كه چندین برابر مرد است- رفع كند. از این رو اسلام همسر قانونی زن (فقط همسر قانونی او را) نقطه ی اتكاء او معین كرده است.

زن اگر بخواهد آن طور كه دلش می خواهد با تجمل زندگی كند، اگر به همسر قانونی خود متكی نباشد به مردان دیگر متكی خواهد شد. این همان وضعی است كه مع الاسف نمونه های زیادی پیدا كرده و رو به افزایش است.


[1] . اعراف/189.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است