صرف نظر از اینكه تفاوتهای زن و مرد موجب تفاوتهایی در حقوق و مسؤولیتهای
خانوادگی زن و مرد می شود یا نمی شود، اساساً این مسأله یكی از عجیب ترین
شاهكارهای خلقت است؛ درس توحید و خداشناسی است، آیت و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 182
نشانه ای است از
نظام حكیمانه و مدبّرانه ی جهان، نمونه ی بارزی است از اینكه جریان خلقت تصادفی
نیست، طبیعت جریانات خود را كورمال كورمال طی نمی كند، دلیل روشنی است از
اینكه بدون دخالت دادن اصل «علت غایی» نمی توان پدیده های جهان را تفسیر كرد.
دستگاه عظیم خلقت برای اینكه به هدف خود برسد و نوع را حفظ كند، جهاز
عظیم تولید نسل را به وجود آورده است؛ دائماً از كارخانه ی خود، هم جنس نر به وجود
می آورد و هم جنس ماده، و در آنجا كه بقا و دوام نسل احتیاج دارد به همكاری و
تعاون دو جنس (مخصوصاً در نوع انسان) برای اینكه ایندو را به كمك یكدیگر در این
كار وادارد، طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است؛ كاری كرده است كه خودخواهی
و منفعت طلبی- كه لازمه ی هر ذی حیاتی است- تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و
ایثار گردد، آنها را طالب همزیستی با یكدیگر قرار داده است؛ و برای اینكه طرح كاملاً
عملی شود و جسم و جان آنها را بهتر به هم بپیوندد، تفاوتهای عجیب جسمی و روحی
در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست كه آنها را بیشتر به یكدیگر جذب
می كند، عاشق و خواهان یكدیگر قرار می دهد. اگر زن دارای جسم و جان و خلق و
خوی مردانه بود محال بود كه بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و مرد را شیفته ی
وصال خود نماید، و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی زن را می داشت ممكن نبود
زن او را قهرمان زندگی خود حساب كند و عالیترین هنر خود را صید و شكار و تسخیر
قلب او به حساب آورد. مرد، جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است.
قانون خلقت، زن و مرد را طالب و علاقه مند به یكدیگر قرار داده است اما نه از نوع
علاقه ای كه به اشیاء دارند. علاقه ای كه انسان به اشیاء دارد از خودخواهی او ناشی
می شود؛ یعنی انسان اشیاء را برای خود می خواهد، به چشم ابزار به آنها نگاه می كند،
می خواهد آنها را فدای خود و آسایش خود كند. اما علاقه ی زوجیت به این شكل است
كه هر یك از آنها سعادت و آسایش دیگری را می خواهد، از گذشت و فداكاری در باره ی
دیگری لذت می برد.